سلام میخواستم بگم اصل قضیه این داستان از عروسی ا/ت به بعد هست منتظر باشی
پ ۳ ق ۱ : + چیکار داشتی؟
- بهم خبر دادن که ببر کیم از این موضوع مطلع شده
+ اون از کجا خبر شده؟
یونگی به نشانه اینه چیزی نمیدونه شونه بالا انداخت
+ فک نکنم بتونه کاری کنه خودت که خوب میدونی منم راحت میتونم نقشمو عملی کنم
- بله
یونگی لبخندی میزنه
- اگه بابات بود خیلی بهت افتخار میکرد
جونگ کوک لبخندی میزنه و به پاهاش نگاه میکنه
/فلش بک /
صندلی رو میکوبه به دیوار و داد میکشه
+چرا رفته؟ مگه نگفتین مراقبین که نبینتش هان؟
- مراقب بودیم ولی حتی نمیدونیم کجا همو ملاقات کردن
+ یعنی چی !؟ چرا نمیدونین پس این چجور مراقبتیه؟
کلتشو میگیره و تو سر یارو یه تیر خالی میکنه
+ گم شید از جلو چشمام تا نکشتموتون
همه بدون تاخیر محل و ترک میکنن
/ پایان فلش بک /
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
والا خیلی تو در تو بود اصلا گيج شدم ولی عالی بود