
بچه ها هنوز داستان توی فلش بکه 😉😉
کاگامی داشت با یک پسر میرقصید! . گفتم : حتما.. دوستشه.... اما اون نمیتونست دوستش باشه چون اونا همو بوسیدن! . باورم نمیشه.... تنها عشق زندگیم بهم خیانت کرده...... نینو گفت : حالا فهمیدی کاگامی با یه پسر دیگس؟؟؟! . با قدم های محکم به سمت پسری که با کاگامی بود رفتم. مشت محکمی زدم تو صورتش که نقش زمین شد. به کاگامی گفتم : دختره ی***! به من خیانت کردی؟! چرا آخههههه؟؟؟؟؟ . پسری که نقش زمین شده بود گفت : هی! حواست باشه با زن ایندم چطور صحبت میکنی! . با عصبانیت از کلوپ رفتم بیرون. سوار موتورم شدم و از تپه ها بالا رفتم و رسیدم به نوک کوه. زیر نور مهتاب نشستم. ماه بالای سرم بود. بغض گلومو گرفت و گفتم : خدایااااا!!! چرا من یک پسر پیک موتوری بدبختم که اولین کسی که عاشقش شدم بهم خیانت کرد!!!!؟؟؟؟؟
آهی کشیدم و دوباره گفتم : خدایاااااا! اول بابامو ازم گرفتی بعد عشقمو....! منو از روی زمین بردار! جون منم بگیر! دیگه از این زندگی خسته شدم!!! خدایاااااا چرا صدامو نمیشنوی!!!!!!!؟؟؟ . ناگهان رعد و برق محکمی زد. من فهمیدم که خدا صدامو شنیده. لبخند تلخی زدم و گفتم : عشق حقیقی فقط تو فیلماس! همیشه تووی فیلم ها عاشقای واقعی وجود دارن اما توی حقیقت وجود ندارن !!!!!
ناگهان نینو زنگ زد بهم. جواب دادم و گفتم : سلام رفیق. گفت : اصلا معلوم هست کجایی؟؟؟ مردم از نگرانی! همین الان بیا پیشم! . گفتم : من واقعا متاسفم که به خاطر کاگامی بهت مشت زدم! . گفت : عیبی نداره رفیق! اما الان بیا خونه ی ما یا من میام خونتون! . گفتم : امشب خستم، نگرانم نباش خودم میرم خونه! . گفت : امکان نداره من تورو توی این حال تنها بزارم، به زور مادر نگرانتو قانع کردم که من و تو باهمیم! . بعد تلفونو قطع کرد. چقدر خوب که نینو و مادرمو دارم! .
فریاد کشیدم : چرا همه ی سختی ها مال منه؟!!!؟؟ خدایا این بازیو تموم کن! من دیگه تحمل ندارم!!! . فریاد بلندی کشیدم... انگار که اون فریاد تمام درد و رنجم رو بیان میکرد. قطرات بارون روی صورتم میریخت. بغض داشت خفم میکرد. دیگه تحمل نداشتم و زدم زیر گریه. یاد خاطرات تلخ مرگ بابام افتادم. دلم میخواست بمیرم! انگار زندگی و عشق بی معنی بود. روی چمن های کوه دراز کشیدم و اشک هام سرازیر شدن
احساس میکردم بدبخت ترین ادم روی کره ی زمینم. تنها کسایی که داشتم نینو و مادرم بودن. توی مدرسه هیچ دوستی نداشتم.... من فقط یک پسر تنهای پیک موتوری بدبخت بودم.... اون شب از تمام غم و رنج هام خلاص شدم... احساس قدرت میکردم.... از اون به بعد یاد گرفتم که قوی باشم و از خودم دفاع کنم.... و در اخر یاد گرفتم که هیچ عشقی حقیقی نیست...... 💜*پایان فلش بک*💜
بابای 👋👋👋👋👋👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد رو گذاشتی خیلی منتظرم
سلام عالی بود تویی که میگی من تایید کردم تو شرایط تستچی رو نداری الکی نگو
ممنون.
اقا عالیییییی بود انقدر خوب بود ک نمیتونم بیان کنم نمیدونم چی بگم فقط میدونم باید کامنت بدم ک دادم لایک کنم و بگن بعدیییییی
خیلی ازت ممنونم 😻😻😻 تو خیلی مهربونی 😽😽😽
عالی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدییییییی
پارت ها پخش و پلا شدن نیستن
عزیزم قبلا برات توضیح دادم. پارت 2 حذف ششده و پارت 7 هم یک غلط املایی بود یعنی من اشتباهی به جای این که بنویسم پارت 7 نوشتم پارت 8 .