
سلاممم امشب قراره بریم سراغ هاکی جوننن😂😂
مری:مدرسم تموم شد.داشتم میرفتم سمت خونمون که استاد فو بهم زنگ زد سلام استاد استاد:سلام بیا خونه من مری:چشم به مامان بزرگم گفتم من گشنم نیس میخوام بخوابم بعد تبدیل شدم و رفتم پیش استاد فو .........ادرین:کلاسم تموم شد اصلا حواسم نبود خیلی از این پسره جیم بدم میومد تو ماشین بودم که گوشیم زنگ خورد استاد فو بود بهم گفت برم پیشش بعد از اینکه رسیدم خونه به ناتالی گفتم من گشنم نیس میرم بخوابم قبول کرد و رفتم پیش استاد فو لیدی باگ اومده بود سلام کردم و نشستم لیدی:کت اومد استاد فو میخواست یه چیزی بهمون بگه نمیدونم کت چرا انقدر استرس داشت؟ استاد: خوب بچه ها امشب باید برین سراغ هاک ماث لیدی وکت:چییی؟ استاد: اون نمیدونه که ما هویتشو میدونیم پس یعنی اماده هم نیس راحت میتونید معجزه گرارو بگیرید راستی یه چیز دیگه
لیدی:چی؟ استاد فو: من تو کتاب معجزه گرا یه چیزیو فهمیدم که هر کسی که با معجزه گرا جون خودشون از دست بده میتونیم با ترکیب معجزه گر کفشدوزک و گربه و لاک پشت برش گردونیم لیدی:جدی؟ استاد: بله خب الان برید خونه هاتون شب ساعت ده رو برج ایفل قرار بزارید و برید لید:باشه نمیدونم چرا کت اصلا حرفی نمیزنه یعنی از من ناراحته؟ داشتم میرفتم که استاد:یه لحظه صبر کنید لید:بله؟ استاد: بهتره معجزه گر لاک پشت همراهتون باشه لیدی:چشم با کت رفتیم بیرون از خونه استاد فو و روی یکی از ساختمون ها وایسادیم داشت میرفت که صداش زدم کت؟بازم حرفی نزد برگشت نگام کرد کت: لیدی باگ صدام زد برگشتم نگاش کردم
لید:از دستم ناراحتی؟اخه اصلا حرفی نمیزدی کت:نه لیدی:پس چرا حرف نمیزدی؟ کت:یه مشکلی دارم لید:خب به من بگو شاید تونستم کمکت کنم کت:هیچ کس نمیتونه کمکم کنه حتی خودم😢لیدی:دلم به حالش سوخت سرشو انداخت پایین و رفت منم رفتم خونه
شب ساعت ۹
ادرین: شب شده بود میخواستم برم به مرینت قضیه رو بگم پلگ ؟ پلگ:هوم ادرین: بیا پیش مرینت پلگ:بابا بزار یکم جون بگیریم میخوایم بریم بجنگیم ادرین: بیا دیگه پلگ پلگ:خیله خوب ادرین:پلگ کلاوز اوت و رفتم سمت خونه مرینت تو بالکن اتاقش بودم در زدم تا بیاد بالا.......مری:تو اتاقم بودم که یکی در بالکن رو زد فهمیدم کته رفتم بالا سلام پیشی کت:سلام مری:این دفعه زود اومدی کت:اره چون ساعت ده قراره بریم هاک ماثو شکست بدیم مری:جدی میگی؟ کت:اره یه نقشه درستو حسابی کشیدیم مری:اوکی بیا تو..........(میریم به ساعت ده شب)کت:اوخ ساعت دهه باید برم مری:خدافظ کت:بای مری:کت رفت منم تغییر شکل دادم و رفتم رو برج ایفل کت اومده بود کت:سلام بزن بریم لیدی:باشه و رفتیم سمت خونه گابریل اگراست
گابریل:تو اتاقم بودم که یهو دیدم لیدی باگ و کت نوار اومده تو اتاقم گفتم شما اینجا چیکار میکنید؟ کت:به به اقای اگراست خوبین چه خبرا کم پیدایین لید:کت خیلی عصبی بود تو گوشش گفتم باید یه کاری کنیم که ناتالی هم بیاد تو یکم به سرو صدا نیاز داریم بعد باید جفتشون رو گیر بندازیم کت:باشه یه گلدون اونجا بود زدم شکستمش دیدم ناتالی هم اومد تو سریع رفتم پشت سرش و درو قفل کردم ناتالی:چیکار داری میکنی؟ کت:همه چی دیگه تمومه لیدی:با یویو جفتشون رو گرفتم کت:گابریل و ناتالی یاا صبر کن بهتره بگم هاک ماث و مایورا دیگه همه چی تمومه گابریل:شما از کجا میدونید؟ لیدی: بماند کت: رفتم جلو دستمال گردن گابریل رو برداشتم و معجزه گر پروانه رو برداشتم ناتالی هم که همینجوری معجزه گر طاووس رو زده بود به سینش اونم برداشتم و رفتم عقب لیدی میخواست ازادشون کنه ولی بهش گفتم صبر کن. خب حالا باید بهمون بگید که برای چی داشتید اینکارو میکردید؟
گابریل:من فقط میخواستم همسرمو زنده کنم کت:کپ کرده بودم نمیدونستم چی بگم که لیدی پرسید لیدی:همسرت چه جوری مرد؟گابریل:اون داشت از معجزه گر طاووس استفاده میکرد که حالش بد شد و رفت تو کما الان اون پایینه لید:تو گوش کت گفتم کت میتونیم به همون شیوه ای که استاد فو گفت زندش کنیم کت:اره میشه گفتم ما میتونیم بدون هیچ خسارتی زندش کنیم چون با معجزه گر مرده گابریل :جدی میگید؟ لیدی:اره مارو ببرید پیشش و ازادشون کردم دیدم رفت دوتا سوراخ رو فشار داد و گفت دنبالم بیاید منو کت پریدیم ورفتیم پایین بالای سر همسرش بودیم گابریل:خب کارتو شروع کن لیدی:کت باید معجزه گرتو بهم بدی کت:باشه بیا دنبالم رفتم پشت دیوار و به حالت اول برگشتم و معجزه گرمو دادم به لیدی باگ خودمم رفتم تو اسانسور و انگار بگی من از اون بالا اومدم گفتم اینجا چه خبره؟ و بابام همه قضیه رو بهم گفت بعدش گفت که میبخشمش یا نه گفتم باید بهم وقت بدی لیدی باگ رفت بالای سر مامانم و معجزه گر لاک پشت هم برداشت و و با معجزه گر خودش ترکیب کرد(لیدی باگ معجزه گر لاک پشت و گربه و کفشدزک رو باهم ترکیب کرد) و ارزو کرد که مامانم زنده شه یهو دیدم مامانم دوتا سرفه کرد و بلند شد دویدم رفتم بغلش تو بغلش گریه میکردم اونم موهامو نوازش میکرد بعد از بغلش دراومدم و رفت بابامو بغل کرد گفتم من میرم بالا و رفتم پشت دیوار دیدم لیدی باگ معجزه گرمو گذاشت و گفت تبدیل شو و بیا بیرون منم همین کارو کردم بعد هممون رفتیم بالا لیدی باگ و من رفتیم خونه استاد فو و معجزه گرا رو تحویل دادیم منم خدافظی کردم و رفتم خونه و به ادرین تبدیل شدم
لیدی:رفتم خونه و به مرینت تبدیل شدم اخیشششش راحت شدم تیکی: اره خوشحالم که همه چی به خوبی و خوشی تموم شد مری:منم دیدم یه پیام برام اومد نمیدونستم کی بود یه شماره بود نوشته بود :«بالاخره تورو بدست میارم تو مال خودم میشی»چییی😨😨😨😨یعنی از طرف کی میتونست باشه شکم رفت رو ادرین ولی نه این اون جور پسری نیس خیلی ترسیده بودم

یه فلش بک بزنیم به صبح از زبان جیم:(حتما شاخ در اوردین😂😂)باید بفهمم ن.ا.م.ز.د مرینت کیهههه رفتم خونه (خونشون یه عمارته مثل خونه ادرین)باحالت پریشونی رفتم تو اتاقم که خواهرم اومد گفت کی برادر لوس منو ناراحت کرده جیم:سلام کارولین(جیم یه خواهر داره که پایه همه کارای جیم هست چه خوب چه بد عکس همین اسلاید هم کارولین هست جیم و کارولین تقریبا مثل هم هستند قد کارولین هم متوسطه کارولین ازجیم هم یکسال کوچیک تره)کارولین:سلام جیم: من یه دخترو د.و.س.ت دارم که ن.امز.د داره ولی من نمیخوامم که از دستش بدم(یه لبخند شیطانی زد)کارولین: افریننن نقشت چیه؟؟(بعدا میفهمید)کارولین:عالیهه جیم:کای؟ (دستیار شخصی جیم) کای :بله جیم :یه عکس بهت نشون میدم (عکس مرینتو نشون داد) ببین ن.امز.دش کیه اینم ادرس خونش راستی شماره دختره هم پیدا کن(جیم وقتی که مرینت میرفته خونه همون روز اوله مدرسه تعقیبش کرد و فهمید خونشون کجاست بعد یه چیز دیگه که یادم رفت بگم جیم و خانوادش از امریکا تازه به فرانسه مهاجرت کردند پس طبیعیه که قضیه ابر قهرمانا رو ندونند)بعد یه چندتا ابر قهرمان هستناا بفهم اونا هم کی هستن مشتاقم ببینم کی هستن که انقدر محبوبن کای:چشم.....(میریم به شب)کای:قربان ؟ جیم:چیه؟ کای:تحقیقات تموم شد جیم:نتیجه؟ کای:خب ن.امز.د این دختره کت نوار همون ابر قهرمان شهره بعد هویت این ابر قهرمانا هم لیدی باگ مرینت دوپن چنگ هست کت نوار هم ادرین اگراست هست اینم شماره اون دختره که گفتید جیم:تعجب کرده بودم به کای گفتم این خبرا اگر بشنوم جایی رفته از چشم تو میبینم و میدونی که زندت نمیذارم فهمیدی؟ کای:بله جیم :برو بیرون به مرینت پیام دادم «بالاخره تورو بدست میارم تو مال خودم میشی».......
پایان لایک کنید ناظر عزیز لطفا منتشرش کن ممنون🌷🌷🌷
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نبردشون با هاکماث و مایورا چقدر ساده و زود تموم شد تازه این نگهبانه چجوری فهمید اینا مخ یه ملتو کار گرفته بودن نکنه قدرتای ماورایی داره😅😨
با چیم چیکار داره آخه
عالی بود
بعدی کی میاد؟
این دو روز خیلی سرم شلوغ بود فردا حتما قسمت جدیدو میزارم
بعدی رو کی می زاری؟
فردا
محشره بعدی رو زود بزار
عالی بود
من این تست رو تایید کردم
🌷😊
وای نهههههه خواهش می کنم یه جوری جیم رو بکش
ارهههههههههه
کامنت موخامممم😭😭انرژی به میدهههه