سلام دوستان این شما و این اولین قسمت داستان من اگر از پارت اول زیاد خوشتون نیومد حتما پارت دو رو بخونید

راوی:سلام دوستان من راوی این داستانم امیدوارم از این داستان خوشتون بیاد این داستان داره روایت فردی به نام کریستوفر نوران با نام قهرمانی ققنوس زردو میکنه من میدونم Gold Phoenix یعنی ققنوس طلایی اما من اینطور گفتمش چون برای نام قهرمانی ققنوس زرد از قفنوس طلایی راحت تره برای این اسم داستانو ققنوس زرد قرار دادم این فرد پادشاه اورانوسه دو خواهر داره به نام های کریستینا خواهر بزرگش و کلارا خواهر کوچکش من از قبل ققنوس زرد یک رو نوشتم ولی اول داستان های بعدیشو براتون میفرستم بعد میرم سراغ یکش قدرتای کریستوفر باز کردن پرتال به مکان های مختلف اون بعدی که هست رو میتونه باز کنه ولی برای باز کردن پرتال به بعد های مختلفو نمیتونه باز کنه قدرت بعدش پرواز ، زور زیاد کنترل ذهن ، حرکت دادن اجسام و معلق کردنشون به طور کلی اون قدرتای همه ی قهرمانا رو داره قدرت های اصلیش یکی کنترل عناصر طبیعی مثل خاک ، آتش ، هوا ، اب ، یخ ، رعد ، صدا و نور داره و قدرت دیگش هم به وجود اوردن گلوله های طلایی که از همه ی عناصر طبیعی درونش وجود داره اما نه زیاد گلوله هاش شبیه درست کردن گلوله های اسکارت ویچ است اما طلاییش خب زیادی حرف زدم بریم سراغ داستان امیدوارم خوشتون بیاد اگر خوشتون اومد منو دنبال کنید به دوستاتونم معرفی کنید. کریستوفر: دو ماه از اون اتفاق میگذره(بعدن تو قسمت یک ققنوس زرد میفهمین کدوم اتفاق)و من هنوز نتونستم برای این سیاره پادشاهی کنم که یهو فرشته ی محبت:سلام کریستوفر برای اولین ماموریتت آماده ای کریستوفر: بلاخره اومدی من هر کاری میکنم که خواهرم رو پیدا کنم و الیزابت رو برگردونم فرشته ی محبت: خوبه اما وقتی اخرین موجودو شکست دادی خواهرت برمیگرده،اولین ماموریتت تو بعد سومه تو باید ساخته ای دیگر که به دست خدای اورانوس ساخته شده پس بگیری (یهو فرشته ی محبت داخل دستش یک تاج ظاهر شد) کریستوفر: چرا تاج سوراخ سوراخه؟ فرشته ی محبت: اون سوراخ سوراخ نیست اون جای ساخته ی خدای اورانوسه تو باید تو این بعد بری به دنبال شش سنگ ابدیت سنگ مکان،زمان،قدرت،واقعیت،ذهن و روحه دریچه ای که برای تو باز میکنم تو رو به سمت اولین سنگ میبره ولی سنگ های بعدی رو خودت باید پیدا کنی تو دو راهنمایی یا کمک هم داری اگر نتونستی سنگی رو پیدا کنی و یا توی دردسر افتاده باشی میتونی از این دو شانس استفاده کنی ولی یادت باشه فقط دو تاس اولین سنگ سنگ مکانه تو به سالی میری که سنگ دست نیک فیوری هست تو باید سنگ مکانو از نیک فیوری بگیری موفق باشی(یهو غیب شد) کریستوفر:با استفاده از الیس به خواهرم گفتم که باید برم به اولین ماموریت(الیس یک هوش مصنوعی مثل جارویس مرد اهنی میمونه ولی این فقط برای ققنوس های زرده و به دستور ققنوس ها میتونن با بقیه حرف بزنن ولی الیس خیلی پیشرفته تر از جارویسه و زندگی اون بستگی به گوی آسمانی که داخل عصای ققنوس زرده رو داره و اگر گوی نابود شه اونم نابود میشه) وقتش بود که برم داخل پرتال ولی قبلش باید لباس مناسب بپوشم

(مشخصات ققنوس زرد موهایی طلایی چشمانی ابی شنلی طلایی با آرم ققنوس روی شنلش به رنگ نارنجی لباسش طلایی روی آستین هاش یا دقیق تر بگم از بازو هاش تا مچ دستش طلایی با خط های زرد کمرنگ روی سینش همونجایی که نماد s سوپرمن هست نماد ققنوس به رنگ سفید وجود داره کفش های طلایی دستکش طلایی و در اخر بگم که ققنوس زرد ریش یا سبیل ندارد)(یک چیز یادم رفت لباسش مثل لباس سوپرگرل فصل پنجه ولی بدون اینکه دکمه ای رو بزنی ظاهر میشه و هر وقت که بخواهد ظاهر میشود) بعد از پوشیدن لباس رفتم تو پرتال که یهو

ققنوس زرد:از دریچه رد شدم رسیدم به یک اتاق که یک گربه توش بود جلوی اون گربه یه سنگ نورانی ابی رنگ بود به الیس گفتم ببینه اون چیه الیس بهم گفت الیس:قربان اون سنگ مکانه. کریستوفر:پس بهتره قبل از اینکه کسی منو ببینه برم برش دارم تا خواستم برم سنگ از روی میز بلند کنم با یک صحنه ی عجیبی رو به رو شدم(دوستان اگر کاپیتان مارولو دیده باشید اون گربه در واقع یک موجود فضایی بود الان هم گربه اون سنگ دوباره خورد) الیس توی این بعد گربه ها دهانشون مثل هیولا میمونه؟ الیس: نه قربان اون در واقع موجود فضاییه. کریستوفر:الان من چجوری اون سنگو بگیرم. الیس:دو راه دارید اولین راه کشتن اون موجوده و دومین راه دیدار با نیک فیوریه. کریستوفر: اولی رو که بیخال شو من همه رو نجات میدم نه اینکه بکشم الان نیک فیوری کجاست. الیس: چشم قربان در ضمن نیک فیوری داره میاد کریستوفر: خب باید بهش اینطوری بگم نیک فیوری من ققنوس زر.... نیک فیوری:ببخشید شما تو اتاق کار من چیکار میکنین ققنوس زرد:نیک فیوری من ققنوس زردم پادشاه اورانوس در بعد هشتم یعنی بعد مخفی قدرتمندترین فرد جهان اومدم دنبال سنگ های ابدیت که یکیش سنگ مکانه ازت خواهشمندم سنگو بهم بده . نیک فیوری:چرا باید بهت اعتماد کنم. کریستوفر: صبر کن. الیس بهم اطلاعتی از آینده بده الیس:اما این خطرناکه ممکنه جهان بهم بریزه ققنوس زرد:اما مگه نگفتی نیک فیوری انتقام جویانو جمع میکنه پس باید بهش بگم الیس: باشه قربان در اینده فردی به نام لوکی برادر یک ابرقهرمان به زمین میاد و دنیا رو به هرج و مرج میکشونه و نیک فیوری انتقام جویانو تشکیل میده و دنیا توسط انتقام جویان نجات داده میشه بعد از لوکی اولتران که یک رباته میاد و با ارتشش به زمین حمله میکنه اما انتقام جویان شکستش میدن در این نبرد قهرمان جدیدی به نام ویژن به انتقام جویان میپیونده ولی برادر اسکارلت ویچ در اون نبرد جان خود را از دست میده بعد از اون دشمنی خیلی قوی تر به زمین حمله میکنه به نام تانوس که خیلی قدرتمنده و ارتش بزرگی داره اون دنبال سنگ های ابدیته انتقام جویان هم به جنگ تانوس میرن اما به دلیل اینکه با هم در یک مکان نبودند ضعیف شده بودند ولی هر کدوم از اعضای انتقام جویان که سنگی در اختیارش بود بقیه سعی در محافظت از او را داشتند اما تانوس موفق به گرفتن همه ی سنگا میشه و با یک بشگن نصف موجودات دنیا رو تبدیل به خاک میکنه پنج سال بعد مرد مورچه ای که توی دنیای مولوکولی بود برمیگرده اما وقتی متوجه میشه که نصف موجودات جهان که شامل همسرش بود تبدیل به خاک شدن به دیدن اعضای انتقام جویان میره و بهشون راجب سفر در زمان به وسیله ی کوچیک شدن رو میگه و کاپیتان آمریکا و بیوه ی سیاه بعد از گوش دادن به حرفاش تصمیم میگیرند به دیدن تنی برن اما تنی به اونا میگه که نقششون مسخرس پس به همین دلیل اونا به دیدن هالک میرن و هالک هم قبول میکنه به اونا رفتن تا اماده ی سفر در زمان شن اما تنی داشت به همین موضوع فکر میکرد و تصمیم گرفت با اونا همیکاری کنه بعد از اینکه اونا رفتن دنبال سنگ ها بیوه ی سیاه به خاطر بدست اوردن یک سنگ جان خودش را از دست میده و بعد از بدست اوردن سنگ ها اونا سنگ ها رو داخل دستکش قرار میدن و هالک که زورش خیلی زیاد بود دستکشو میپوشه دستش و بشگن رو میزنه و زمان به عقب برمیگرده اما تانوس دوباره به اونا حمله میکنه اما در نهایت مرد اهنی بخاطر پوشیدن دستکش و بشگن زدن میمیره.

کریستوفر: شنیدی فیوری البته این همه چیز نیست چیزی که من اومدم به این بعد اینه که یکی از پنج روح خدمتگزار های اهریمن اومده این بعد و رفته داخل بدن تانوس و تانوس الان خیلی قدرتمند تر و پلید تر شده ازت خواهش میکنم اون سنگو بده بهم تا اینجارو نجات بدم. نیک فیوری:باشه ولی چرا اینارو بهم گفتی. کریستوفر: چون بهت اعتماد دارم و ممنون برای سنگ فعلا خداحافظ تا چند ساعت دیگه البته برای تو چند ساله(یهو یک دریچه پشتتش وا کرد و رفت به دنیای امن ققنوس)(دوستان باید یک توضیحی راجب دنیای امن ققنوس بگم کریستوفر این دنیا رو برای اولین بار در نبردش با اهریمن پیدا کرد یعنی ققنوس زرد یک تو این دنیا فقط ققنوس زندگی میکنه نه از اون ققنوسایی که حرف میزنن به زبان انسانی نه ققنوس واقعی اونجا وجود داره و کریستوفر میتونه به زبان اونا حرف بزنه اما ققنوس ارشد یک انسانه که تبدیل به ققنوس شده چرا تبدیل شده رو توی ققنوس زرد یک میفهمید و تو اون دنیا فقط افراد پاکی که کریستوفر و ققنوس زرد های بعدی بخوان میتونن بیان تو یعنی اگر اون فرد موجود بدی باشه و کریستوفر هم بخواد بیاد به دنیای ققنوس اون موجود نمیتونه بیاد داخل اونجا) ققنوس زرد وقتشه اولین سنگ بزارم روی تاج که یهو حس کردم هیچی تکون نمیخوره بعد یهو یکی از پشت سرم صدام کرد برگشتم دیدم فرشته ی محبته فرشته ی محبت: سلام کریستوفر. کریستوفر: سلام منو ترسوندی مگه تو قدرت نگه داشتن زمانو داری. فرشته ی محبت:بله دارم اما اومدم بهت بگم وقتی همه ی سنگ ها رو جمع کردی باهم بزارشون روی تاج. کریستوفر: اما چرا؟ فرشته ی محبت:چون تو الان ۵ شانس زندگی داری اگر سنگ ها رو باهم بزاری سه شانس زندگی میگیری(شانس زندگی یعنی متونه یکی رو که مرده دوباره به زندگی برگردونه) کریستوفر:اها ازت ممنونم یعنی شانس زنده کردن الیزابت بیشتر میشه(یهو کریستوفر سرشو بلند کرد دید فرشته ی محبت غیب شده و زمان دوباره حرکت میکنه اما پشت سرش دریچه ای باز شده بود)(بعدا میفهمین الیزابت کیه) کریستوفر:الیس به نظرت باید بریم داخل دریچه الیس:بله قربان چون فرشته ی محبت دریچه رو باز کرده کریستوفر باشه پس بزن بریم(کریستوفر با سرعت به سمت دریچه پرید و رفت داخلش) کریستوفر:وقتی از دریچه رد شدم یهو. راوی:دوستان امیدوارم خوشتون اومده باشه اگر اومده ازتون ممنونیم و لطفا رمانو لایک کنید منو دنبال کنید و به دوستاتونم بگید و اگر هم نیومده بازم ازتون ممنونیم تا یک پارت دیگه خدانگهدار اما بزنید صفحه ی بعد👈🏻👈🏻👈🏻

من در هر داستان در اخرش یک یا دو سوال ازتون میپرسم پس بریم سراغ سوال اول قدرت برادر اسکارلت ویج چه بود اگر سرعت بود گزینه ی خیر رو بزنید اگر پرواز بود گزینه ی بله رو بزنید

تانوس چند دختر داشت؟ اگر دو دختر داشت گزینه ی صحیح اگر سه دختر داشت گزینه ی غلط را بزنید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (4)