های کیوتام اومدم با پارت چهار این پنجمین بار یه که می نویسم نمیدونم چرا هی مفقود میشه پارت چهارم😐
که تهیونگ اومد داخل دیدم پشتش سمت ماست و انگار یه چیزی رو میاره رفتم آشپزخونه آب بخورم که با چیزی که جلویم دیدم هیجان زده شدم😍 من : اوپااااا این مال کیه ؟ تهیونگ:وایسا حالا کوک من و برد توی ترانس اتاقش و تقریبا ده دقیقه برام حرف زد که چیزی ازشون نفهمیدم چون هو اسم پیش اون کادوعه بود😹 من با خودم: یعنی مال کیه؟منم میتونم ببینمش؟ ایکاش بدن من بازش کنم کوک :اهایی ا.ت من : هان چته چرا داد میزنی😐 کوک : نیم ساعته دارم صدات میکنم کجایی؟؟ من :هیچی حالا چکارم داشتی ؟ کوک : بیا بریم رفتیم پایین و با چیزی که دیدم هیجان زده شدم😃 کلییییی کادوووو اونجا بود با یه میز تحریر بنفش و لپ تاب اونم مارک اپل😍 تهیونگ:ا.ت من اینارو خریدم و میخوام بخاطر دیشب عذر خواهی کنم لطفا ببخش منو😊 من: اشکالی نداره ولی اینا همشون مال منه😲 کوک :اره😁 من رفتم سمت بزرگترین کادو و بازش کردم یه خرس که دومتر قد داشت و یک متر و خورده ای هم پهناش بود😍❤ پریدم بقل تهیونگ و گفتم مرسی اوپا💜 بعد رفتم سمت دومین کادوی بزرگ یه خونه ی پلاستیکیه تقریبا بزرگ بود که من داخلش جا میشدم داخلش آشپزخونه و ... هم داشت تازه چهار تا صندلی و یه میزم وسطش داشت😍(واقعی همچین خونه ای هستا دوست ایکبیری من که ازش بدم میاد هم داره😐😂)
رفتم سمت باکس کوچیک و بازش کردم داخلش پره عروسک و ماشین و ... بود باکس دوم هم توش وسایل اشپزخونه بود😍😍💜 رفتم سراغ آخرین کادو بازش کردم دیدم یه قلعه کوچیک با کلی پرنسس و لباساشون داره یه جیغ آرومی زدم و پریدم بقل تهیونگ و گفتم :اوپااا عاشقتم مرسیییی کوک : وایسا کادوی اصلی مونده😄 من :کادوی اصلیی؟یااا چند تا کادو اخه😨💜کوک یه خرس کوچیک رو داد دستم که یه قلب توری دستش بود و گفت اینم کادوی اصلی 😁 من :وایی واقعا مرسی😀💜 خونه هه رو هل دادیم گوشه پذیرایی و نصف عروسکا و سرویس قابلمه رو چیدم داخلش میز تحریر و لپ تاب هم بردم بالا با بقیه عروسکا و اون خرس گنده هه
خرس گنده هه رو گذاشتم بقل کمد و عروسکارو چیدم تو کمد و اون خونه کوچیک هم گذاشتم روی میز تحریر خرس کوچیکه هم گذاشتم روی تخت آنقدر که ذوقشونو کردم خسته شدم😂✌خرس بزرگه رو آوردم وسط اتاق و روش گرفتم خوابیدم 😂$$$$$ا.تنت ا.تتت من:هان؟چیه ؟کیه؟ شوگا:پاشو ناهاره من :پاشدم پاشدم شوگا:کیف میده روی خرسه خوابیدی؟ من :اوهوم خیلی😃 شوگا: پس یه بارم بده من من:باشه😂 رفتیم پایین نشستیم سر میز و من گفتم اوپا واقعا ازت ممنونم 😊 تهیونگ :بیا اینم روی اون کادو ها😂 من جعبه رو گرفتم بازش کردم دیدم کلی سی دی داره@ هتل ترانسیلوانیا -فروزان -تام و جری-میکی موس -بچه مهندس و... یه فاش هم روش بود کوک:اینا رم بگیر توی لپ تابت ببین من :وایی مرسیی😁
جین:هم به من کادو بده 😕 نامجون:امشب بهت کادوی خوبی میدم😈(آره منظورم همون چیزیه که توی ذهن منحرفمون میگذره😂) یهو کوک غذا پرید گلوش و افتاد به سرفه ته: چته من به تو که نگفتم نامی به جین گفت 😐 من زدم زیر خنده جیهوپ یه نگاهی بهم انداخت از اون نگاهت که اگه الان تمومش نکنی میمیری منم سریع خند مو جمع کردم یه تک سرفه مصلحتی کردم و غذا مو خوردم و سریع تشکر کردم و پاشدم رفتم بالا گوشیمو آوردند و رفتم تو کلام و مشغول بازی شدم نیم ساعتی که گذشت یکی زنگ زد اولش فکر کردم دختران ولی شماره ناشناس بود😨
@ بنظرتون کی میتونه باشه؟ دفعه های قبلی بشدت زیاد نوشتم قبول نکرد این سری کمتر نوشتم قبول. کنه😕 چالش:بنظرتون داستان عاشقیه؟بین ا.ت و کی اتفاق میوفته؟
لا یک کامنت و فا لو کنید بای✌💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
به اون دوست ایکبیریت سبلام برسوت😂😂😂😂😂😂
حتما👌😂