
سلامم.....پارت دوم رو هم گذاشتم .....امیدوارم لذت ببرید ..... یکم توضیح میدم.....فلش بک های رو هواستون باشه چون ممکنه ک گیجتون کنه و همینطور هم انتقال پارت ها یا آنچه در قسمت بعد مشاهده خواهید کرد ک در قسمت نتیجه میزارم ....... بعد اگه سوالی نظری سوالی داشتی میتونی تو کامنت ها بگی جواب گو هستم
پ ۲ ق ۱ : جینهو رو بغل کردم ا/ت : جینهو........جینهو.......م.من میترسم این خواستگاری درست نیست ...... ن نه نمیخوام........من اونو دوست ندارم هق هق ......جینهو : آروم باش .......(جونگ کوک ) بعد رسوندن دختره دختره که رفت با بابابزرگش حرف میزدم جلوش وایستادم آقای مین: چیکار دارین؟ جونگ کوک: نوه ی خیلی زیبایی دارید آقای مین میخواستم بگم اگه مشکلی نیست که حتما نیست امشب با برادران بیایم خواستگاری آقای مین: چی گفتی؟ جونگ کوک : بدهی شما صاف نشده من نوه تون رو میخوام آقای مین : عمرا جونگ کوک : بدهی شما اونقدر زیاده که تا سال های دیگه هم نمیتونین پرداختش کنین اگه نوه تون رو بدید به من من این بدهی رو فراموش میکنم آقای مین: ارزش اون دختر خیلی زیاده جونگ کوک : ارزش اون بدهی هم زیاده شب میایم لبخندی تمسخرانه رفتم جونگ کوک: خیلی ممنون بعدم برگشتم سوار ماشینم شدم و رفتم خونه
پ ۲ ق ۲ : جونگ کوک : یه خبر خوب دارم یونگی: چی؟ جونگ کوک: امروز برخوردی با نوه ی آقای مین داشتم و امشب میریم خاستگاری جیهوپ : نوه ی آقای مین؟ داری شوخی میکنی؟ یونگی : کدومش؟ جونگ کوک: اه بسه بزارین حرف بزنم همش سوال میپرسین عه یادتون رفته من اینجا ریسم یونگی : باشه حالا جوش نیار جونگ کوک: با ا/ت بر خورد کردم و آقای مین رو تحدید کردم که حتما قبول کنه و قرار شد امشب بریم نامزد کنیم جیهوپ : اوهههه یونگی : آفرین آفرین جونگ کوک : برید حاضر شید داریم به انتقام نزدیک میشیم خوشحال بودم و حس انتقام هر لحظه بهم نزدیک میشد ( ا/ت ) ......شب.......جینهو هم حاضرم کرد و هم میکاپ خیلی کم جینهو : بزار ببینم رفت عقب نگا کرد جینهو : خیلی خوشگل شدی لبخندی از سر اینکه این خوشگلی الکی و بیهودس و مجبورم کل عمرم رو کنار کسی سپری کنم ک اصن نمیشناسم زدم کاش اون بود مطمئنم اگه اون بود الان با کلی ذوق بلند میشدم جینهو : هی ا/ت هی با ت ام ا/ت : ها چی چیشده! ؟ جینهو : باید بریم همه منتظر ت ان ا/ت : باشع با جینهو رفتم از پله ها میرفتیم پایین دیدم خانواده ی خواستگار بلند شدن و نگام افتاد رو همون که امروز دیدمش اونم داشت نگام میکرد تو چشماش هیچ حسی ندیدم هیچی معلوم بود میخواست چیزی رو قایم کنه اما چی؟ چشمامو برداشتم و دیگ نگاه نکردم جینهو دستاشو رو بازو هام گرفت و برد رو یه مبل کنار خودش نشوند
پ ۲،ق ۳ : به پاهام نگاه میکردم خواستگار : نوه تون خیلی زیباست. ک چی الکی از من میگه هیچی نگی هم همه چی معلومه من و باش حتی نمیدونم اسمشون چیه بردارش: خوب اگه مشکلی نیست بفرستیمشون حرف بزنن ترس بدنمو گرفت و قلبم تند تند میزد آروم دم گوش جین هو زمزمه کردم ا/ت : جینهو من میترسم جینهو : آروم باش چیزی نیست فقط برو حرف بزن همه سرشون رو به نشانه تایید تکون دادن اون خواستگاره بلند شد منم دنبالش رفتم رفتیم ت اتاق در و بست یهو بدنم لرزید دستمو گرفت برد رو تخت بغل خودش نشوند و دستامو میون دستاش گرف من به پاهام نگاه میکردم ولی اون زل زده بود بهم - نیازی نیست خجالت بکشی من قراره خوشبختت کنم ما قراره ازدواج کنیم نگاش کردم نیشخندی زد الان فقط تنها سوالی که میتونستم پرسم این بود + من...حتی اسمت رو هم نمیدونم - اشکالی نداره من جئون جونگ کوکم باور کن زندگی قشنگی باهم میسازیم نیشخندی زد که معنای قشنگی نداشت برام + بقیه چی؟ - خوب اونی که همیشه لبخند داره اون جیهوپ هست که گاهی هم میگم هوپی و اون یکی که اصلن لبخندی نداشت و جدی بود اون یونگی + اومم باشه - تو هر شَرتی بزاری قبول میکنم بگو + من از این خراب شده نجات پیدا کنم مدیونت میشم - مهم نیس دیگه بقیه عمرت کنار من خواهی بود + امیدوارم - چرا + مهم نیس ولش کن - باشه خوب بر گردیم؟ + آره
پ ۲ ق ۴ : بلند شدیم هنوز کلی سوال داشتم اون منو چیکار میخواست؟ من که کسی نیستم چیزی نیستم اه ولش کن رفتیم پیش بقیه و سر جامون نشستیم بابا : خوب چیشد + قبوله خوب معلوم بود نمیتونستم قبول نکنم آقای مین : به همه تبریک میگم طرف جانگ کوک نگاه کردم تو چشمام زل زد حالا دوتا داشتیم ت چشمای هم نگاه میکردیم یه انگور گذاشت تو دهنش و یه بوس طرفم گرفت ( میتونید تصور کنید؟ 😐) یونگی : خوب اگه راضی هستین حلقه بندازن همه سرشون رو تکون دادن کنار هم وایستادیم دست چپمو گرفت وقتی جونگ کوک حلقه رو انداخت یاد اون موقع افتادم / حلقه رو انداخت - تو دست تو قشنگ تره + دیوونه - خودت چی پس + من روانی تو دیوونه خوبه؟ - آره پریدم بغلش / یکم اشک از گوشه چشمام بیرون ریخت ولی سریع پاکش کردم یه دستشو گذاشت رو صورتم و یه بوس کوتاه رو لبام گذاشت من که هیچ حسی ازش نمیبینم انگار داره فیلم بازی میکنه ولی بقیه چرا هیچی نمیگن!؟ جدا شد و همه دست زدن
پ ۲ ق ۵ : ......چند دقیقه بعد..... اونا رفتن آقای مین : هواست باشه کاری نکنی بپره اگه بپره همه نابود میشیم منظورشو نفهمیدم منو کاشتن و خودشون رفتن تو پذیرایی تنها بودم من اصلن راضی نیستم نمیخوام قطره اشکی با مخلوط شدن خط چشمم از گونم غلطید پایین اون حرفای بابابزرگ تو گوشم بود | هواست باشه کاری نکنی بپره اگه بپره همه نابود میشیم | مگه بین اون و بابابزرگ چیه؟ انگار یه چیزی هس که راضی شده منی که همه کاراشو انجام میدم بفرسته برم اما چی؟ تو ماشینم وقتی گفتم نوه ی آقای مین هستم خوشحال شد قشنگ معلوم بود نکنه نقشه باشه؟ نکنه من از چیزی این وسط خبر ندارم؟ جونگ کوک میره ت اتاقش کتشو در میاره و پرت میکنه عکسو از تو کشو در میاره و رو تخت میشینه پشتشو تکیه میده + میبینی؟ دارم به انتقامم نزدیک میشم نمیتونه نوه اش رو نجات بده اون بدهی که به من داره رو هم نمیتونه پرداخت کنه تو میبینی نه؟ کاش بودی و میدیدی ولی از یه طرف اگه بودی نمیتونستم اینطوری برم خواستگاری
پ۲ ق ۶ : ...تق تق ..... + ها - بیام داخل؟ + بیا یونگی بیا جونگ کوک بلند میشه و عکسو رو میز کنار تختش میزاره یونگی میاد و جلوش می ایسته - چخبر؟ + نیشخندی میزنه + با بدهیم تحدیدش کردم طوری که نمیتونه دیگه نوه شو نجات بده نگاه یونگی میوفته رو عکس - این کیه؟ ا/ت؟ جونگ کوک سریع عکسو بر میداره + نه خیرم تو مگه نمیتونی هانا رو از اون تشخیص بدی؟ - آخه همه با آرایش یه شکل میشن نیشخندی زد و با نگاه ترسناک جونگ کوک سریع نیشخندش محو شد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عررر چه زود منتشر شد 😢 دیشب گذاشتم
عالی
عالی بود 💜