
بزن بریم.........کپیییییی ممممنننووووععع
کت:با مری داشتیم فیلم میدیدم مری:من هی تندتند از اونا میخوردم راستش خیلی داشت بهم خوش میگذشت کت:مرینت دیگه خیلی زیاده روی میکرد لیوانو ازش گرفتم و گفتم مرینت خیلی دیگه داری زیاده روی میکنی مری:نه نکن کت اونو بدش به من کت: لیوانو از دستم قاپید بقیشو خورد یهو دیدم کل بطری رو برداشتو سر کشید گفتم مرینتتتت بده به من الان م.س.ت میشی مری: نکن کت بدهههه(از اینجا به بعد دیگه مرینت دیوونه بازی داری میاره چون م.س.ت.ه)کت:مرینت اونو کامل خورد بعدش دیدم داره دیوونه بازی در میاره فهمیدم که م.س.ت شده مری: چه ل.ب.ا.ی خوشگلی داری کت:مرینت تو الان م.س.ت شدی بیا بگیر بخواب مری:نه نموخوام اگه بخوابم از این دنیا میرم هاهاهاها(داره میخنده)کت: رفتم شونشو گرفتم و خابوندمش یهو دیدم
کت:یهو دیدم یقمو گرفت و منم یا خودش خوابوند رو تخت و پتو رو کشید رو جفتمون مری: اها حالا شد کت:دیدم داره میاد نزدیکم و افتاد رومو منو ب.و.س.ی.د چرخیدم و اونو از خودم جدا کردم و گفتم مرینت خیلی م.س.ت کردی مری:موخوای الان از پیشم بری😭کت:نه میترسم برم(مرینت یکم هوشیاریش اومد سرجاش)مری:خب منو اول خواب کن بعد برو کت:باشه مری:بیا پیشم بخواب اههه چقدر گرمه کت:مری کت روی لباسشو در اورد خجالت کشیدم مری: بیا دیگه کت:باشه رفتم ب.غ.ل.ش کردم و کنارش دراز کشیدم داشتم مرینتو خواب میکردم چشمای خودمم سنگین میشد و دیگه نفهمیدم چی شد
مری:از خواب بیدار شدم وایییییی اینجا چه خبرهههه من با این وضع تو ب.غ.ل کت چیکار میکننممم جیغغغ زدم دیدم کت بیدار شد کت: بیدار شدم دیدم مرینتم بیدار شده دیدم داره از خجالت اب میشه با خنده گفتم چیزی نیس که مری: تو مگه دیشب نرفتی؟ کت: نخیر جنابعالی زیادی م.س.ت کرده بودی به منم گیر دادی بیام خوابت کنم منم دیگه خودم خوابم رفت مری: پس بگو چرا انقدر دیشب حال داد خوابیدن😀 کت: بله؟ مری: هیچی هیچی واییی مدرسه کت تو ذهنش: وایی الان ناتالی میاد صدام میکنه و میفهمه که من نیستم گفتم مرینت من باید برم خدافظ با دو رفتم خونه رسیدم تو اتاقم پلگ کلاوز این پلگ:اخخخ کمرم آدری: قایم شو پلگ ناتالی اومد و بهم گفت باید برم مدرسه گفتم باشه(خب الان جفتشون رسیدند به مدرسه و سر کلاسن)خانوم بوستیه:سلام بچه ها دوتا دانش اموز جدید داریم بیاین تو اولی: سلام بچها من مگی کالاهان هستم (یه دختره قد کوتاه که موهاش و چشماش قهوه ای هست عکسش تو اسلاید پنجم میذارم)دومی: سلام بچها من جیم ویگسون هستم (یه پسر قد بلند که موهاش سفیده چشماش هم ابیه تو اسلاید شیشم عکسشو میذارم) مری: لایلا بلند شد و گفت تو همون جیم ویگسون معروفی که کل قاضی ها و وکیل های این شهر به اجازه پدرت کار میکنن؟ جیم سرشو به نشونه تایید تکون داد (خب م تا حالا فهمیدید که جیم یکی از ادم های خیلی پولدار این شهره و پدرشم یه ادم کله گنده هست)خانوم بوستیه: خب شما دو نفر میتونید برید انتهای کلاس بشینید

جیم:داشتم میرفتم بشینم که چشمم خورد به یه دختر خوشگل که با موهای باز نشسته بود(مرینتو میگه)خیلی خوشگلللل بودددد😍😍😍(عکس همین اسلاید تیپ مرینت هست)مری:چشمم به جیم افتاده همین جوری داشت به من نگاه میکرد جیم:همین جوری داشتم نگاش میکردم که خانوم بوستیه صدا زد و به خودم اومدم و رفتم نشستم سر جام آدری:از این پسره جیم خوشم نمیومد یه جوری داشت به مرینت نگاه میکرد ولی من به مرینت اعتماد داشتم اون به من خیانت نمیکنه

مگی کلاهان

جیم ویگسون
آدری:منو مرینت وقتی مدرسه تموم شد باید میرفتم به مسابقه...................................................................................(بعد مسابقه) مری:منو ادذنی نفر اول شدیم داشتم میرفتم خونه که استاد فو بهم زد زد استاد فو: الو مرینت؟ مری:سلام استاد استاد فو: سلام همین الان بیا پیش من کارت دارم مری:چیزی شده؟ استاد فو: بیا بهت میگم مری :چشم تبدیل شدم و رفتم خونه استاد فو سلام استاد استاد فو: سلام لیدی باگ بیا بشین لیدی: بفرمایید استاد فو: من هویت هاک ماث و مایورا رو کشف کردم فهمیدم کی هستن لیدی: کی؟استاد فو :هاک ماث گابریل اگراست و مایورا هم ناتالی دستسار گابریل اگراست لیدی: چیییی از کجا فهمیدین استاد فو: وقتی یه اکوما اومد ویز ردشو زد و فهمید که از خونه گابریل اگراست میاد رفت تو دید که کی هستن سر این موضوع هم خیلی ویز اسیب دید لید: اینارو به کت هم گفتید؟ استاد فو :اره تو میتونی بری لیدی: باشه و رفتم خونه و داشتم به قضیه امروز فک میکردم
استاد فو: زنگ زدم به کت نوار که بیاد تا ماجرا رو براش تعریف کنم.............................................................................(کت اومد)کت:سلام استاد فو استاد فو: سلام کت بیا بشین کارت دارم(استاد فو تمام اون چیزیو که به لیدی باگ گفت و کتم گفت)کت:باورم نمیشه😥😥استاد شما مطمئنید استاد فو:بله چون میدونستم بهم میریزی و ممکنه هویتت برای لیدی باگ فاش بشه گفتم که جدا بیاید ادرین میدونم درکش برات سخته ولی باید باهاش کنار بیای کت:خدافظ استاد
کت:از خونه استاد فو اومدم بیرون حالم اصلا خوب نبود رفتم بالا برج ایفل و به اسمون نگاه کردم و اشک میریختم اخه چراااا اخه چرا بابام داره این کارارو میکنه پس بگو چرا انقدر اون کتابه براش ارزش داشت(کتابه که درمورد معجزه گرا هست)پس بگو چرا همیشه میگفت کار داره و هیچ وقتم از خونه خارج نمیشد تمام این صحنه ها از جلو چشمم زد شد اصلا حالم خوب نبود
پایان لایک یادت نرهه هاا😜 ناظر عزیز لطفا منتشرش کن ممنون🌷🌷🌷🌷
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عزیزم مگه نباید الان کت تعقیر شکل میدا چطور تا صبحهیچی به سرش نیومد
اگه از قدرتش استفاده کنه بعدش ۵ دقیقه وقت داره ولی کت نوار از قدرتش استفاده نکرد برای همین تغییر نکرد
اونجایی که گفته بود از اون کلاغهای خبر چینت به ماهم بده. یکی از سکانس های فصل دوم سریال. شهرزاد هست
پارت بعد رو سری بزار داستانت حرف نداره
خیلی خوب بود😍🤩
عالییییی
عااااااااالی بود😘😘😘😘
عالی بود
ولی... مگه استاد فو حافظشو از دست نداده بود؟🤨
همون اول در مورد داستان گفت نخوندی
پارت بعد😊
ولطفا از کلمات زشت زیاد استفاده نکن چون اینجوری عدم تایید میخوره😐
ول کن بابا داستانش خوبه یه م.س.ت. که نگفت