باهات میمونم (جیمین) پارت ۲

انچه گذشت😐:کوک:اهممممم(ارام باش فرزندم) اشلی و بقیه وارد ساختمون میشن💙 و بالاسر یونگی وایمیستن😂 اشلی: پی دی نیم کو?😐 هوپی:هنوز نیومده😐 اشلی:عا😐 یونگی چشم هاش رو باز میکنه و ......😐 یونگی:‌یا حضرت دازای این دختره کیه ?😐 جیمین چرا اینجوری نگاش میکنه😐 کوک:عه یونگی هیونگ بیدار شد😄 اشلی :‌سلام هیونگ💙 یونگی :سلام💖 جین: بچه بریم یه چی بخوریم😋 اعضا:باعوشه هیونگ😋💙 جیمین خیلی مرموزانه میره پیش اشلی که بحله یه دستی میخواد بزنه که کوک :اهمممم جیمینااااا😐👊 جیمین : بله کوک:بیا اینور😐 جیمین: باش😐

- تقققققققققق اعضا: سلام پی دی نیم: سلام 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😌 فردا:مکالمه بین هوپی و جیمینی: هوپی:اشلی خیلی خوشگله😍💙 جیمین:اره😐💙(با حالت عصبی) مغز جیمین:برادرم رقیب من شده????😐 مغز هوپی: من امروز مسواک زدم?😐 کوک:اشلی در رو باز کن اشلی:صب بخیر دادا کوک: با حالت عصبی : دیگه نبینم دور و بر اون جیمین باشی فهمیدیییی😡 اشلی:مگه چیکار کردم?😓 کوک: ههههه ساکت شو 😡👊😠 اشلی:تو نمیتونی اینجوری باهام حرف بزنی حالا برو بیرون😠👊 اشلی : با خودش:هاههههه مگه من چیکار کردم???😐 ولی خو جیمین جذابه😀 خوشتیپه نازه ژووونننننن😘 جیمینی پشت در اتاق اشلی: هووراااا بالاخره دلشو بردم 😝🍓

هشت ماه بعد:جیمین:حتما با اون عروسک امروز قرار میزارم و حسم رو بهش میگم😝🍓 جیمین:سسسلاام ااشلی میتونیم امروز دوتایی بریم بیرون????😚 اشلی:هااا😅 اههه باشه😅 فففقط ساعت ....چند?😅 جیمین:ساعت هفت 😗 اشلی:باباشه😅🍓💙 راوی:اشلی میره تو اتاقش اشلی: باید بهترین لباسم رو بپوشم😗👗 نیم ساعت دیگه اشلی:هوووممممم چقدر ناناس شدم😝👌 جیمین: تقققق اشلی اماده ای? اشلی:هههه‌اااارهههه اوومدم😅🍓 اشلی و جیمین میرن رستوران توی رستوران:جیمین:چی میخوری😗🍚 اشلی:هرچی تو سفارش دادی☺ جیمین:گارسون .......بیارین(هر چی دلت میخواد بزار تو جا خالی😐) گارسون:چشم گارسون :بفرمایید بعد خوردن غذا جیمین:اشلی میخوام یه چیزی بهت بگم😝🍓 اشلی:اههه‌ چ.چ.چچی?😅🍓 جیمین: اشلی م..م..من ...من دو... کوک:اینجا چه خبره?😡(با داد)

فایررررررررررررر 😐🍓(فک کنم رو توت فرنگیه کراشم😐🍓)

تموم شد ببخشید اگه کم بود اگه لایک و کامنت ها زیاد باشه پارت بعد هم میزارم ولی طولانی تر

لایک و کامنت یادت نرهههعه🍓💙😝