من و خواهرم😑😐

خب.....از کجا شروع کنم🤔🤔🤔.....راستش ما هرروز باید دعوا داشته باشیم ماهمیشه بعد نماز ظهر ساعت کشتیمونه...😨😩😒😓

توی کشتی رسمه که مردها با زیر پوش هستن.... خواهرمن هم برای اینکه مثل اونا باشه لباس رو میکنه....فقط شلوار میمونه....🤐🤐🤐🤐

حالا خودش که هیچی ننم مجبور میکنه😶😓......من میگم بابا زشته خجالت بکش من که مثل تو دیونه نیستم😒...‌‌..ولی تا در نیارم ول نمیکنه....‌

نرگس ببشتر اوقات منو میزنه لت و پار میکنه موهام رو میکشه چه میدونم گازم میگیره هرکاری فکر بکنی میکنه......اما حالا من تا میام بیوافتم روش همچین جیغ میزنه که صداش میره تا هفت اسمون😫😫......

از لجبازی هامون که نگم براتون.....من رازهام رو بهش میگم اون وقت اون میره میزاره کف دست مامان بابام و دوستام،.....مثلا من دوستندارم کسی بدونه عاشق کی هستم‌......من احمق که فکر میکردم نرگس رازمو نگه میداره بهش گفتم......حالا بعد یه سال هنوز که هنوزه یاداوری میکنه هرنوقع میخوام کاری کنم که باب میل خانم نباشه میگه:میگما!میگما😌😌....خودت خواستی😄🙄....من:نرگس خواهش میکنم تورو خدا برات قصا نمیگما ....باشه برو پس دیگه باهات بازی میکنم.... یکم اروم میشه بعد از فردا دوباره روز از نو روزی ازنو

البته بگما اونم راز داره خوبم داره......جدیدا از زیر زبونش کشیدم بیرون ...بهم گفته:😂🤣🤣🤣😁😅😆من مثل تو که از اون بازیگره خوشت میاد منم عاشق مسی ام😐.......من:خسته نباشی 😶😐😒......... نرگس:من دلم میخواد باهاش ازدواج کنم😊😁🙃من:اونوقت مراسم عروسی چیکار میکنی؟_خب کاری نداره چهارتا میوه و یه کیک دوقلوی مینو میگیرم با دوتا پفک چی توز🤤😲.....کاش منم اینقد بی خیال بودم.‌...