17 اسلاید صحیح/غلط توسط: 𝗠𝗮h̶𝕚 انتشار: 3 سال پیش 49 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خبب میخوام محصولات داستان های ارکدیا رو ب دوستانه ک دوست دارن معرفی کنم
بچه ها من اول خلاصه داستان رو برای کسایی ک ندیدن میگم
خلاصه انیمیشن سریالی شکارچیان ترول ( داستان های آرکِدیا ) :
در داستان پسری ب نام جیم هست ک پدرش رو در روز تولدش در کودکی از دست داده و در حال حاضر ۱۶ سال داره و تنها دوست او توبی نام داره
داستان از اونجایی شروع میشه ک جیم و توبی برای رفتن به مدرسه آماده میشن و در راه مدرسه میانبر میزنن و از راه کانال رودخانه ک فصلی است میگذرند ک جیم صدایی از خرده سنگ هایی ک در کانل ریخته اند میشنود و از درون سنگ ها نشان جادویی پیدا میکند .
بعد از پیدا کردن آن نشان با توبی ب مدرسه میرود و نشان را هم با خود میبرند و وقتی جیم ب خانه بر میگردد متوجه میشود آن نشان جادوئیست و بعد از خواندن وردی که روی نشان نوشته شده زرهی جادویی برای اون ظاهر میشود . ( ورد روی نشان: برای شکوه مرلین روشنایی روز تحت فرمان من است ) و بعد با دو ترول در زیر زمین بر خورد میکند و میفهمد ک آن نشان جادویی جیم را برای محافظت از ترول های خوب در برابر ترول های بد انتخاب کرده است و جیم اولین شکارچی ترول انسان است ( نکته: ترول ها زیر نور خورشید سنگ میشن و ب همین دلیل زیر زمین زندگی میکنن در مکانی ب نام بازار ترول ها و فقط شبا میتونن از اونجا خارج شن ))
معلم تاریخ جیم در مدرسه یک انسان نیست در واقع یک ترول بد است ک خود را ب شکل انسان در آورده( ک بهشون میگن تبدیل شونده ) تا موفق بشه نشان رو بدزده و پُلی به نام پل کیلاهِد رو بساززه و گانمار( بد ترین ترول) رو آزاد کنه ( البته نه تنهایی با بقیه تبدیل شونده ها و پسر گانمار ک اسمش هست بولار )
________________________________________________________________
بریم بقیه داستان ،،،، بولار در تلاشه ک جیم رو بکشه و نشان رو بدست بیاره تا پدرش آزاد بشه و دنیا رو نابود کنن
( نکته : قبل از جیم شکارچی های ترول زیادی بودن ک اولینشون اسمش هست دِیا و اخرینشون قبل از جیم اسمش بود کانجیگار ک بعد از مرگش پسرش انتظار داشت بعد از پدرش خودش شکارچی ترول بشه ک این اتفاق نیوفتاد و به همین دلیل رابطه خوبی با جیم نداره و جیم رو ب یه مبارزه دعوت کرد و جیم موفق شد پسر کانجیگار ک اسمش هست دِرال رو شکست بده و این باعث شد درال با جیم خوب باشه و برای محافظت از جیم و آموزش دادن ب جیم توی زیر زمین خونه اونا موند اما در واقع مربی واقعیه جیم یک ترولی هست ب نام بیلینکی ))))
و معلم جیم ک اسمش هست اِستیریکلِر تنها تبدیل شونده نیست و تبدیل شونده های زیدی هست از جمله کارکن موزه به نام خانم نامورا و دستیار دندان پزشک و ....
________________________________________________________________
جیم توی مدرسه از یه دختری خوشش میاد ک اسمش کِلِر هست و قراره با هم نمایش رومئو و ژولیت رو توی تائاتر مدرسه بازی کنن
اما یک روز جیم توی درستش مشکل داشت و کلر بهش گفت ک بیا خونه ما تا من یادت بدم و جیم هم قبول میکنه و میره ب خونه کلر و در همین زمان هم توبی به دندون پزشکی میره تا اُرتودنسی های رو درست کنه و یک نعل اسب هم با خودش میبره( نعل اسب برای پیدا کردن تبدیل شونده ها اگه بهشون بر خورد کنه ترول میشن و از شکل انسانی در میان)) توبی نعل اسب رو به دکتر زد اما دید بی فایدس و بعد دستیار دکتر اون رو با پارچه از توبی گرفت و کنار گذاشت
بر گردیم ب کلر و جیم
جیم تو خونه کلر برادر نوار کلر رو دید م
ک اسمش اِنریکه بود و نشان خودش رو نشون انریکه داد و بعد کلر ک اومد اون رو پنهان کرد و با هم شروع به درس خوندن کردن
________________________________
بعد از تموم شدن کار دکتر با توبی دکتر از متب رفت و توبی با دستیار دکتر تنها شد و هر چی تلاش کرد نتونست اکنون بخوره از روی صندلی و بعد دستیار گفت من بهت بی حسی بدن زدم تا در نری از دستم تو میدونی من تبدیل شونده ام و سعی کرد از توبی حرف بکشه ک بیلینکی و دوستش ک اسمش آرگ بود اومدن و جلوی اون تبدیل شونده رو بگیرن و در همون لحظه گاز های خنده در هوا پخش شد و توبی برای درخواست کمک ب جیم زنگ زد ولی جواب نداد برای همین هم به کلر زنگ زد و کلر جواب داد و توبی پشت تلفن در حالی ک میخندید گفت با جیم کار داره و و گفت ک من توبی ام اما کلر فکر کرد اسمش ووبی هست و به جیم گفت یکی ب اسم ووبی باهات کار داره و بعد جیم جواب داد و فهمید ک مشکلاتی پیش اومده ب همین دلیل هم با کلر خداحافظی کرد و تشکر و رفت تا به دندون پزشکی رسید و زرهش رو پوشید و موفق شد تبدیل شونده رو بکشه
و بعد از آن جیم و توبی تونستن پل کیلاهِد رو پیدا کنن و تصمیم گرفتن به رییس بازار ترول ها یعنی وَندِل نشونش بدن اما وقتی ب موزه رفتن هیچ خبری از پل نبود
_______________________________
اتفاقات شب قبل فلش بک:
توبی و جیم به موزه رفتن چون که گابلین ها اونجا میرفتن ( گابلین ها موجودات سبزی هستند ک اندازه گربه اند) وقتی وارد موزه شدن خانم نامورا رو دیدن که یه وسیله ای کوچک ک پورتالی به سرزمین های تاریکی( سرزمین های تاریکی سرزمینیه که گانمار و ارتشش اونجا زندانی شدن که اگر پل کیلاهد باز بشه اونا هم آزاد میشن )) باز میکنه در دستش داره و کم کم به ترول تبدیل شد و جیم و توبی ک خیلی ترسیده بودند رو دید و اومد دنبالمون و اونا جنگید و خانم نامورا اشتباهی رییس گابلین ها رو کشت( گابلین ها اگر رییسشون کشته شه به اون کسی ک اونو کشته حمله میکنن)))) و گابلین ها بهش حمله کردن و جیم و توبی فرار کردن
پایان فلش بک
و وندل چون پل کیلاهد اونجا نبود عصبی شد و از اونجا رفت
_______________________________
چند روز بعد
وقتی جیم و توبی داشتن وِسپا ها رو از توی ویترین میدیدن یه گابلین دیدن ک یه بچه رو با خودش میبرد و بعدش .........
خب بچه ها بقیش رو توی ی قسمت دیگه میزارم الان بریم شخصیت ها رو معرفی کنم
اون پسر وسطی جیم هست و اون پسر تپله توبی هست و اون دختره هم کلر و اون ترول شیش چشم بیلینکیه و اون غول سبز هم آرگ
این هم استریکلر
و این بار هم استریکلر در شکل ترول
اینم خانم نامورا
اینم رییس بازار ترول ها وندل
اینم بولار ترول بد و پسر گانمار
اینم درال پسر شکارچی ترول قبلی
اینم همون موجودیه ک اسمش گابلین هست
این هم خانم نامورا اما به شکل ترول
17 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (1)