
الا از فرصت استفاده م کنم چون م دونم زودي منتشر میشح😌🧡 ولی چو این زودي میاد...... نظرتون چیح پارت بعد چن روز بگذره بعد بنویسم 😉 م ترسم زیاد زیاد بنویسم هیجانش برح 😐❤ راستی ي انیمه ی جدید ك خودم دیدم باحال بود 😐💕💕💕 انیمه ی (دیگری) ژانرش ترسناك اکشن و عاشقانه س ... هنتایه یکمی اممممم🤏🤏 چجور بگم..... ولش برید ببینید 😂😂😂🤝🤝
*کاکاشی* ناروتو ر برداشتیم بردیم ب برج مخفی تو همین ساختمون 😐 خیلیا از وجودش خبر ندارن پس امنه.. نمی دونم اروچیمارو چطور تونستع ب ناروتو مهر ر بدح ..... اصن تو ⓒⓗⓤⓝⓘⓝ ⓔⓧⓐⓜⓢ چ کار م کنه 😐 وقتی رسیدیم ب برج ساسکه ناروتو ر نزدیک خودش نگه داش و من فرصت پیدا کردم متن مهر و موم ر روی زمین بنویسم 😐 وقتی نوشتنش تموم شد :{ناروتو اروم بیا اینجا بشین}
*ساسکه* وقتي کار سنسی تموم شد ناروتو ر صدا کرد اما ناروتو ب نظر ترسیده بود. اروم گفتم:{ششش نترس چيزي نم شه} ناروتو بیشتر بغلم کرد (。>∀
*ناروتو* اب دهنمو قورت دادم و نشستم داخل مهر موم.. کاکاشی سنسی اروم یقه م ر کشید و باز کرد. اروم با جوهر شرو ب نوشتن کرد... کم کم حالت تهوع بهم دس داد و دیدم تار داش م شد... .... چ کار داش می کرد باحام!! یهو کاکاشی سنسی محکم گف:{مهر شو!!!!} و حالم بدتر شد طوري ك از بی جونی افتادم زمین. *ساسکه* ∑(๑º口º๑)!! با وحشت نگا کردم ناروتو افتاد زمین:{کاکاشی هاتاکه باهاش چ کار کردی؟!!} یهو ي دود بلند شدو....

اروچیمارو از دود پدیدار شد. ساسکه سری گارد گرف :{تو!!! بازم تو!!!} کاکاشی سری پرسید :{ساسکه اینو میشناسی ؟!!} ساسکه:{اره... اون این بلا ر سر ناروتو اورد🤬🤬🤬} اروچیمارو فقد خندید. اروچیمارو: {هه هه هه هه.. فقد اومدح بودم چیزی ك متعلق ب منه ر ورش دارم😂😂😂😈😈} ساسکه سری ناروتو ر بر م داره:{ناروتو ی *چیز* نیس حرف دهنتو بفهم🤬🤬} کاکاشی:{ساسکه ناروتو ر وردار ببر..... حالش خوب میشه!} اروچیمارو:{هر کاری کنین اون ي روزي پیش من بر می گردح.... براي قدرت و انتقام! با اینك باهاش زندگی م کنین هیچ از خواستار قدرت و انتقام طلبي ش خبر ندارین😂😂😂😂😈😈😈}
ساسکه:{ناروتو هیچوق پیش تو نمیاد.. فک کردی } اروچیمارو فقد م خنده. ساسکه ناروتو ر بر می داره تو بغلش و سری می رح.. کاکاشی هم یکمی می جنگه با اروچیمارو و بعد اون می رح... یا بهتره بگیم عقب نشینی ؟ 😐😐😐 حالا .. ولش بابا😐😐❥❥ *ساسکه* ناروتو ر بردم خونه م. خیل وق بود هیچکی ر نیاورده بودم خونه مون.. از وقتی Uᴄʜɪʜᴀ ᴄʟᴀɴ قتل عام شد......ناروتو ر اروم م ذارم ر تختم و ي پتوی نازک م کشم روش.

ẗ̤ö̤m̤̈ö̤r̤̈r̤̈ö̤ẅ̤ m̤̈ö̤r̤̈n̤̈ï̤n̤̈g̤̈ =) *ناروتو* اروم با ضعف بیدار شدم.. حافظه م تار بود... یکم گذش تا یادم بیاد چ شد و .... اروم چشمامو باز کردم و دیدم ساسکه کنار تخت خوابش برده... ینی کل شب بیدار بود ? یا چی.. اصن من کجامممم😐💔 ایلاری من بدبخ کجام 😐 (بهشت ساسونارو فن ها 😂💗) ساسونارو دیگع چیع 🤨 (اممم ولش ولش نم شه بگم...😂😈) ی جای کار می لنگه😐 داري ي چیزو قایم م کنی (نارو تب داشتی الا فکرت سر جاش نیی🤪) اوکی😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐 ولی تب نداشتما 🙄😂 (😐💗💗ب جزئیات دقت نکن👌😂)

ساسکه بیدار میش :{ناروتو... بیدار شدی...} ناروتو سری بر م گرده و ب ساسکه نگا م کنه :{اره بیدارم.. اما چ شد?} ساسکه:{هیچی کاکاشی سنسی مهر رو موم کردش دیگح جای نگرانی نیس D:} ناروتو اروم بلند میشه :{اینجا خونه ته ? } ساسکه:{اره} ناروتو: {ヾ(。>﹏
*ناروتو* یکم تو اتاق نشستم و فك کردم.... چ اتفاقی م افتاد.... کوراما.. کاملا ارتباطم قطع شده باهاش... ینی رفت ? اصن نمی دونم..... (ू˃̣̣̣̣̣̣︿˂̣̣̣̣̣̣ ू) ... بدون اینك بفهمم متوجه قطره هاي اشک م شم ک مدت زیادیه از چشمام می ریزن... *ساسکه* بعد اینك غذا ر درس کردم رفتم ببینم ناروتو چ کار م کنه... در اتاق نیمه باز بود اروم نگا کردم... دیدم...... داره گریه م کنه? :{ناروتو؟؟؟} سری اشک هاشو پاك م کنه و لبخند م زنه:{اومدمممممم بریم غذا بخوریممم😋😋😋}
*ناروتو* یکم تو اتاق نشستم و فك کردم.... چ اتفاقی م افتاد.... کوراما.. کاملا ارتباطم قطع شده باهاش... ینی رفت ? اصن نمی دونم..... (ू˃̣̣̣̣̣̣︿˂̣̣̣̣̣̣ ू) ... بدون اینك بفهمم متوجه قطره هاي اشک م شم ک مدت زیادیه از چشمام می ریزن... *ساسکه* بعد اینك غذا ر درس کردم رفتم ببینم ناروتو چ کار م کنه... در اتاق نیمه باز بود اروم نگا کردم... دیدم...... داره گریه م کنه? :{ناروتو؟؟؟} سری اشک هاشو پاك م کنه و لبخند م زنه:{اومدمممممم بریم غذا بخوریممم😋😋😋}

انتظا داری ادامه بدم ? فکر انگشت دستمو کردی?😐😂💔 卍卍卍 bye 卍卍卍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من عاشق ساکورام
:)
اولا جرات داری ننویس😈😂😇
دوما پارت قبل تازه دیشب خوندم برو ببین
سوما فک کنم یادت رفت چ تغییراتی داده بودیا
اولا گفته بودی مثلا قبیلشون کشته نشدن و فلان و اینا
حداقل هرچند وقت یبار داستانت از اول بخون😂😇
بعدش دیدم گناهه ك ناروتو تنها کسی باش که والدینش مرده 😕
دلم بدجور سوخ واس همین گفتم والدین ساسکه ر هم بکشم 😹
ok ok
می نویسم می نویسم😚😚😚
ولــــی این پارت سورپرایز بــود براتون😁😁
عالی بود ولی چرا 😕 پارت9 تکراری بود قبول نیس😭😭
نه لطفآ مارو دق نده زود تر بزار 😭😭😭
ج چ : حاظر🖐🏻🖐🏻🖐🏻
من از ساکورا متنفریم
:/
ایلاری نامردیه قسمت 9 تکراری بود و تازه خیلی کم مینویسی حداقل کم مینویسی زود زود بزار اصن فکر استراحتم نکن 😭😭😭😭
نهههه تروخدا پارت بعدیو زود بنویسسسس دلت میاد من به این مظلومی🥺🥺🥺😭😭😭