سلام دوستان عزیز این پارت هم آمده شد خب برو بخون
مرینت:از خواب بیدار شدم رفتم لباس پوشیدم و بعدش رفتم پایین سر میز صبحونه به همهی صبح بخیگفتم (منظورش مادر پدر داخل هر بزرگش ماریا ست) مامانم داشت صحبت میکرد . سابین یا مادر مرینت :قراره یه مهمونی برای خوش آمد گویی به خانواده ی آگرست ها بگیریم با همه صحبت کردم و به املی و آملی و آقای گابریل آگرست گفتم و اینکه مرینت تو باید با یکی از پسرا ی خونواده ی آگرست برقصی.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
49 لایک
عالی بود
عالی بود بعدی کی میاد؟؟