8 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🧸♡사파♡🧸 انتشار: 3 سال پیش 130 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام! عزیزان چیز زیادی نمیخام فقط لطفا لایک کنین و کامنت بزارین❤🥰 فالو=فالو
خب عخشم اول برو پارت های قبل رو بخون اگه هم خوندی بزن اسلاید بعد جانم😇
جونگ کوک رو از اتاق عمل بیرون آوردن.رفتم کنارش بیهوش بود.با گریه دویدم بیرون😭😔
دلم نمیومد تو این حال ببینمش!
ای خدا من چقد بدبختم اخه🥺
چن ساله منتظرم دیدن کوک بودم الانم که دیدمش اینطوری شد😑
نشستم زیر یه درخت وزانو هامو بغل کردم با صدای بلند گریه کردم.کع یکی دستشو گذاشت رو شونم.سرم بلند کردم دیدم جیمینه.چشاش از گریه قرمز شده بود🥺😔
معلومه خیلی دوسش داره.
گف کوک بهوش اومده فقط اسم تو رو تکرار میکنه.
پاشدم با هم رفتیم اتاقی که جونگ کوک توش بود.
چشاشو بسته بود🥺وای خدا بمیرم من براش😭باز صدای گریم بلند شد.کوک تا صدامو شنید چشاشو باز کرد.جونگ کوک:اومدی ا/ت؟ ببخشید تو رو هم به دردسر انداختم😑چرا گریه میکنی؟ بخدا چیزیم نیس،حالم خوبه.ببین حالم خوبه گریه نکن دیگه!
با این حرفاش گریم شدت گرفت و نشستم رو زانو هام😭
اعضا داشتن با تعجب بهمون نگاه میکردن ولی چیزی نگفتن. جیمین داشت سعی میکرد آرومم کنه.نامجون و جین و هوسوک پیش کوک وایساده بودن و تهیونگ و یونگی داشتن یه جوری نگام میکردن.معلومه ازم خوششون نمیاد😐
بعد اینکه حالم بهتر شد جیمین پرسید:چجوری باهم آشنا شدین؟کجا دیدین همو؟رابطتون در چه حده؟
ا/ت:هیچ رابطه ای نداریم.من یکی از طرفداراتونم و دیشب کوک رو تو خیابون دیدم و ازشون خاهش کردم شمارشونو بدن بهم همین..
ذهن جیمین(ینی اونی که کوک با شنیدن صداش دلش میلرزه اینه؟ینی اون ا/ت هس؟)
جیمین:آهان باشه😊
کوک صدام کرد رفتم بالاسرش گفت:معلومه خیلی خسته ای برو خونه استراحت کن. ا/ت:نه من همینجا میمونم. تهیونگ:با موندن تو که حالش خوب نمیشه.در ضمن تا ما اینجاییم نیازی به غریبه نیس.حالا میتونی بری😏
کوک برگشت بهش چپ چپ نگا کرد😒
خب مقداری استراحت😄
عزیزم لایک کن دیگه زود باش😆
بدو بدو لایک کن
لایک میخام
لایک میخام
لایک میخام
لایک میخام
لایک میخام
لایک میخام
لایک میخام😁😊
واقعا این تهیونگ مشکلش با من چیه؟
ا/ت:باشه کوک من میرم.اگه کاری چیزی داشتی کافیه بزنگی بهم😊
تهیونگ:وقتی ما اینجاییم لزومی نداره به تو زنگ بزنه😏
کوک:تهیونگ تمومش کن!😠 باش ا/ت اگه کاری داشتم میزنگم مواظب خودت باش. بعد گفت نزدیکتر شم. نزدیک تر که شدم دم گوشم گف عزیزم حرفای تهیونگ رو جدی نگیر.این زبونش یکم تلخه ولی بخدا خیلی مهربونه هیچی تو دلش نیس😊
ا/ت:یکم نه زیادی زبونش تلخه😂
بعد با هم خندیدیم. به تهیونگ نگاه کردم دیدم داره با حرص نگام میکنه😁(مثل تصویر بالا😂)
از اعضا خدافظی کردم و رفتم سمت در.که جیمین صدام کرد.
ا/ت:صبر کن من میرسونمت
ا/ت:نه ممنون من میرم خودم😊 جیمین:ماشین داری؟ ا/ت:نه جیمین :صب کن اومدم
قبول کردم و باهم رفتیم سمت ماشینش و......
خب تموم شد😚
چطور بود؟
مورد پسند قرار گرفت؟
ادامه میخاین؟
خب حالا برو بعدی😇
بخاطر این کیوت لایک کن🥺
کامنت یادت نره😊
برو نتیجه چالش داریم🙂
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
تازه با داستانت آشنا شدم🍓
خیلی خوب بود♥
پارت پنجم پلیزز😻♥
ممنون بابت نظرت❤
میزارم😊
عالی👌👌👌👌👌👌👌👌👌❤💙💞
🥰🥰🥰😘
😘❤