سلام اینم پارت 22 امیدوارم خوشتون بیاد
از زبان مرینت👈بعداز شام رفتم تو اتاقم و داشتم با گوشیم📱 بازی میکردم که یهو یک پیام از شخص ناشناس اومد ........ پیام : سلام مرینت تا نیم ساعت دیگه بیا به برج ایفل اگه نیای دیگه آدرین رو نمیبینی.............. وقتی پیامو خوندم وحشت کردم😨😨 سریع لباسمو عوض کردم و از خونه خارج شدم و به سمت برج ایفل🗼 رفتم............ وقتی به اونجا رسیدم دوروبرمو نگاه کردم ولی کسی نبود یهو یکنفر از پشت چشمم رو گرفت. +تو کی هستی؟😟. _لازم نیست تو بدونی🙄(با صدای کلفت گفت تا مرینت نفهمه کیه) اون شخص منو برد بالای برج ایفل بعد دستاشو از رو چشمام برداشت یهو
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
پارت بعدی را بزار من خیلییییییییییی منتظر ماندم بخدا که خسته شدم بزار بعدی را تمام که شد داستان بعد. ناپدید شو😭😭😭
آقا خیلی گذشت ، بیا دیگه چی شد پس از وقتی ناظر شدی دیگه تست نمی سازی .
برگرد 😐😷😎😬😌
نویسنده عزیزم کجایی من منظرم تازه آمدم به تستچی که نظر گذاشتم ولی خیلی وقته که خبری ازت نداریم🥺
برو من رو هم دنبال کن تست می زارم و یه داستان شروع کردم (ممنونم چون بعد از خوندن داستان تو یه ایده نو برای نوشتن داستان اومد تو ذهنم
بزار دیگه 😬
سانسور نکن
پارت بعد بزار
الان چهار هفته شده پارت بعد کوووو😭😭
چرا بعدی رو نمی زاری 😩😭
داستانت عالی هست بی صبرانه منتظر بعدی هستم😊😊😘😘
خیلی خوب بود .
لطفا به داستان منم سر بزنید.
پارت بعدی رو مینویسی یا پارت بعدیت کنم؟؟؟