
سلام یه ضرب المثل قدیمی چینی هست که میگه چوان جونگ مونگ لونگ ترجمه شم میشه فکر نکن وقتی نظرسنجی گذاشتی تو تستچی میتونی از زیرش دربری خیر نظرسنجی گذاشتی پاش وایسا پس اینم یه داستان ترکیبی آندرتیل_آبشار جاذبه ست
همه چیز توی آبشار جاذبه شروع شد. همه چیز عادی بود،هوا صاف بود و آسمون آبی بود.اون بیرون روز قشنگی بود پرنده ها آواز میخوندن، گلا شکوفه میزدن،تو روزایی مثل امروز بچه هایی مثل تو..ببخشید جو گیر شدم😅😅😅.خلاصه همه چیز عادی بود حتی توی معماکده شک. دیپر ومیبل و استن که بیکار بودن و تلوزیون هم چیزی برای دیدن نداشت روی زمین دراز کشیده بودن و به سقف نگاه میکردن.میبل هم گاهی اوقات شکل بامزه ای توی ترک های سقف پیدا میکرد و با خودش غش غش میخندید. اما اصلا داستان ما اینجا نیست. اصلا اینجا کاری نداریم 😂😂😂 الکی اومدیم اینجا.
داستان از آزمایشگاه فورد شروع شد. اونجا که دیروز بر اثر انفجاری که اصلا هم کار فورد نبود تو بگو یه درصد اصلا!به شدت شبیه بازار مکاره شده بود(آزمایشگاه فورد شبیه اتاق منه😂).فورد هم با کسالت اونجا رو مرتب میکرد.نگاهش به پرتال نابود شده اش افتاد و گفت:«هی!چه روزایی بود!روزا روت کار میکردم و شبا هم خواب کامل شدنت رو می دیدم.الان چی؟ کل کارم شده سیاهچاله بازی کردن با دیپر و هرازگاهی به طور اتفاقی ساختن بمب اتم!(نویسنده:وات؟)» همینطور که داشت با خودش مثل پیرمردا غر میزد وایسا خودشم که پیرمرده حالا مهم نیست.همونطور که با خودش غر میزد چشمش افتاد به یه چیز سفید که زیر پورتال بود.

به سمتش رفت و متوجه شد که اون یه گلیچه،یه خطا، یه ارور اما نه این اروری که عکسشو اینجا گذاشتم نه اینو الکی گذاشتم یکم بخندیم، منظورم گلیچه. استن فورد آستیناشو زد بالا نمیخواست دعوا کنه ها کسی نبود باهاش دعوا کنه. دستشو بدون کوچک ترین احتیاطی کرد داخل گلیچ.و محض اطلاع بگم اون گلیچم از اون گلیچای ارور نبود که باهاشون جهان های مردمو نگاه میکنه بنابرین با دست کله ارورو نمیگیره.با اینحال دستش خورد به یه چیز گرد.و از اونجایی که فوردی بود بسیار کنجکاو اون چیز گرد رو با دست گرفت و کشیدش بیرون.
اون...اون شکاف بود!همون شکافی که پارسال سعی میکرد بسته نگهش داره،همون شکافی که باعث شد آسمون قرمز بشه،همونی که باعث شد ویرانی عجیب بوجود بیاد و چهار روز درگیر همین اتفاق بودن،همونی که باعث شد پارسال مردم شهر سنگ بشن و خودش هم طلا و استن تا همین امسال حسرت بخوره که«چرا اونموقع که طلا شده بودی نفروختمت!»،همونی که باعث شد سیامک انصاریان...ببخشید جو گیر شدم رفتم توی داستان کودکان ابدی.
خلاصه اینکه شکاف بود.هرچند شکاف بود یکم عجیب بود حتی برای یه شکاف!فورد با حالت کف کردن به شکاف نگاه کرد (عکس همین پارت). بعد یکم شک کرد و همین دیگه یکم شک کرد. رفت و اول از لحاظ حالت ظاهری و بعد از لحاظ شیمیایی و کلی چرت و پرت دیگه چکش کرد و به یه نتیجه مهم رسید...
(سه روز بعد) دیپر همینطور که وارد آزمایشگاه میشد داد زد:«عمو فورد؟ اینجایی؟ چرا سه روزه از توی آزمایشگاه نیومدی بیرون؟ عمو استن میگه م.ر.د.ی بعد به ما نگفتی که نگران نشیم منم اومدم ببینم راست میگه!»بعد با دیدن قیافه فورد که حدود پانزده درجه از موهای انیشتین شلخته تر بود و قیافه ای که سه روز بود رنگ آفتاب ندیده بودند و چشمای قرمز خوب حق داشت بترسه. (دیپر+فورد-) +یا جد شکلات داغ!پس عمو استن🐠راست میگفت؟ م.ر.د.ی بعد به ما نگفتی که نترسیم؟ -چی میگی دیپر؟ چرا مسخره بازی در میاری؟ من فقط یه پروژه خیلی باحال پیدا کردم که دارم روش کار میکنم. +چی هست؟ -اینو یادته؟ +شکاف؟درباره بوجود اومده؟ بدبخت شدیم. -این اون نیست.این خودشه. +چی؟ -اون به بعد کابوس باز میشد این به یه جای دیگه باز میشه. +خوب الان اینجا چکار میکنی؟ -من میخوام با استفاده از این شکاف یه تفنگ میان بعدی بسازم یعنی تفنگی که بتونه مارو بین ابعاد مختلف جابجا کنه. +این خیلی باحاله! منم میتونم کمک کنم؟ -معلومه. دیپر هم با یه ژست خفن عینک پرفسوری گذاشت روی چشمش و رفت تا یه روپوش آزمایشگاهی برداره که با صورت رفت توی زمین. +شاید بهتر باشه عینک نزنم.
(سه روز بعد نمیدونم چرا گیر دادم به سه روز) (استن$میبل=)$عسلی دقت کردی از وقتی دیپر رفت ببینه فورد زنده ست یا مرده دیگه برنگشته؟ =آره یعنی چی شده؟ $اون فیلمه که دیشب دیدیمو یادته؟ =همون که توش یارو آدم خوار شد؟ $آره احتمالا فوردم آدم خوار شده دیپرو هم آدم خوار کرده. =الان چکار کنیم؟میان مارو هم میخورن. $من میگم ما باید اول بهشون حمله کنیم برو اون چماق منو بیار! میبل و استن مسلح به در سطل زباله و یک عدد شن کش و یه چماق شدن و به سمت آزمایشگاه هجوم بردن.استن برای خفن تر کردن ماجرا درو با پا باز کرد و خودشو میبل پریدن داخل. دیپر و فورد قیافه هایی داشتن که بخاطر مدت طولانی کار خوب خودتون تصور کنید چی بود. $گفتم که! =یا حضرت استوغودوس. $حمله! میبل و استن پریدن روی دیپر و فورد و تا می خوردن ز.د.ن.ش.و.ن. (دیپر- فورد+) -میبل نزن چرا میزنی؟ =چون تو آدم خوار شدی. -من که آدم خوار نیستم. اگه بودم که نمی تونستم حرف بزنم. $راست میگه.ای فورد نما!حرف بزن ببینم. +چی بگم؟ $چه میدونم.آها اینم یه دلیل که فورد نیستی استنفورد همیشه خدا مدام داره درباره مدرکش پز میده. =حسودیت میشه که حتی لیسانسم نداری؟ $الان مدرک جنابعالی به چه دردمون خورده؟ =اون موقع که به خاطر حاضر جوابی ریاضیات من دهن اون یارو رو بستی چی؟ $اون حساب نیست. +بسه دیگه عمو اسی این خود عمو فورده. $خوب باشه.حالا شما دوتا دارین این پایین چکار میکنین که حتی بالا نمیاین؟ =احتمالا داشتن سیاهچاله ها بازی میکردن چون اینجا پر از نمودار شده. +نه اینطور نیست. $پس دارین چکار میکنین؟ +ما داریم یه تفنگ میان بعدی می سازیم تا بتونیم با استفاده از اون بین ابعاد مختلف جابجا بشیم. -و نکته جالب اینجاست که ما شش روزه تمومش کردیم الان فقط مونده جاگذاری این شکاف داخل تفنگ به عنوان انرژی. =چه باحال!از این به بعد سفر بین ابعاد هم داریم! $اوکی ولی به قیافه های خودتون نگاه کردین؟ اندازه جاده تهران_کرج زیر چشاتون گود رفته و دیپر هم داره پیرهنش رو میخوره!پس یعنی امشب همه میخوابیم بعد فردا صبح میایم امتحانش می کنیم. =اما استن… $گفتم همه. -ولی… $گفتم فردا حالا هم میری میخوابی تا پیرهنت رو قورت ندادی!
اون شب همه راحت خوابیدن به غیر از فورد که از هیجان خوابش نمیبرد. (~توی ذهنش) ~وای عجب تفنگی! برق لوله ات چشم منو کور کرد!اِ داره بوس میفرسته تفنگه.چشمک هم زد! فورد هم درجواب چشم هایش رو ریز کرد و دست کشید توی بغل موهاش. ~وایسا!اینکه تفنگه چطور میخواد چشمو ابرو بره؟ از بی خوابی توهم زدم.شب بخیر تفگ جون! و فورد هم بالاخره خوابید.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام یه ضرب المثل قدیمی چینی هست که میگه چوان جونگ مونگ لونگ ترجمه شم میشه فکر نکن وقتی نظرسنجی گذاشتی تو تستچی میتونی از زیرش دربری خیر نظرسنجی گذاشتی پاش وایسا پس اینم یه داستان ترکیبی آندرتیل_آبشار جاذبه ست
اینو از فیلم ندانستنی ها آبشارجاذبه ۳ برداشتی😃😂
آره ضربالمثله دیگه 😂😂😂خیلی باحال بود
یعنی جججرررر😂
من داستان چشم بنفشم دوس دارم ولی به نظرم این باحالتره
تشکر
پارت بعدی کی میادددددددددددددد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!1
وقتی فسیل شدیم😐😂
احتمالا😐😂
عالی بود !
ممنون
عالیییییییی بود پارت بعدی رو زودتر بنویسسسسسسس
راستی من دیگه میخوام برای همیشه از تستچی برم و داستانامم به امان خدا ول کنم ولی داستانتو دنبال میکنم پس پارت های بعدیشو زودتر بزار
چـــــــــــی نه
نرو
باش
اگه بری با قمه( درست نوشتم؟)میام سراغت
عالی سریعتر پارت بعد رو بنویس
میسی حتما
عالی بود زودتر پارت بعدی رو بنویس😄😄☺☺
ممنون حتما