دختر رویاهام💖✨

جونسو گوشیش رو باز چک کرد،اما خبری نبود. به کسی به اسم کوکی هم زنگ زد. بعد از چند ثانیه کسی تلفن رو برداشت، یه دختر تلفن رو برداشت.

سلام ! ببخشید ، شما کی هستید؟؟ قطره اشکی از چشم جونسو لغزید. دختر ادامه داد: الو؟! الو؟؟

باید قطع کنم و .......... گوشی رو پرت کردی و شروع کردی به گریه کردن. آخه چرا ؟ چرا؟ کوکی تو که گفتی تنهام نمیزاری‌ ، نمیخوای ولم کنی😢💔 چرا با اون هستی؟؟!!!...

گوشیت زنگ خورد. رفتی و گوشیتو جواب دادی . جیمین بود.جیمین گفت: الو ؟! جونسو ، جیمین هستم . جونکوگ بهم زنگ زد ، خیلی حالش بد بود‌. نگرانش شدم، آدرسش رو پرسیدم و دنبالش رفتم. حالا کنار منه، بهت گفتم که نگرانش نباشی.

میگی : راستی ، تهیونگ رو ندیدی؟؟ جیمین میگه : هوپی اونو خونه خودش برد . چند روزی استراحت میکنند . میگی راستی نمیخوام کسی بدونه با تو حرف زدم. جیمین میگه: خیالت راحت ، فقط چند روزی به تهیونگ و کوک زنگ نزن، باشه؟؟ میگی : باشه بای بای💔

میدونی که دلتشکسته و سر دو راهی گیر کردی، تهیونگ یا کوکی😢💖

چه اتفاقی برای جونسو می افتد ، او کی را انتخاب میکند ...... پایان این پارت❤🌈