
✧・゚: *✧・゚:*✧・゚: *✧・゚:*
کوک : امروز باید میرفتم خونه رو ببینم یه تیپ عادی زدم و به سمت بنگاه حرکت کردم چون دختر بنگاهیه آدرس خونه رو داشت و باید با اون میرفتم ___ آنید : هودی مشکیمو تنم کردم و هدفونمو گذاشتم رو گوشم از خونه اومدم بیرون و تو دلم کلی فوش نسار این پسره ای یالغوز کردم واقعا زوره که من الان از خونه برم بنگاه بعد از بنگاه دوباره برم خونه دِههههه ...
کوک : به بنگاه رسیدم دختره جلو در بنگاه واستاده بود رفتم جلو و سلام دادم با سر جوابمو داد و حرکت کرد رفتم کنارش واستادم (توجه کنید که کوک با فاصله کنارش واستاده ) بعد از پنج دیقه راه و سگ دو زدن رو بهش گفتم : پیاده میریم؟! گفت : نه پس الان راننده شخصی میاد می برتمون 😏 گفتم : اگه امکانش هست بیاید تاکسی بگیریم °° گفت : اگه شما پولشو میدید و چرا که نه __ با حرص گفتم : باشه و رفتم سر خیابون واستادم که یه تاکسی جلو پام ترمز کرد سوار شدم که دختره هم سوار شد گفتم : اگه امکانش هست آدرس رو به راننده بدید خلاصه که آدرسو گفت راننده مارو رسوند پولشم من حساب کردم 💔
آنید : وارد خونه شدیم پسره رفت که خونه رو ببینه یه چند دیقه ای گذشت که اومد و گفت : خونه ی خوبیه منم گفتم : من مشتریامو جای بد نمیبرم ( خونه ی من معلومه که خوبه) پسر گفت : خب الان فقط مونده پولش... _____ کوک : درمورد همه چی صحبت کردیم و به توافق رسیدیم موقع امضا کردن قولنامه که رسید گفتم : اگه امکانش هست میشن بگید اون فردی که پایین (زیر زمین ) زندگی میکنه کیه؟ دختره خواست حرفی بزنه که گفتم : نه نمی خواد بگید الان میاد دیگه خودش واسه امضای قولنامه /دختره : نمیاد ♬♩♪ ....
گفتم : یعنی چی که نمیاد؟؟ هان؟؟ گفت : خب اینجاست -: ✧ :-゜・. گفتم : یعنی چی که اینجاست مگه به جز شما اینجا کسی هم هست؟ یه لحظه ؟ نکنه نکنه که اون تویی!؟ دختره باخونسردی کامل گفت : آره خودمم یدفه یه لبخند خبیث اومد رو لباش منم مات نگاهش میکردم که گفت : نمی خواید قرارداد رو امضا کنید؟! نمی تونستم ریسک کنم این تنها خونه ی این دور و برا بود پس بل اجبار قرارداد و امضا کردم و قرار شد شب وسایلامو بیارم ___ آنید : منم کارایی که پسره تو خونه می تونه انجام بده و کارایی که نباید انجام بده رو نوشتم زدم به در اتاق پسره که قبلا اتاق خودم بود چون خونه مجهز بود لازم نبود پسره وسایلی مثه یخچال یا تخت رو بیاره قرار بود فقط لباساشو بیاره اصن به من چه و رفتم به شغل بعدیم برسم
کوک / وسایلامو جم کردم و رفتم از جین هیونگ خدافظی کنم آخه تو این مدت خونه ی اون موندم __ وسط مسیر خونه بودم چون تاکسی گیر نیاورده بودم پیاده داشتم به سمت خونه میرفتم که یدفه بارون گرفت کولم اینقد سنگین بود که نمی تونستم چتر رو از توش بردارم بنابر این خیس شدن توی این بارون نحض رو به جون خریدم و به راهم ادامه دادم تا برسم به خونه ی دختر بنگاهی ( منظورش آنید هستش) داشتم راه میرفتم که یه دختر با یه هودیه (هودی) آشنا که یه کلاه لبه دار رو سرش داشت اومد نزدیکم که از اون فاصله لبخندش دیده میشد اما درک نمی کردم و چرا داره میخنده هر لحظه نزدیکتر میشد تا اینکه فاصلمون از یه قدم کمتر شد هنوزم نمیشد صورتش رو دید یدفعه دستش رفت سمت جیبمو از توش کیف پولمو ورداشت در رفت منم عصبی دنبالش رفتم که پیچید فرعی و گمش کردم...
لایک و کامنت و فالو فراموش نشه 😇
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود . منتظره پارت بعدش هستم😍🤍
منتشر شده 😐💜
پارت جدید منتشر شد 😉✌
مرسی اجی ریحون جونم واقعا خوشحالم که اجی شدیم 🙂❤️✌️
❤🖤
•• 𝓡. 𝓗
| 35 دقیقه پیش
باشه بیا آجی بشیم من ریحان هستم ولی تو ریحون صدام کن 🥰
باشه منم اسمم عسله ولی شیرین عسل و عسلی هم بهم میگن اجی ریحون جونم خوشبختم 😗❤️
به همچنین عسلی جونم
سلام 😅✌️
اممم میشه اجی بشیم و اینکه خیلی خیلی زود پارت بعدی رو بزار لطفا 👻😗
باشه بیا آجی بشیم من ریحان هستم ولی تو ریحون صدام کن 🥰
وای عالی بود ادامش لطفااااااا😁😁💖
چشم 😉
عالی بید..❥
منتظر پارت بعدی هستم:)))))
😎💜
عالی لطفا زود زود بزار 💕💎
من تا پارت بعدو چند روز پیش نوشتم ولی منتشر نشده هنوز ظاهرا صف بررسی خیلی شلوغه 😐
عالی ب تست منم سر بزن
پارت بعدی هم سریع بزاررررر😣
حتما به تستات سر میزنم 🥰
فقط پارت بعد
ماجرا داره جالب میشود😂
آره پارت بعد جالب تره 😉