سلام بچه ها این پارت اول همون داستانمه ک گفتم توش میراکلس نیست
مرینت همونجور که داره به یه روزنامه نگاه میکنه و توی پیاده رو راه میره:خداکنه این شرکت برای یه طراح جا داشته باشن اگه نداشته باشن چیکار کنم؟من تقریبا تمام شرکتارو گشتم خب معلومه واسه یه دختر20ساله که دانشگاه نرفته کار پیدا نمیشه خب چیکار کنم؟بورسیه هم از شانس خوبم نداشتم!همونجور که توی فکر بودم یهو خودمو جلوی در شرکت بزرگ آگرست دیدم نفس عمیق کشیدم هووووووففففف تو از پسش بر میای مرینت خودتو نباز!قوی باش با اعتماد به نفس جلو برو واییییییی😱میترسم#_#نه نه خودتو نباز برو جلو رفتم اونجا به نگهبان گفتم ک با آقای آگرست کار دارم اونم بهم گفت منشی آقای آگرست کجاست رفتم و منشی رو دیدم و بهش گفتم که میخوام آقای آگرست رو ببینم اونم بعد از هماهنگی گفت میتونم برم داخل در اتاقو باز کردم و رفتم داخل.....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
76 لایک
عالی بود
حیلی قشنگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ ، عاشقتم دیوونه رو هم خیلی عالی نوشته بودی دمت۲۰ .
من که دیگه قید داستانمو زدم ، ولی تو نزن
قشنگ بود🤞🏻
پارت ششم طنز میراکلسم اومد
عالی بود بعدی رو لطفا زود بزار
خیلی خیلی عالی بود😍😍
خوشحال میشم به داستان های منم سر بزنی ونظر بدی🙏🏻🙏🏻
ممنون عزیزم
من داستان هات میراکلس دگرگونی و عشق زیر خاکشترو خوندم و نظر دادم لطفا پارت های بعدیشونو بذار
خیلی خوشحالم خوشت اومده🥳🥳،دوسه پارت گذاشتم
عالیییییییییی پارت بعد رو زود بزار
عالی بود پارت بعدی هم زود بذار 🌹💐
عالی بود
خیلی خوب بود پارت بعد را زود تر بزار