سلام. این ادامه عاشقی زیر نقاب ۱ هست . از کسایی که تصویر داستانشون رو کپی کردن معذرت میخوام. ببخشید اگه داستان کوتاه بود . امیدوارم خوشتون بیاد.
از زبان مرینت:داشتم از مدرسه میومدم خونه که یکی دست گذاشت روی شونم . زهرم ترکید. دیدم لایلاست !گفت سلام دشمن من . گقتم اینجا چیکار میکنی؟ گفت اومدم انتقام آدرین رو ازت بگیرم و یه سیلی خیلی دردناک به من زد که پرت شدم روی زمین . لوکا اومده بود دنبال جولیکا که برن خونه . دید من دارم از لایلا سیلی میخورم. از دید لوکا : مرینت داشت از یه دختری سیلی میخورد .(لوکا مدرسه نمیره برای همین لایلا رو نمیشناسه). با سرعت زیاد رفتم و مرینت بلند کردم بردمش توی خونشون.مرینت از صورتش خون میومد. نزدیکه ساعت ۱۲:۳۰ شده بود که یادم اومد برم دنبال جولیکا.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
♥️✨⛓
ادامههههههه بدههههه
زود
و اینکه
۲۰
فقط یکم زیاد کن مطالب رو
فکر کنم از دست پلک هویت کت فاش بشه
بعدی رو بیشتر بنویس
راستی داستان من رو هم بخونین
نیش عقرب
خیلی از داستانت خوشم اومد??