
سلام دوستان میخوام یه داستان درباره ی لیدی باگ بگم امیدوارم خوشتون بیاد . کامانت فراموش نشه
) خب داستان رو از اخر فصل سه شروع میکنم یعنی دقیقا اونجایی که همه کنار دریاچه نشسته بودن ) از دید مرینت : رفتم پیش دریاچه ای که با بچه ها قرار گزاشته بودیم . چیزی که میدیدم دلم رو به شدت اذیت میکرد ، دیدم که ادرین و کاگامی پیش هم نشستن و دارن بستنی میخورن . بعد نگاهم رفت رفت طرف لوکا که داشت میگفت برم پیشش??رفتم تز اندره بستنی بگیرم ، اندره : سلام مرینت یه عشق تازه توی چشمات میبینم ، چشمانی ابی با موهانی سبز و قهوه ای چه زیبا ??طعم بلوبری و مخلوط سیب و تکه های شکلات ( ببخشید میدونم مزشون باهم بد میشه ولی چیز دیگه ای به ذهنم نرسید ) یه لبخند زدم و رفتم پیش لوکا ، اون داشت گیتار میزد و منم گوش میدادم که یهو ...
ادرین و کاگامی همو بوسیدن ، اما به طور عجیبی ناراحت نشدم چون میدونستم من لوکا رو دارم??از دید الیا :
داشتم با نینو بستنی میخوردم که یهو ادین و کاگامی همو بوسیدن ، برای یک دقیقه بهت زده بودم ??? بعد یاد مرینت افتادم??یه نگاه بهش کردم دیدم اونم متوجه شده اما خیلی خوشحاله و داره به اهنگ لوکا گوش میده . به نینو زدم و به مرینت و لوکا اشاره کردم . هردوتامون تعجب کرده بودیم??اما براش خوشحال بودیم????
ار دید مرینت : بعد از اینکه بستنی هامون رو خوردیم همه رفتن خونه ، منم میخواستم برم که لوکا گفت : مرینت میشه باهم یکم دور بزنیم??منم از اونجایی که کاری نداشتم گفتم باشه ??? اول رفتیم شهر بازی همه ی بازی هاشو انجام دادیم ، وقتی رسید به ترن هوایی من به لوکا گفتم : میشه ترن هوایی نرمیم ، من میترسم لوکا گفت : نترس من پیشت هستم ??من که سرخ شده بودم با لکنت گفتم باشه ☺☺☺
با هر بخدبختی بود رفتم سوار شدم تا شروع شد من ناخداگاه به لوکا چسبیدم و وقتی ترن هوایی تموم شد من هنوز چسبیده بودم به لوکا ، با صدای لوکا به خودم اومدم که با خنده میگفت : مرینت میخوای یه دور دیگه بریم??من که تازه به خودم اومده بودم گفتم : نخ....یعنی نه....ببخشید من.....
لوکا حرفم قط کرد و گفت : باشه باشه شوخی کردم???منم خندیدم ??? بعد که اومدیم پایین من تازه یاد تیکی افتادم به لوکا گفتم : من میرم دستشویی . لوکا هم گفت : باشه برو منم میرم پشمک با اب بخرم .
وقتی رفتم دست شویی تیکی اومد بیرون و گفت : اصلا یادت بود من وجود دارم . پشت گردنم خاروندم گفتم: ببخشید اصلا یادمم رفته بود لیدی باگم ??? تیکی یه خنده ریز کرد و گفت : اشکال نداره خوشحالم یکیو به جای ادرین پیدا کردی . من تیکی رو بوسیدم و یه ماکارون بهش دادم . تیکی گفت : بهتر نبود کت نوار و انتخاب میکردی?? میخواستم جوابش بدم که یهو ...
یکی اومد تو منم زود اومدم بیرون و رفتم پیش لوکا باهم قدم زدیم پشمک خوردیم حرف زدیم و غروب افتاب رو تماشا کردیم که یهو ....
( ببخشید اینطوری میکنم دارم چند تا صفحه اضافه میارم ) یاد گربه افتادم و سوال تیکی داشتم فکر میکردم که صدای لوکا منو به خودم اورد : مرینت میخوای برسونمت خونه اخه دیگه هوا تاریک شده و خطرناکه ، من اول گفتم نه وای بعد به اسرار لوکا قبول کردم . اون یه تاکسی گرفت و منو رسوند خونه موقع پیاده شدن من گونه ی لوکا رو بوسیدم و ازش خداحافظی کردم . رفتم خونه خیلی خسته بودم تا تیکی اومد بیرون ....
سوال توی دستشویی رو تکرار کرد و من گفتم ......
خب تموم شد دوستانی که خوندن لطفا نظر بدید که من تو قسمت بعدی چجوری ادامش بدم . البته دوستانی که از ادرین خوششون میاد و میگن ادرین و مرینت باید باهم ازدواج کنن از نظر من ادرین لیاقت مرینت نداره چون کل مدرسه از احساس مرینت به ادرین خبر دارن اما ادرین نفهیمیده ??
نظر فراموش نشه??
نظرات به ۱۰ تا برسه قسمت بعد رو میزارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
آدرین با مرینت ازدواج نکنه با کاگامی ازدواج کنه لوکا هم با مرینت ولی یک روز بعداز ازدواج آدرین و کاگامی آدرین عاشق مرینت بشه و کاگامی رو ترک کنه و منت مرینت رو بکشه
وایییی چقدر داستانت قشنگه خیلی عالیه با همه فرق داره
من که راستش لوکارو به آدرین ترجیح میدم قلب مهربون تری داره
یکی پیدا شد حرف دل منو بزنه
این داستان ارزش خوندنو نداشت به نظر من مرینت نیمه گمشده ادرین لوکا فقط یه دوست معمولیه
درمورد ادری اینجوری نگو هیچ پسری عشق ی دختر به خودش رو نمی فهم همه مدرسه هم نمی دونست فقط دوست مرینت که دختر بودند می دونستنند
تو راست میگی واقعا همین خوبه
واقعا ازت متنفر شدم . لوکا اصلا فردش نیست تازه آدرین که فهمیده از اون نامه و دست خط مرینت . معلومه پایین ۱۲ سالی و فصل ۳ رو اصلا خوب ندیدی . تازه فصل ۳ اصلا از این لحظه تموم نشد ???
این یه داستانه نویسنده براش زحمت کشیده خوشت نیومده نخون
عالی بود
منم باهات موافقم اندرین لیتقت مریمت رو نداره همین طوری هم ادامه بده
اخ قسمت بعدی رو بزار نه مرسنت با لوکا باشه