سلام من امیر هستم و این داستان رو با دوستم آرشام مینویسم سری اول داستان داستان قبلی من هم ادامه داره تا فصل۲ قسمت۳ و این تا ۱۷ هست این عدد قطعی هست
از زبان مرینت صبح از خواب بلند شدم رفتم پایین صبحانه خوردم رفتم به مدرسه آلیا نبود به بچه ها گفتم کجاست اونا گفتن نمیدونیم بعد کلویی گفت بهتر آلیا نیومد اون آبروی مدرسه رو میبرد موهای قرمز مسخره ها ها عینکی بعد تلفن کلویی زنگ میخوره میگه چی وای نه نه گوشی رو قطع میکنه میگه همش تخسیر تو هست دوپن چنگ یکی از بهترین دوست های من یک مده اون پیانو کار میکنه و پدرش نزاشت امروز به مدرسه بیاد چون میخواست مثل خودش پیانو زن خوبی بشه ها آدرین
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
سلام دوستان من همون قبلی هستم فقط دوباره ثبت نام کردم سری۴ رو نوشتم و داره برسی میشه
30 نفری که اومدن تو داستان و نظر ندادن لطفا نظر بدین
ممنون قسمت بعدی فردا پی فردا میاد
نظر بدین دوستان
عالی بود
من هر قسمت یکم میگم مثلا شیشمی مرینت اومد با آلیا حرف زد من تو ۷ گفتم رفتم خونه استراحت کردم یعنی یک کن از قبلی رو می گم
عالی بود