
سلام من امیر هستم و این داستان رو با دوستم آرشام مینویسم سری اول داستان داستان قبلی من هم ادامه داره تا فصل۲ قسمت۳ و این تا ۱۷ هست این عدد قطعی هست
از زبان مرینت صبح از خواب بلند شدم رفتم پایین صبحانه خوردم رفتم به مدرسه آلیا نبود به بچه ها گفتم کجاست اونا گفتن نمیدونیم بعد کلویی گفت بهتر آلیا نیومد اون آبروی مدرسه رو میبرد موهای قرمز مسخره ها ها عینکی بعد تلفن کلویی زنگ میخوره میگه چی وای نه نه گوشی رو قطع میکنه میگه همش تخسیر تو هست دوپن چنگ یکی از بهترین دوست های من یک مده اون پیانو کار میکنه و پدرش نزاشت امروز به مدرسه بیاد چون میخواست مثل خودش پیانو زن خوبی بشه ها آدرین
من گفتم آدرین . آدرین کیه اون گفت هه هه هه اون ادرین رو نمیشناسه اون پسر طراح مد معروف گابریل آگراست هست اون بهترینه بهتریناست اون همین جور داشت چرت و پرت میگفت که دیدم آلیا اومد گفتم کجا موندی گفت ساعتم باتری نداشت کار نکرد کلویی گفت بد شد تو امدی تو آبروی کلاس ما رو میبری به سابرینا گفتش سابرینا عکس آدرین زیبا ترین فرد دنیا من عکس رو دیدم گفتم تو این آدرین رو میگی اون که از همه بهتره من عاشقشم خونم پر از که آلیا گفت اهوم اهوم (جایی که آدرین هست) از زبان آدرین پدر من می خوام برم مدرسه من می خوام برم چون تو بهم قول دادی از زبان پدر آدرین نه تو باید پیانو زدن یاد بگیری الان هیچی بلد نیستی بری مدرسه دوست پیدا کنی هیچ وقت پیانو زدنت خوب نمیشه از زبان آدرین پدر دیگه خستم کردی من دیگه خسته شدم هوف هوف ?? ببخشید پدر عصبانی شدم میشه یکم استراحت کنم اون گفت باشه فقط یک ربع
مدرسه تموم شد تیکی اومد بیرون گفت مرینت این کلویی خیلی عاشق آدرینه مثل تو من گفتم من من عاشق آدرین نه باشه آره دیدم یک نفر شرور شده سریع گفتم تیکی خال ها روشن تبدیل شدم کت نوار هم اومد من فهمیدم اون یک موچه هست یک ماسک هم روی صورتش بود پس آکوما تو اون هست رفتم جلو خیلی قوی بود برای همین از طلسم خوش شانسی استفاده کردم یک تفنگ اومد دستم من فهمیدم باید چیکار کنم به کت نوار گفتم پنجه ی برنده رو آماده کنه کرد من هم گفتم تو از راست برو من از چپ با تفنگ پریدم بالا زدم بین پاش حواسش پرست شد کت نوار ماسک رو نابود کرد و من اکوما رو خنسی کردم و زدیم قدش و رفتم خونه به حالت عادی تبدیل شدم
رفتم خونه نادیا داشت اخبار میگفت لیدی باگ و کت نوار دوباره پاریس رو نجات دادن ممنون که اخبار را گوش دادین با ما همراه باشین من تلوزیون رو خاموش کردم وتیکی اومد بیرون گفت
تیکی اومد بیرون و گفت مرینت این شرور ها خسته کننده شدن دیگه کار ساعتی مون داره میشه این جنب و جوش ها من رو خسته کرد بخابم چند ساعت موند تا شب یکم بخابم
بیدار شدم دیدم ساعت۱۲شب هست ?????? من تا صبح نخابیدم و صبح شد داشت خورشید طلوع می کرد دلم خواست با لباس لیدی باگ تو پاریس چرخ بزنم تبدیل شدم و گربه ی سیاه برام پیغام گذاشت گفت فردا ساعت۳ بعد از ظهر بیا برج ایفل من رفتم تو پاریس یکم چرخیدم و وقت مدرسه شد رفتم مدرسه مدرسم تموم شد رفتم خونه دیدم آلیا زود تر از من رسید گفت تاکسی گرفتم من گفتم چیکار داری اون گفت من فهمیدم کفشدوزک چه ماهی چه سالی و چه روزی بدنیا اومد و کجا درس میخونه من تمام اطلاعات رو برسی کردم و رسیدم به تو تو یعنی تو تو کفشدوزک هستی مرینت راستش رو بهم بگو من گفتم از کی شنیدی اون گفت لوکا آدرین و کاگامی و لایلا اونا گفتن من گفتم اونا بهت دروغ گفتن شوخی داشتن میکردن و اون قبول نکرد انقدر بهونه دد اوردم تا قبول کرد و رفت
رفتم خونه یکم استراحت کردم و رفتم به قرارمون من گفتم چیه چی شده اون گفت می خواستم تو رو ببینم بانوی من من گفتم خوب دیدی اون گفت صبر کن من گفتم بیای چون خسته شدم از این پنهون کاری ها من می خوام هوییتت رو بفهمم من گفتم امکان نداره اون گفت باشه پس دیگه باهم نه همکاریم نه دوست تمام
من داشتم راه می رفتم به سمت خونه هوا تاریک داشت می شد و بارون هم می زد هیچ کس نبود و من حوصله نداشتم و راه داشتم می رفتم که یک نفر اومد سرم کیسه کشید دیدم گربه ی سیاه داد میزنه نه کفشدوزک من چیزی نمی دیدم فقط با صدا فهمیدم که چه خبره صداش نزدیک می شد و فکر کنم اون رو هم گرفتن با چی بعد صدای شوکر شنیدم بعد دیگه بیهوش شدم
وقتی بیدار شدم دیدم هنوز تو ماشین بودیم که دیدم ماشین وایساد
من گفتم گردونه خوش شانسی یه چسب قطره ای اومد و زدم به گوشم اونا رفتم تا رئیسشون رو خبر کنن من رو بردن تو و دیدم دارم به حالت عادی تبدیل می شم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام دوستان من همون قبلی هستم فقط دوباره ثبت نام کردم سری۴ رو نوشتم و داره برسی میشه
30 نفری که اومدن تو داستان و نظر ندادن لطفا نظر بدین
ممنون قسمت بعدی فردا پی فردا میاد
نظر بدین دوستان
عالی بود
من هر قسمت یکم میگم مثلا شیشمی مرینت اومد با آلیا حرف زد من تو ۷ گفتم رفتم خونه استراحت کردم یعنی یک کن از قبلی رو می گم
عالی بود