
اینم پارت ششم بگین اسم لیلی رو چی بزارم چون به نظر خودم دختر تیغی مسخرست?از زبان کفشدوزک:
جعبه رو گذاشتم وسط و گفتم خوب تمرین کنیم گربه گفت میشه یکم حرف بزنیم بعد تمرین کنیم؟ گفتم منظورت از یکم یه ساعته یا دو دقیقه ؟گربه دو دقیقه لطفااا گفتم باشه ولی فقط دو دقیقه گفت حتما دودقیقه خوب شروع شد؟ گفتم اره شروع کن گفت میتونم بدونم عاشق کی هستی؟با اون حرف ناراحت شدم واقعا بعد از آدرین عاشق کی بودم؟ لوکا نه اون یه دوسته گربه اونم که همکاره عاشق کی بودم بغضم کرفته بود و اشک تو چشمام جمع شده بود از زبان گربه:
معلوم بود اشک تو چشمای قشنگ کفشدوزک جمع شده بود یه دفعه پرید بغلم و فقط گریه کرد گفت عاشق کسی بودم که دوست دختر داره من من... دیگه دوستش ندارم اون برام یه دوست کاملا عادیه من من آد...از زبان ماری که اون پشت بود:
داشت میگفت عاشق آدرینه دویدم سمتش گفتم داری لو میدی مِ...لیلی دهنمو گرفت گفت الان تو هم داری لو میدی?♀️
گفتم مممم گفت باشه ببخشید و دهنمو ول گرد گفتم ببخشید کفشدوزک یه دفعه بانیکس اومد گفت بزار بگه عاشق کی بود الان باید بفهم هویت همدیگرو
من و لیلی?♀️?♀️خوب زود تر بگو الکس یه دفعه جولودهنمو گرفتم گفتم ببخشید منظورم بانیکس بود بعد لیلی گفت مرینت و آدرین چرا کشف هوین نمیکنین؟ و یه پوز خند زدم اونا تو تعجب گفتن مرینت؟ آدرین؟ کفشدوزک افتاد رو زمین گفت ببخشید بغلت کردم و یکم رفت عقب گفتم بانیکس تو کی میری؟گفت خدافظ و رفت? بعد ادامه دادم آدین و مرینت نمیخواین از این حالت بیرون بیاین همونجور که نشسته بودن گفتن پنجه ها داخل و خالها خاموش و بیشتر تعجب کردن بعد گفتیم کارتون تموم شد بیاین ما میریم اونطرف
بعد ادامه دادیم راستی ما به حالت اول بر نگشتیم اونا مارو نگاه کردن انگار خیلی دلشون میخواست بدونن ما کی هستیم بعد گفتیم شاخم رو بشکن و تیغ ها داخل و تبدیل شدیم آدرین گفت تو دانش آموز جدیده تو کلاسمونی اگر اشتباه نکنم ماریا درسته؟ گفتم اره درسته و اینم دوستم لیلی هست گفتن باشه یه دفعه پلگ گفت اهم اهم آدرین گفت چیزی نگو و پنیر داد بهش مرینت ماکارون داد و من و لیلی هم سیب دادیم بهشون و بعد شیش تایی رفتیم اونطرف(لیلی،ماری،تیکی،ناتا،پلگ،دامان)
از زبان مرینت:گفتم خوب کسی که عاشقش بودم آدرین گفت اره فک کنم بدونم لوکا گفتم چی؟؟ نه لوکا یه دوسته خوب من عاشق تو بودم(مرینت اینارو با لکنت میگه اما من درست نوشتم تا این پارت عدم تایید نخوره)آدرین گفت واقعا؟ پس چرا تا حالا نگفتی؟ گفتم تو که با کاگامی بودی چی رو بهت بگم؟ منم چیزی نگفتم تا حالا?
آدرین گفت ولی من عاشق تو ام نه کاگامی گفت واقعا و همینطور حرف زدن تا ۵ دقیقه بعدش ??و رفتن پیش بقیه
از زبان لیلی مرینت با سرخی تمام و یه لبخند ریز اومد بعد همه تبدیل شدیم و گفتم فردا میبینمتون خدافظ آدرین گفت همه یه جا بخوابیم بهتر نیست؟گفتم آدرین بابات گفت اون نمیفهمه فک میکنه صب مدرسم بعد میاد دنبالم گفتم کجا بخوابیم؟ مرینت گفت خونه ما؟ بریم اونجا همه قبول کردیم
و بعد راه افتادیم مرینت گفت از کجا بریم تو؟اونا فک میکنن من خوابم بعد از بیرون سر در بیارم؟شک میکنن خو گفتم تو برو بالا ما از در میایم خودم راست و ریستش میکنم و بعد اجازه گرفتم و سه تایی گفتیم اومدیم و بعد در رو باز کردیم مرینت گفت یه لحظه بعد میایم گفتم مرینت تیکی کمک میکنه یا ماهم بیایم؟ گفت تموم بیاین تو گفتم میگفتی کمک کنیم بعد اشاره کردم پشت سرش خودش منظورمو فهمید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی هست بعدی رو بزار
خیلی بد ارباب شرارت چه زود شکست دادی
من که هنوز ارباب شرارت رو شکست ندادم?
برنامه ها دارم واسه شکستش