
سلام چطورین؟ بریم دیگه برای داستان ❥

╗ا.ت:چه خلافی؟ کوک:چطور بگم ما برای انتقال 38 تا دختر برای بردگی.... به اروپا مامور شدیم.... ا.ت:چی؟ انتقال 38 تا دختر به اروپا ؟ کوک:آره.... ا.ت:مگه نگفتین خلاف رو کنار گذاشتین... کوک:اره ولی اگه اینکارو نمی کردیم دخل خودمون میومد... مهمونی اون شب رو یادته...؟ ا.ت:اره... کوک:اون مرده رئیسمونه.... ا.ت :خب؟ کوک:اون شب مامور شدیم این کارو بکنیم.... گفت اگه انجام ندیم زنده نمی مونیم.... ا.ت:می تونم یه سوال دیگه بپرسم؟ کوک:بپرس... ا.ت:اون دختر چکارت داشت؟ اصن چکاره بود؟ کوک:اینو بهت نمی گم خودت به موقش میفهمی.. کوکی:ایپا رو به مین سو هم بگو... این نباید جایی درز پیدا کن...اوکی؟ ا.ت:باشه...╚

╗ا.ت:آیییییییی..... کوکی:چی شد؟ ا.ت:هیچی فقط پام یکم درد می کنه... (مچ پامو محکم گرفته بودم...) کوک:می تونی راه بری؟ ا.ت:اره... کوک:درد میکنه؟ ا.ت:یکم.... کوکی:پس پاشو بریم پانسمان پاتو عوض کنم.. ا. ت: نه نمی خواد خودم عوضش می کنم.... کوک:رو حرف من حرف نباشه.... از رو تخت که بلند شدم پام پیچ خورد داشتم میفتادم زمین که کوکی یهو گرفتم تو بغلش .... کوکی:فکر کنم نمی تونی راه بری ا.ت: میشه بزاریم پایین ببینم میتونم یانه...╔

◥گذاشتم زمین دوباره داشتم میفتادم کوکی بغلم کرد گفت نمی تونی راه بری خودم میبرمت پایین... در اتاق رو باز کرد ... من تو بغلش فقط به چشماش زل زده بودم... خیلی هات به نظر میرسید... بدنش خیلی گرم بود... اومد بزارم روی کاناپه اونقد محو تماشاش بودم که چیزی نفهمیدم دوست داشتم تو بغلش بمونم.... بلند صدام زد ا.ت... گفتم بله... کوکی:جات خوبه؟ ا.ت: ببخشید و رو کاناپه نشستم.... رفت جعبه کمک های اولیه رو آورد.. ◣

◥پانسمان پام رو باز کرد... پانسمان پام رو عوض کرد.... اومدم پاشم که داشتم دوباره میخوردم زمین.... گفت تو بشین منو هوپی خودمون غذامون رو میخوریم.... گفتم پس من و مین سو چکاره ایم؟ کوکی:مین سو که داره اتاق هوپی رو مرتب میکنه تو هم که پات درد میکنه نمی تونی پاشی... قانع شدم دیگه چیزی نگفتم.... هوپی و کوکی خودشون غذاشون رو خوردن و میز رو جمع کردن... مین سو اومد پایین گفت آقای جانگ اتاقتون رو تمیز کردم... هوسوک:ممنون مین سو.... بعدش مین سو کمکم کرد ببرم تو اتاقمون... نشستم رو تخت.... همه چیز رو برای مین سو تعریف کردم.... مین سو گفت خیلی زود قضاوت کردیم.... حالا بگو ببینم... ◣

مین سو: صدای جیغت داخل اتاق برای چی بود؟ ا.ت:منحرف نشو...هیچی فقط پام درد گرفت.... مین سو:ها جون خودت....تو گفتی منم باورکردم.... نمردم و دیدم صاحبخونه خدمتکار رو بغل میکنه پاش رو پانسمان میکنه میگه تو نمیخواد تکون بخوری.... ا.ت:پس فکر کردی ندیدم وقتی هوپی بردت تو اتاقش گرفتت بغل...😹 دیگه هیچی نگفت ساکت شد... ا.ت:چی بهت گفت؟... مین سو:هیچی فقط گفت اگه از من ناراحتی منو ببخش ● ا.ت:فک کنم گلوش پیشت گیر کرده..... مین سو:😳◣

┓هوپی در زد اومد تو اتاق.... گفت اومدم معذرت خواهی کنم ببخشید کوکی همه چیز رو بهم گفت واقعا متاسفم... مین سو:اشکالی نداره... ا.ت:اشکال نداره کوک همه چیز رو برام توضیح داد... لباسامونو عوض کردم رفتیم پایین.... هوپی و کوکی تو اتاقشون بودن... داشتیم پذیرایی رو مرتب میکردیم.... کوکی اومد پایین... اماده شده بود انگار داشت میرفت بیرون هوپی رو هم صدا زد... بهمون گفت اگه تا ساعت 8 بهتون تلفن نکردیم یعنی یه مشکل پیش اومده.... قیافه هاشون خیلی جدی میومد.... گفتیم باشه... وقتی داشتن میرفتن بیرون هوپی دست مین سو رو گرفته بود کوکی هم داشت جلو میرفت قبل از اینکه سوار ماشین بشن کوکی منو بغل کرد گفت خدافظ از خودم جداش کردم و گفتم خداحافظ.... سوار ماشین شدن رفتن... من و مین سو هم برگشتیم تو خونه... تو خودمون بودیم 2 ساعت گذشت ساعت 7:45 دقیقه بود ولی هیچکدومشون زنگ نزدن نگران شده بودیم ... مین سو داشت راه میرفت منم رو کاناپه نشسته بودم و گوشی تلفن تو دستم گفتم اینا چرا زنگ نمیزنن...╚

╗ساعت شد 9اما هنوز زنگ نزدن.... بهشون زنگ زدیم کوکی گفتتو راهیم داریم میایم.... رسیدن به محض اومدنشون سلام دادن و رفتن تو اتاقشون لباساشونو عوض کردن اومدن پایین... هوپی: نگرانمون بودین؟ ا.ت:اره... مین سو:چرا زنگ نزدین قلبم داشت میومد تو حلقم 💔 کوکی:ببخشید یادمون رفت.... شام رو براشون اماده کردیم خوردن... هوسوک و جانگ کوک تو پذیرایی نشسته بودن... تو فکر بودن...براشون قهوه بردیم گفتم مشکلی پیش اومده؟.... هوپی:نه..فقط داریم به امروز فکر می کنیم... چیزی نگفتیم. (از زبان هوپی)مین سو خیلی نگران میومد.ا.ت که ازمون پرسید چی شده گفتم هیچی ولی مین سو یه چیزیش بود رفتم تو اتاقم مین سو رو صدا زدم که بیاد....╚
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
برگرفته از فیلم های جم تی وی 😐😐😂
نه شوخی کردم ولی خوب بود پارت بعد 😂😂😭
اولش واقعا پوکر شدم😐
مرسی❤
خیلی خوب بود👌👌👌👌
پارت بعد رو لطفا سریعتر بذار😢
مرسی❤💜
چشم
عااالی بوددد فقد تروخدا بیشتر بنویسسسسس🥺❤😻
the next part please
پارت بعد لطفا 🙏🙏