
عزیزانم ببخشید بخاطر پارت پنج هم خیلی دیر شد و هم پارت قبلی مشکل داشت ولی خب بریم برای کشف هویت به روش خاص خودممم
از زبان لیدی باگ(ینی منظورت اینه که کشف هویت کنیم؟کت لبخندی زد و گفت این آرزوی منه یکم به حرفاش فکر کردم و قبول کردم اصلن باورش نمیشدگفتم پشتمون رو به هم دیگه میکنیم و بعد باشماره ۳ تبدیل میشیم کت گفت ۱ ،۲و.....یهو صدای آلارم خطرم اومد دیدم که کاگامی که نیش زنبور خورده لوکا رو که نیش نخوردی میخاد از بالای برج پرت کنه پایین یه لحظه اصلن حواسم نبود و بلند گفتم لوکا نههههههههههههه رو به کت کردم اون حواسش نبود یهو کلمات تبدیلش رو گفت و ...
باورم نمیشد که کت همون آدرینه ینی آدرین منو دوست داره آدرین گفت حالا نوبت توعه بانوی من ولی من هنوزم فکرم پیش لوکا بود و نمیتونستم باور کنم که آدرین گربست منم به مرینت تبدیل شدم آدرین خیلی تعجب کرده بود یه آلارم دیگه برام اومد هاو حاک ماث بود که میگفت لیدی باگ آیا جون اون هایی که میراکس دارند برات مهمه؟به نظرت وقتی که بفهمند که خودشون دوستاشون رو از برج پرت کردند پایین چه حسی پیدا میکنند . من با نگرانی به آدرین نگاه کردم و اونو بقلش کردم آدرین گفت وقتی که گفتی لوکا شنیدم پس اونی که تو دوستش داری لوکاست من چند لحظه بهت زده به آدرین نگاه کردم اون گونم رو بوسید و گفت من همیشه دوستت خواهم داشت حالا به نظرم بهتره بریم و عشقت رو نجات بدیم این رو
و اصلن به من فرصت حرف زدن نداد و به کت نوار تبدیل شد و رفتدیگه نمی دونستم باید چیکار کنم به لیدی باگ تبدیل شدم و رفتم دنبالش میخاستم براش توضیح بدم اما قبول نکرد و گفت الان که هویت هم رو میدونیمهمه چیز خطر ناک ترهارباب شرارت گفت پس که هویت هم رو میدوتید درسته اینطوری کار منم راحت تره..
فقط کافیه از یکیتون اعتراف بگیرم (هاهاهاهاخنده شیطانی)حاک ماث داشت حرف میزد که..
مایورا غش کرد و سنتی مانسترش از بین رفت حاک ماث اون رو گرفت و گفت چه اتفاقی افتاد معجزه گرت که درست شده مایورا گفت ولی من هنوز کاملن خوب نشدم ...
حاک ماث گفت پس یه روز دیگه برمیگردم میخام پیروزیمون رو درسلامت کامل جشن بگیریم و مایورا رو برداشت و آکوما هارو خنثی کرد و فرار کرد افراد نیش خورده داشتند به خودشون میومدند ولیدست لوکا از دست کاگامی ناگهان جداشد و لوکا داشت میوفتاد من داد زدم نه وخودمو پرت کردم پایین و اونرو کرفتم و با یویوم اروم اومدیم پایین ازش پرسیدم حالت خوبه اونم لبخندی زد و گفت ممنون خوبم ..
بعد از لاکی چارم استفاده کردم ولی چون چیزی برای استفاده نداشتم فقط گفتم میراکلس لیدی باگ و همه چیز درست شد گربه داشت با ناراحتی به من نگاه میکرد و بعدش رفت دوروز بعد توی مدرسه ادرینو دیدم که داشت با لوکا دعوا میکرد ولی نمیدونم برای چی ..
از آلیا قضیه رو پرسیدم و اون گفت که لوکا فقط گفته خوشحالم که مرینت رو دارم و من واقن دوسش دارم گونه هام سرخ شد و بعد آلیا مشکوک نگام کردو گفت نکنه آدرین هم تورو دوست داره
دستپاچه شدم و گفتم نه خب نمیدونم خب امیدوارم آآآآآ اصن میدونی چیه بیا راجبش حرفی نزنیم رفتم سمت لوکا و دستش رو گرفتم یکم میخاستم حسادت آدرینو بسنجم به لوکا گفتم بهتره که تو الان از اینجا بری بعدا میبینمت اونم سرشو تکون داد گونش رو بوسیدم و اون رفت آدرین ناراحت بود و لی یهو دست کاگامی رو گرفت و باهم از کلاس خارج شدند آدرین داشت خیلی بلند با کاگامی حرف میزد و بهش میگفت که دوستش داره من واقن ناراحت شدم و گریم گرفته بود .....
با گریه رفتم توی دستشویی تیکی سعی داشت آرومم کنه ولی نمیتونست من یه لحظه واقن از کاگامی متنفرشدم یهو ....عزیزانم لطفن نظراتتون رو بهم بگید ممنونننن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاایشدهههه
?????? باید مرینت و ادرین باهم باشند مگه نه من دیگه نیستم اخه لطفا اونا عاشق هم هستند و لطفا تیکی و پلک عاشق هم شوند ممنونم
عالللییییی بود.بعدی رو سریع بزار
لطفا هر چه زود تر بعدی رو بزار
اگه مرینت با ادرین نباشه دیگه نمیخونم????