
دوستان زیاد از میراکلس حمایت نشد به خاطر همین اینم پارت آخره امیدوارم راضی باشید اگه نظراتتون حمایتگر من باشه بازم ادامه میدم
که انگار لحظه ای تردید باعث شد قدمی به عقب بر داره بهت زده بهش خیره بودم نمیتونستم اجازه بدم مریبنتم جلوی چشمام جونشو از دست بده نگاه پر التماس مربنت رو میدیدم و این باعث میشد از کاری ک میخاستم بکنم تردیدی نداشته باشم از معجزه گر ولپینا ک ازش گرفتم استفاده کردم و کت و ولپینا رو باهم ترکیب کردم کیف مرینت رو پیدا کردم چند تا معجزه گر دیکه هم اونجا بود لاک پشت زنبور اسب موش مار تمامشون رو استفاده کردم واقعا حالم خوب نیود در یه حرکت فلج کننده و سایلنتمو به پدرم و ناتالی زدم و
معجزه گر کفشدوزک رو هم از پدرم گرفتم و ترکیبشون کردم یه نیروی بی پایانی رو در وجودم احساس میکردم نمیدونستم چیکار میکنم احساس کردم تمام وابستگیهام از دنیا ازم جدا شد مرینت پدرم ناتالی و تمام دوستام ولی مرینت انگارداجازه نمیداد بازم به مرینت فکر میکردم متوجه صدا های اطرافم نبودم پدرم انگار فریاد میزد مرینت هم حالش خوب بود باورم نمیشد مادرمم هم کنارش ایستاده بود آخه چطور ممکن بود اما باید جزایی داشته باشه و لحظه آخر احساس کردم حتی به مرینت هم وابستگی ندارم و چند ثانیه بعد خاموشی........
از زبان مرینت احساس ضعف میکردم که وقتی آدرین گوشواره رودهم با بقیه معجزه گر ها ترکیب کرد یه هاله بزرگی از نور دورش کرد و بعد هر چند ثانیه یکی از معجزه گر ها میشکست و روی زمین میافتاد و کوامیش آزاد میموند حالم دیگه بد نبود و احساس درد رو نداشتم باورم نمیشد که مامان آدرین هم حالش خوب شده باشه تا از داخل او محفظه بیرون اومد پدر آدرین بقلش کرد آدرین داشت فریاد میزد نمیدونستیم برای چی چند لحظه بعد چشماش باز شد و بی جون روی زمین افتاد رفتم پیش آدرین چند بار صداش زدم ولی فایده ای نداشت گوشواره های کفشدوزک شکسته بودند گابریل نزدیکم اومد و گفت برام مهم نیست ک قبلن باهم
دشمن بودیم الان باید به هم دیگه کمک کنیم یکم طول میکشه تا معجزه گرت رو درست کنم به نفعته مواظب باشی اتقاقی برای آدرین نیوفته واقعا منطق آقای آگرست رو درک نمیکردم چند دقیقه بعد آقای آگراست با معجزه گزم اومد درست شده بود سریع تبدیل شدم و ..
بعد از لاکی چارمم استفاده کردم که یه کلید بود دیدم محفظه ای که خانم آگراست توش بود قسمت پایینیش روشن شد رفتم سراغش یه جا داشت بازش کردم یه کپسول اکسیژن توش بود اونو سریع برداشتم و به آدرین وصل کردم حالش خوب شد بع از میراکلس لیدی باگ استفاده کردم آدرین حالش خوب شد و معجزه گر های جدیدی ساخته شد همراه با اونایی که شکسته بودند فکر میکنم آدرین تونست تمام وابستگی هاش رو کنار بزاره بخاطر همین هیچ عوارضی نداشت..
پدر و مادر آدرین آدرین رو بغل کردند آدرین من رو هم بقل کرد واقعا خوشحال بودم همه چیز درسته همه چیز به جز معجزه گری ک دست لایلاست امیدوارم اون ارباب شرارط جدید نباشه که متا سفانه همون لحظه یکی شرور شد به تدرین نگاه کردم ا نم به مادش گفت چیزای زیادیو باید برات تعریف کنم اما اول باید بدم و پاریسو نجات بدم مادرش هم لبخندی زد و ما رو راهی کرد
۱۰ سال بعد داشتم پشت سر اِما میدویدیم دختر خیلی شیطونی شده بود آدرین هم دنبال مکس میدوید وقتی پسرمون رو گرفت یه لحظه یاد دوستم مکس افتادم حیف بود چون اون به خاطر کمک به ما مُرد من هم به خاطر همین و به یاد اون اسم پسرمون رو مکس گزاشتم زنگ در رو زدنند آدرین نزدیکم اومد و پیشونیم رو ب*و*س*ی*د و سمت در رفت آلیا و نینو به همراه استلا دخترشون بودند یکم بعد کلویی و کیم با پسرشون تام اومدند و بعد کاگامی و لوکا با دختر خوندشون ملیسا بعد پدر و مادر من و بعد پدر و مادر آدرین کع عاشق بچه هاشون بودند و بیشترنوه هاشون بچه هارو پیش اوتا گزاشتیم و
دست در دست هم به سمت پارک رفتیم و دنبال آنده بستنی فروش رفتیم و باهم بستی گرفتیم که دوباره یکی شرور شد و یه آموک هم انگار بود یاو فیلیکس و لایلا افتادم اونا هم باهم ازدواج کردند اما ما نمیدونستیم کجا زندگی میکنند تا معجزه گر های طاووس که فیلیکس روز عروسی من و آدرین دزدید و ارباب شرارت رو ازشون بگیریم..
بهآدرین اشاره کردم اونم جوری وانمود کرد که انگار بچه هایکم اذیت میکنند و گفت ما میریم و شما اصلن نگران نباشید خودمون میتونیم از پسشون بربیایم و تبدیل شدیم و .......
دوستان اگه میخاید ادامه بدم باید این پارت بالای ۳۰۰ بازدید بخوره ممنون و مچکر
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا نمیزاری ؟
خیلی عالیهههه
لطفا بازم درست کن
عالیههه
زیبا
عالیییی ادامه
ادامه بده از چهارصد بیشتر شده
والا الان چند تا بازدید خورده و بعدی را بزار سریع فکر کنم بعدی هم خوب بازدید میخوره و فکر کن ببین بعدی را چطوری بنویسی و امادش کن تا بازدید ها برسه و الان چند تا بازدید خورده
عالی بود لطفا داستان من قلب یخی روهم بخون و در پارت ۴نظر بده ،تا الآن ۴پارت داره
عالییییییییییییییییییییییییییی بود❤️❤️🌺🌺❤️🌸🌺❤️ و بعدی رو هم زودتر بزار ❤️
تا ۳ که خوندم دلم میخواست یه مشت بکوبم تو صورت گابریل تا جونش در بیاد😬