دوستان زیاد از میراکلس حمایت نشد به خاطر همین اینم پارت آخره امیدوارم راضی باشید اگه نظراتتون حمایتگر من باشه بازم ادامه میدم
که انگار لحظه ای تردید باعث شد قدمی به عقب بر داره بهت زده بهش خیره بودم نمیتونستم اجازه بدم مریبنتم جلوی چشمام جونشو از دست بده نگاه پر التماس مربنت رو میدیدم و این باعث میشد از کاری ک میخاستم بکنم تردیدی نداشته باشم از معجزه گر ولپینا ک ازش گرفتم استفاده کردم و کت و ولپینا رو باهم ترکیب کردم کیف مرینت رو پیدا کردم چند تا معجزه گر دیکه هم اونجا بود لاک پشت زنبور اسب موش مار تمامشون رو استفاده کردم واقعا حالم خوب نیود در یه حرکت فلج کننده و سایلنتمو به پدرم و ناتالی زدم و
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
چرا نمیزاری ؟
خیلی عالیهههه
لطفا بازم درست کن
عالیههه
زیبا
عالیییی ادامه
ادامه بده از چهارصد بیشتر شده
والا الان چند تا بازدید خورده و بعدی را بزار سریع فکر کنم بعدی هم خوب بازدید میخوره و فکر کن ببین بعدی را چطوری بنویسی و امادش کن تا بازدید ها برسه و الان چند تا بازدید خورده
عالی بود لطفا داستان من قلب یخی روهم بخون و در پارت ۴نظر بده ،تا الآن ۴پارت داره
عالییییییییییییییییییییییییییی بود❤️❤️🌺🌺❤️🌸🌺❤️ و بعدی رو هم زودتر بزار ❤️
تا ۳ که خوندم دلم میخواست یه مشت بکوبم تو صورت گابریل تا جونش در بیاد😬