
های گایز، من یک داستان جدید میراکلسی نوشتم امیدوارم خوشتون بیاد 😘😘😘😘😘 .
روزی روزگاری دختری خون آشام بود به نام مرینت 🧛♀️🧛♀️ . مرینت یک خواهر داشت به نام اپریل. اپریل از مرینت ۲ سال کوچیک تر بود. مرینت شاید یک خون آشام بود اما دلیل نمیشد شغلی نداشته باشه بنابراین مرینت یک خون آشام خواننده بود 🎧🎤 . مرینت در یک سالن مخصوص خون آشام ها کنسرت میداد چون پدر و مادرش اجازه نمیدن با ادم ها ارتباط برقرار کنه. در همون حین داخل دنیای آدم ها، پسری بود به نام آدرین که پسری عادی بود و خیلی عادی زندگی میکرد، آدرین یک برادر داشت به نام جاستین 🏋🏋🏋🏋 . یک شب مرینت کنسرت داشت و داشت تمرین میکرد 😘😘😘 . مرینت به اپریل گفت : خواهر جونم به نظرت توی کنسرتم موفق میشم؟؟ . اپریل گفت : آره عزیزم حتما موفق میشی 🏵 . مرینت تشکر کرد و بعد برای کنسرت حاضر شد. نزدیک های ساعت ۹ شب وقت کنسرت شد و مرینت روی صحنه رفت. بچه ها راستی باید بهتون بگم که آدرین همون شب به یک کنسرت دعوت بود که راهو اشتباه اومده بود و وارد دنیای خون آشام ها شده بود و اشتباهی به کنسرت مرینت رفته بود 💖💖 . مرینت در روی صحنه یک آهنگ زیبا خوند و گفت : این آهنگ تقدیم به خواهر عزیزم اپریل 🌹🌹🌹🌹🌹 . آدرین در اولین نگاه ، عاشق مرینت شد 😍😍😍 . بعد از تموم شدن کنسرت، آدرین به صورت یواشکی به روی صحنه رفت و گفت : سلام خانوم، اسمتون چیه؟؟ . مرینت وقتی که دید آدرین آدمه به سرعت خودشو عقب کشید و گفت : تو کی هستی؟؟ و داخل دنیای خون آشام ها چیکار میکنی؟ ، میدونستی اگه پدر و مادرم ببیننت خونتو میخورن؟؟ . آدرین گفت : مگه شما خون آشام هستی؟؟؟!! 😱😱😱 . مرینت گفت : من مرینتم یک خون آشام و اگه اراده کنم میتونم خونتو بخورم و تورو تبدیل به خون آشام کنم، اما این کارو نمیکنم 🤠🤠🤠🤠 . آدرین گفت : فردا داخل کافه میبینمت. مرینت گفت : ولی من نمیتونم بیام، پدر مادرم اجازه نمیدن ☹️☹️☹️ . آدرین گفت : یواشکی بیا. مرینت وقتی دید آدرین داره اصرار میکنه گفت : وایسا ببینم چی میشه 🙂🙂 .
فردا شب، مرینت موفق شد با کلی دروغ و پیچوندن، موفق بشه برای شام پیش آدرین بره 😋😋 . مرینت وقتی رسید گفت : سلام، ببخشید دیر کردم. آدرین گفت : از اومدنت خوش حال شدم 🌹 . گارسون اومد تا سفارش بگیره اما وقتی دید که آدرین انسانه شوک زده شد و گفت : چی میل دارید؟؟؟ . مرینت گفت : مقداری خون انسان لطفا 🍷🍷 . آدرین هیچ چیز سفارش نداد و با تعجب به دور و برش نگاه کرد 😕😕🙁 . بعد از این که مرینت شام خورد، آدرین متوجه شد که افراد داخل رستوران با چشم های ورقلمبیده به سمت اون میان و انگار که میخوان بهش حمله کنن 😱 . مرینت متوجه این قضیه شد و فورا دست آدرین رو گرفت و اون رو به سمت بیرون کشید و دوید. افراد داخل رستوران مدام میگفتند : انسان! ، ما خونش رو میخواهیم!! . مرینت ، آدرین رو در جایی پنهان کرد و آروم گفت : بعضی خون آشام ها خیلی بد هستند 😖😖 . آدرین گفت : تو خودت خون آشامی ولی چرا خون منو نمیخوری؟ . مرینت گفت : من وقتی بهت نزدیک میشم خیلی حوس خون خوردن میکنم اما تو آدم خوبی هستی و دلم نمیاد خونت رو بخورم 🙃🙃🙃 .
آدرین گفت : بیا با هم بریم به دنیای انسان ها. مرینت گفت : پس خانوادم چی میشن؟ ، نمیتونم رهاشون کنم ❣️❣️❣️ . آدرین گفت : راست میگی اما میتونی هر وقت دلت براشون تنگ شد میتونی بیای و ببینیشون 😉😉 . مرینت گفت : باید روش فکر کنم، راستی همه ی آدم ها مثل تو خوب هستند؟ . آدرین گفت : وقتی بهت جواب میدم که بهم بگی همه ی خون آشام های دختر مثل تو زیبا هستن؟؟ 😜😜😜 . مرینت خندید و گفت : چقدر تو شوخی، ازت خوشم میاد. آدرین سرخ شد ☺☺ . مرینت گفت : دوست داری بیای و با دوستای من آشنا بشی؟؟ . آدرین گفت : آره، خیلی هم خوش حال میشم 🤗🤗 . مرینت گفت : فردا صبح توی پارک میبینمت 😉😉 . آدرین گفت : باشه حتما 😊😊 . بعد از رفتن مرینت، آدرین با خودش گفت : چه دختر فوق العاده ای! 💜💜 ، از ته دل عاشقش شدم 💖💖💖💖 .
فردا صبح، مرینت در پارک منتظر آدرین بود 🙃🙃🙃 . آدرین به پارک اومد و گفت : سلام صبح بخیر! . مرینت گفت : صبح تو هم بخیر آدرین ❤ . آدرین گفت : راستی تو میخواستی دوستات رو به من نشون بدی 💗💗💗 . مرینت گفت : دنبالم بیا تا ببرمت پیششون. مرینت رفت و رفت و آدرین دنبالش اومد تا بالاخره رسیدن به مکانی که دوست های مرینت داخلش بودن 💞💞💞 . در داخل اون مکان، ۵ تا پسر بود با ۳ تا دختر. از اون ۵ تا پسر، ۳ تاشون عاشق مرینت بودن 😆😆 . اول پسرا جلو اومدن و با غرور سلام دادن. یکی از پسر ها که اسمش راجر بود گفت : اون پسری که باهاته آدمه؟؟ . مرینت سعی کرد قضیه رو چاخان کنه و گفت : نه اونم مثل ما خون آشامه 😁😁 . اما اون وسط آدرین گند زد و گفت : من آدرین اگر ست هستم و عاشق مرینت شدم 💕💕 . اما آدرین نمیدونست که بیشتر اون پسر ها عاشق مرینت بودن پس مرینت به آدرین اشاره ای کرد که فرار بکنه. آدرین فرار کرد ولی پسر ها نزاشتن مرینت فرار کنه 💔 . راجر که عاشق مرینت بود گفت : اون پسره کی بود؟ ، تو دوستش داری؟ . مرینت گفت : ما تازه با هم آشنا سدیم و اون پسر خیلی خوبیه 💗💗💗 . راجر میخواست مرینت رو ببوسه اما مرینت هلش داد و گفت : به من نزدیک نشو و اینو بدون که من عاشقت نیستم 💔💔💔💔💔💔💔 . مرینت رفت به خونه . وقتی رسید خونه اپریل گفت : رفته بوی کجا؟؟ ، چرا بوی انسان میدی؟ . مرینت گفت : من فقط رفته بودم توی پارک قدم بزنم فقط همین 😁😁😁😁😁 . اپریل گفت: ولی خیلی مشکوک میزنی، نرفته بودی که با پسرا گردش؟؟ . مرینت رنگش پرید و گفت : نه بابا چه پسری 😑😑 .
نزدیک های نیمه شب آدرین از پنجره وارد اتاق مرینت شد و گفت؛: سلام مرینت، وقت ندارم زیاد صحبت کنم، میای فرار کنیم به دنیای انسان ها 💕💕💕 ؟؟ . مرینت گفت : این ساعت شب بیرون خیلی خطرناکه چون توی سرزمین ما پر از گرگنما است 🤫🤫🤫 . آدرین گفت : هیچی نکو فقط بگو میای؟؟ . مرینت بدون فکر گفت : باشه بیا بریم 🤓🤓 . آدرین دست مرینت رو گرفت و مرینت رو سوار ماشینش کرد و به سمت دنیای انسان ها حرکت کردن 😘😘😘 . مرینت داخل ماشین خوابش برده بود 😴😴😴 . آدرین وقتی دید مرینت خوابیده از فرصت استفاده کرد آروم اون رو بوسید طوری که نفهمه 😁😁😁😁😁
آدرین بعد از بوسیدن مرینت خیلی آروم با خودش گفت : آخه تو چقدر خوبی مرینت 😍😍😍😍😍😍😍😍 . وقتی مرینت از خواب بیدار شد خورشید طلوع کرده بود. مرینت با نگرانی به آدرین گفت : آدرین من یادم رفته روپوش مخصوص آفتاب رو بیارم، اگه نور خورشید به من بخوره من میسوزم 😣😣 . آدرین هرچی فکر کرد راه حلی به ذهنش نرسید. حالا باید چیکار میکردن؟؟ ، اگه مرینت میسوخت چی؟؟؟
پایان این پارت 😍😍 ، بچه ها چالش داریم بزنین بعدی
چالش = من یک آرمی ام یا میراکول؟؟ 💕💕💕
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هر دو
عالییییی😍
ببخشید دیر نظر دادم اجی مامانم گوشیمو میگیره کم میده بهم برا همین زیاد فرصت ندارم بیام توی تستچی💔
خیلی عالی بو مشتاقم ببینم بعدش چی میشه لطفا هرچه زود تر بعدی رو بزار 💝
خیلی ممنون 💞💞💞💞
هردوش
و قبل اینکه نظرات رو بخونم گفتم😌
دمت گرم 💚💗💚💗💗
عالی بود
ممنون
وای خیلی قشنگ بود 💟💟💟💟
خیلی ممنون آجی 💗💗💗
وای لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا ادامش رو سریع بزارررررررررررررررررررررررررر❤💛💜💙💚❤💛💜💙💚❤💛💜💙💚❤💛💜💙💚❤💛💜💙💚❤💛💜💙💚❤💛💜💙💚❤💛💜💙💚❤💛💜💙💚❤💛💜💙💚
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
بود
چشم عزیزم حتما💚💚💚💚
میراکولری ؟
ببخشید سلام
داستانت عالی بود
سلام عزیزم، راستش من، هم آرمی ام و هم میراکول یعنی هردوش 💚💚💚💚💗
عالی بود این پارت جدید داستانت خیلی قشنگن منتظر پارت بعدی هستم😊😊😊😊😊💐💐💐
ممنون گلم 💝💝💝