8 اسلاید امتیازی توسط: ❣️Mini❣️ انتشار: 3 سال پیش 387 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم از پارت سه🥰لایک و کامنت یادتون نره👋🏻
امیدوارم متوجه بشید که تو پارت دو قسمتی که کات خورد ادامشه😁🥰💜
.........
........
ساعت۷:
با نوری که به چشمش میخورد و نمیذاشت بخوابه دستی به چشماش میکشه و اروم بلند میشه پتو رو از روش کنار میزنه،اروم اروم سعی میکنه بلند شه به تخت تکیه میده و با دستاش سرشو میگیره😑💔
حس خیلی بدی بهش دست داده بود هر ثانیه سردردش بیشتر میشد.دیگه نمیتونست دراز بکشه اروم از تخت بلند شد به ساعت رو میزش نگاه کرد ساعت ۷:۶ دقیقه بود😶💔
به سمت آینه رفت و خودشو تو آینه دید صورتش حالت وحشتناکی داشت موهاش به هم گره خورده بود و دور چشماش پف کرده بود.
برگردیم پیش جیمین😶:
سرشو از تو گوشیش دراورد و به ساعت بالای تلویزیون نگاه کرد دقیق ۶ساعت داشت با گوشیش ور میرفت چون دشب خوابش نمیومد نشست پای گوشیش و با کسی که همیشه مراقبش بود چت میکرد🥰(حالا بعدا با این شخص بسیار بسیار بسیار مهم در داستان اشنا میشیم😐....)شارژ گوشیش کم کم داشت تموم میشد.به.......(همونی که داشت باهاش چت میکرد(شخص مهم😂)) خداحافظی کرد و بلند شد گوشیشو زد شارژ.
بریم پیش اِلا(۷:۳۰):
اِلا:رفتم طبقه پایین تو اشپزخونه و یه قرص سردرد خوردم و بعد رفتم حموم وقتی از حموم اومدم بیرون سردردم کمتر شدهبود ولی بازم یخورده سرم درد میکرد.
لباس یه تیشرت و شلوار مشکی که روش طرح قلب داشت پوشیدم.رفتم اشپزخونه و صبحانه چایی با نونوپنیر خوردم. نیم ساعتی گذشت انقد که طولش دادم و سفره رو جمع کردم.حوصلم بدجور سر رفته بود بخاطر همین تلویزیون رو روشن کردم و سریع رفتم تو اتاقم و بالشت و پتومو برداشتم و اومدم پایین رو مبل دراز کشیدم.یک ساعتی از فیلم گذشت و نفهمیدم چطوری خوابم برد😴.
وقتی از خواب بیدار شدم فیلم تموم شده بود.گوشیم رو از روی میز برداشتم و ساعت رو نگاه کردم واییی ساعت دقیقا ۴دقیقه مونده بود تا بشه۳ سریع گوشی رو با اثر انگشت باز کردم و نتم رو روشن کردم،همون نتم رو روشن کردم.....
برگردیم پیش جیمین😶:
سرشو از تو گوشیش دراورد و به ساعت بالای تلویزیون نگاه کرد دقیق ۶ساعت داشت با گوشیش ور میرفت چون دشب خوابش نمیومد نشست پای گوشیش و با کسی که همیشه مراقبش بود چت میکرد🥰(حالا بعدا با این شخص بسیار بسیار بسیار مهم در داستان اشنا میشیم😐....)شارژ گوشیش کم کم داشت تموم میشد.به.......(همونی که داشت باهاش چت میکرد(شخص مهم😂)) خداحافظی کرد و بلند شد گوشیشو زد شارژ.
بریم پیش اِلا(۷:۳۰):
اِلا:رفتم طبقه پایین تو اشپزخونه و یه قرص سردرد خوردم و بعد رفتم حموم وقتی از حموم اومدم بیرون سردردم کمتر شدهبود ولی بازم یخورده سرم درد میکرد.
لباس یه تیشرت و شلوار مشکی که روش طرح قلب داشت پوشیدم.رفتم اشپزخونه و صبحانه چایی با نونوپنیر خوردم. نیم ساعتی گذشت انقد که طولش دادم و سفره رو جمع کردم.حوصلم بدجور سر رفته بود بخاطر همین تلویزیون رو روشن کردم و سریع رفتم تو اتاقم و بالشت و پتومو برداشتم و اومدم پایین رو مبل دراز کشیدم.یک ساعتی از فیلم گذشت و نفهمیدم چطوری خوابم برد😴.
وقتی از خواب بیدار شدم فیلم تموم شده بود.گوشیم رو از روی میز برداشتم و ساعت رو نگاه کردم واییی ساعت دقیقا ۴دقیقه مونده بود تا بشه۳ سریع گوشی رو با اثر انگشت باز کردم و نتم رو روشن کردم،همون نتم رو روشن کردم.....
......
خوب اگه قرارباشه فردا الا بیاد پیشم باید برم بخوابم
و خونه رو تمیز کنم پس زنگ زدم به ناتالی و گفتم که ۵ تا خدمتکار بیاره خودشم بالا سرشون باشه که که چیزی گم نشع از قبل هم ی اتاق که کاغذاش صورتی و کیوت بود رو برای الا کنار گذاشتم البته دادم رنگش کنن که مثل الا کیوت و بامزع باشه.
رفتم ی دور چکش کردم و رفتم تو تختم که بخوابم
لباسامو عو۱ کردم و روی تختم رفتم تا بخوابم ........ فردا صب
با صدای زنگم نیمه خواب ی لعنت به ساعت دادم و بلند شدم کع در کمال حیرت دیدم ساعت ۱۲
یاااااااا خدا تا الان خوابیدم
قرار بود ساعت ۳ برم دنبال الا
رفتم تو وان و ی حموم گرفتم ک برگشتم بیرون و لباس های خونمو پوشبدم ناتالی و خدمتکارا رفته بودن و خونه هم تمیز بود .
منم رفتم و به مونیکا (اشپز )گفتم که برام ی مقدار غذا بیار ه چون گشنم بود .
غذامو که خوردم رفتم و کت اسپرت مشکیمو به همراه شلوار جین کرم پوشیدم و پیراهن جیگریم با عطرم دوش گرفتم
رفتم سوار لامبرگیینیه قرمزم شدم .چون الا قرمز دوست داشت وگرنه با مشکیه میرفتم .
رفتم بیرون چند جایی کار داشتم بهشون رسیدم سر ساعت ۳ جلوی خونه ی الا بودم ..........
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
30 لایک
واییی من تازه با داستانت آشنا شدم خیلی خوبههه😍😍😍😍🥺🥺🥺🥺
پارت بعد لطفااااا🥺🥺🥺🥺🥺
ممنون 😍
پارت بعدو هنوز ننوشتم ولی سعی میکنم زود بنویسم🥰💜
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 برم تو افق محو شم
( جاهای حساس کات نکن گناه دارم😢)
ولی داستانت خعلی قشنگه💜💜💜😍😍😍
زود زود بزار و یکم زیاد بنویس
موفق باشیییییی💗💗💗
ممنون چشم😍💜
چرا حساس کات می کنی؟!😐
اخع چی بگم بت؟!😐
پارت بعدی پلیز🌈😐
😂💜
عالی بود لطفا زودتر پارت بعدی رو بزار😗😗😗
ممنون چشم😍💜💙🖤
اولین لایک
نصفشو خونده بودم گود:)
😂بلی مرسی مامی💜💙🖤