سلام اسم من استفانی الا هست. خانواده ی پدری من آمریکایی و خانواده ی مادریم آلمانی هستن(چاخان میگم) من برای یاد گرفتن انگلیسی به موسسه ی ایرانمهر میرم نزدیک به ۳ سال هست که به اونجا میرم و حالا اونجا باعث شد کل زندگیم تغییر کنه.
من آرمی هستم و هر روز و هر شبم درحال گوش کردن آهنگ های BTS ام. همونطور که گفتم من به کلاس زبان میرم و بعد چند سال کلاس رفتن یکی از دوستام رو هم به اونجا دعوت کردم. اسم دوست من و صمیمی ترین دوستی که تاحالا داشتم ریا هان هست. ما از ۷ سالگی تا الان که ۱۲ ساله ایم با هم دوستیم. راستی بیرون از داستان اگه خواستید به پیج اون هم سر بزنین ☆Riya☆
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
این داستان رو دوست داشتم و حتما دنبال میکنم و مشخصه نویسنده خیلی کتاب خونده ، عالی بود ❤❤
یعنی خیلی تقلب کاری
اون خداحافظ رو خانم فرشیدی فر برای پایان کلاس هامون میذاشت بزنم پشت خاک بره چشت(جمله ای از کاملیا😂😂😂 )
رفتم توی گوگل سرچ کردم فقط این خوب بود🤣🤣