سلام عزیزانه دل اینم قسمت ۲ ، نظر و پیشنهاد یادتون نره❤️
از دید دختر کفشدوزکی : به گربه سیاه پیامک دادم امشب ساعت ۸ بیاد خونه ی سابق استاد فو تا دیگه رازی بین منو اون نباشه. شب ساعت ۷:۵۵ اونجا بودم و خودم رو آماده می کردم که یهو از پنجره گربه ی سیاه اومد داخل گفت سلام بانوی من همون طور که گفته بودی سره ساعت ۸ اومدم . گفتم سلام ممنون که اومدی ببین از الان به بعد بین ما هیچ رازی نمی مونه باید کاملا با هم صادق باشیم ، اوکی ؟ گفت حتما . گفتم بیا رو به روم وایسا با علامت من به حالت عادی بر میگردیم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
30 لایک
عالی بود مخصوصا وقتی که هویت همو فهمیدن و دیگه باهمن
عاایییییی????
آخه مرینت انقدر رک میگه عاشقتم.
بیا خوش بین باشیم
بعدی رو بزار خواش میکنم