روح زیبا#part 4فصل دوم

خوب خوب اینم از پارت چهارم فصل دوم

*چت شد؟ +برو بالا اینا دارن پیرهناشون رو عوض میکنن:| *برو اونور فقط دارن لباساشون رو عوض میکنن همین..پیرهن:/ رفت اونور منم رفتم سمتشون داشتن لباس میپوشیدن *خبرتون تموم نشد؟ +چته دیوونه تموم شد(کریس) +نونا اینا چه بالا تنه ای دارن هاا:)(جونگ کوک) -نونا؟ +اره پس چی بگم بهت؟ *اینا کلی ورزش میکنن تازه از منم تو مبارزه بهترن پس داشتن چنین بدنی براشون چیزی نیس،در ضمن قابل نداره همش برا خودت☺️ *رفتم بیرون،زود بیاین +اومدیم بابا(جویی) +همش برا خودت منظورش چی بود؟😐(جونگ کوک) -جرررفک نکنم منظوری داشته😂(جیمین) +اینم فک میکنه ما گی ایم😐(جی هوپ) -خوبیش اینه تو کل دنیا مثل بمب ترکیده😕😂😂(تهیونگ) +لطفا خفه شید نبابا منظوری نداشته😐(جین) -اشکال نداره من باهاش ازدواج میکنم میفهمه گی نیستیم😎(جیمین) +خاککک منحرفا جمع کنید برید از اینجا دیوونم کردید😑(نامجون) +دیگ به دیگ میگه روت سیاه😌(جیمین) *چه عجب بلاخره اومدید:/ +با چی بریم حالا؟کجا بریم؟(جویی) *سوار من شین قراره بریم پیش مینا😎

+من که نمیام خودتون برید(کریس) *خفه...همه با من میاین...فهمیدین؟ +من بیام یه بلایی سر اون دختره میارم...آخه یه آدم چقدر میتونه رو اعصاب باشه:\(کریس) -من که میدونم دردت چیه😅(جویی) *هی خوشتیپ منو اذیت نکنید بیا بریم اشکال نداره،اصلا شاید برات ردیفش کردم....حالا نظرت؟ +به خاطر تو تحملش میکنم😒(کریس) *باشه بریم دیگه:| قراره امروز با این سه خرس کله پوک برم پیش مینا مینا یه دختریه که قبلنا با ما تو ارتش بود و کریسم دوسش داره مینا هم میدونم که عاشقشه اما نه این اعتراف میکنه نه اون:\ هر چی باشه،اون یه دختره که اگه یه سوزنو تو کره زمین بخوایم هم تو سه سوت برامون پیداش میکنه با اینکه مثل ما مبارزه بلد نیس اما از ما کارایی تره برا ارتش با این مخش😐 همش سرش تو لبتاپه،من که اگه بمیرم هم نمیتونم مثل اون بشم:\ خوب رسیدیم توی یه هتل توی بوسان هست الان چند ساعتی طول کشید تا رسیدیم... *سلام بر مینای عزیزم +چته؟(مینا) *عزیزم چه مرگته یهو رم میکنی،خوب کارت نداشتم که بهت زنگ نمی زدم😏 +واقعا که خودتم میدونی خیلی بی وفای رفیق عوضی من😐(مینا) *تو هم خری:) +اما بازم خوشگلی(مینا) *تو هم بلند تر شده موهات -سلام ما هم هستیم مینا خانوم😐(جویی) +بَه ببین کی اینجاس،بیا بغلم ببینم جویی خودم(مینا) -اووف من میشینم بغل کردناتون تموم شد خبرم کنید(کریس) +چه خبر دختر؟ازدواج نکردی که!(پایلو) -نه بابا دیگه به سینگل بودن عادت کردم(مینا)

*خوب الان سینگل بودن رو بزارید کنار،مینا برات یه کاری دارم +اینو که میدونستم کارت چیه؟(مینا) همه رفتیم با هم نشستیم رو کاناپه مینا هم برامون سوجو اورد و داشتیم میخوردیم که صدای در اومد +کیه؟صبر کن الان میام(مینا) مینا رفت دم در و با جیغی که زد همه رفتیم سمت در مینا کلا هنگ کرده بود *مینا...مینا جونم چت شده؟؟ +جی...جی اون....دا...دا..داداشم(مینا) *چی شده عزیزم،داداشت چی شده،کی دم در بود؟؟ یهو غش کرد اینقدر ترسیده بود صورتش رنگ گچ روی دیوار شده بود +هی بچه ها فک کنم به خاطر اینه(پایلو) -چی پایلو؟(کریس) +این عکسه،داداشش رو انگار دزدیدن،ببینید(پایلو) *اینکه یه پسر بچه ی 6ساله هست -ببینمش(کریس) از دستم عکسو کشید -این برادر کوچیکه ی میناعه که یه چیزی پشت عکس نوشته(کریس) {کمک کردن=مرگ پسر کوچولوی توی عکس} *منظورش چیه؟ +مینا داره چیکار میکنه،مگه؟(کریس) -ترسوتر از این حرفاس که بخواد به ارتش خیانت کنه،پس ماجرا چیه؟(پایلو) *نمد هر چی هست الان جون برادرش در خطره +فعلا بیاید مینا رو ببریم بیمارستان،هتلم که امن نیست دیگه(جویی) *هتل امن نیست بعد بیمارستان امنه؟!

+ببریمش پیش خودمون؟(کریس) *موافقم -اما شاید صاحب خونه اجازه نده(جویی) *نداد هم به درک مگه دست اونه،کریس انتظار نداری من بلندش کنم،زود باش کریس اونو بغلش کرد و با هم رفتیم سمت پارکینگ مینا یه ماشین خیلی لاکچری داشت سوارش شدیم و رفتیم سمت خونه خودمون(خونه نامجون😐) +سلام،این دیگه کیه؟(نامجون) *مهمون جدیدت☺️😐 +خوش اومده فقط این بیهوشه!؟(نامجون) *اره پس بقیه کجان؟! +اونا خودشون خونه دارن😐(نامجون) *اها،کریس بیار بزارش تو اتاق من کریس رفت و مینا رو گذاشت رو تخت چهار تایی نشسته بودن رو کاناپه منم روی پله ها نشسته بودم و فقط غرق فکر کردن بودیم. یعنی چی شده؟ همه ساکت بودیم که صدای گریه از بالا اومد سریع رفتم بالا و از بقیه خواستم که نیان *چت شد مینا،ناراحت نباش درست میشه +اونا داداشمو میکشن *نه عزیزم این اتفاق نمی افته منو بچه ها نجاتش میدیم،گریه نکن و اون همچنان داشت بلند بلند گریه میکرد +جک...جکسون بهم پیغام داد....اون میدونست قراره بیای پیشم...اون جونگی رو دزدیده😭😭 *چی....جکسون!!!! خشکم زد این عوضی از کجا میدونست قراره از مینا کمک بخوام مینا رو توی بغلم گرفتم و ازش میخواستم آروم باشه بلاخره بعد کلی گریه با قرص آرام بخش تونستم بخوابونمش با بی حالی رفتم سمت پله ها +چی شد جی اون؟(کریس) *کار جکسونه -این عوضی ول کن نیس هااا(پایلو) *هنوز نمیدونه من جی اونم داره این غلطا رو میکنه بفهمه همه توی خطر می یوفتیم +حالا می خوای چیکار کنی؟(جویی) *آه نامجون الان جیمین کجاست میخوام برم پیشش +خونست(نامجون) آدرس خونش رو ازش گرفتم و با ماشین مینا رفتم اونجا +سوپرایزم کردی جی اون..چرا اومدی؟ *سوجون هستی یا جیمین +من سوجونم *پس جیمین چی؟تو بهم کامل توضیح ندادی الان توضیح بده +بزار یه چیزی بیارم بخوریم بلند شد که بره دستشو گرفتم *میشه فقط برام توضیح بدی؟ +باشه پس هر چی تو بخوای🙂 15سال پیش بعد از اون اتفاق منو جیمین خیلی دنبالت گشتیم با اینکه سنی نداشتیم اما دست از تلاش بر نداشتیم اما هیچ چیزی پیدا نکردیم و بعد از چند سال جیمین ناامید شد و فک کرد تو مردی...چند وقتی با هیچکس صحبت نمیکرد و از اینکه تو دیگه زنده نیستی ناراحت بود و خودشو مقصر میدونست که چرا از تو مواظبت نکرده

بعدش حالش که بهتر شد تصمیم گرفتیم با هم خواننده شیم کلی تلاش کردیم و بلاخره رسیدیم به کمپانیه بیگ هیت که بلاخره ما رو پذیرفت اونقدر خوشحال بودیم که انگار دنیا مال ما شده بود یه شب که تمریناتمون توی کمپانی تموم شد راه افتادیم سمت خونه که یه ماشین جلومون ایستاد و جیمین رو با تیر زد و جیمین مرد اون سال ها خیلی سخت بود،اما من از علاقه ی جیمین به خواننده شدن خبر داشتم برای همین اسم جیمین رو روی خودم گذاشتم تا وقتی معروف شدیم همه اسم اونو بیارن و اون اتفاق هم افتاد و الان من جیمینم آه همین بود دیگه حالا میشه برم یه چیزی بیارم بخوریم؟ *باشه

خب حالا که تا اینجا اومدی اون قلب سفید و برای من که این همه زحمت می کشم سفید کن خوشگلم🤗💜