این داستان از ادامه فصل ۴ ماجراجویی درپاریسه امیدوارم خوشتون بیاد....
بعد از رفتن استاد فو،به خونه برگشتم و توی تختم دراز کشیم جعبه معجزه گر هارو هم گزاشتم زیر تختم من به عنوان نگهبان جدید باید هویت کت رو بدونم ولی فکر نمیکنم که این درست باشه _آخ تیکی منو راهنمایی کن آخه من که چیز زیادی راجب نگهبانی نمیدونم در ضمن حتی بلد نیستم که در جعبه رو باز کنم +تیکی:مرینت تو اول باید معجزه گر هارو پیدا کنی چن تا شو نیستند کوامی ها هم توی جعبه گیر افتادن .....همینطور که تیکی داشت حرف میزد ناگهان دیدم که خال های روی تیکی و خال های جعبه معجزه گر ها درخشید به تیکی گفتم:تیکی چه اتفاقی افتاد ؟حالت خوبه؟تیکی گفت...
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عالی داستان های منم بخون
داستانت عالی بود
من نمیدونم وقتی موقعیت ها رو میتونن پیدا کنن پس چرا رد پروانه و طاووس رو نمیزنن؟؟؟؟؟؟؟
داستانت خوبه اما همرو درس زدم با یه غلط میگی میراکسلی نیستم
میدونی چیو غلط زدم اون قسمت تمام????????
نه تو میراکسلی
اصلا تو خوب اره اصلا تو خوبی???
سلام خیلی داستان زیبایی داری?واقعاازخوندنش لذت بردم?
تو این سایت داستان نیست تو بگی خوشم نمیاد کلا هیچی از داستان سر در نمیاری