
سلام دوستان ببخشید دفعه قبل داستان کم بود اما این سری عالیه 💜🤞خودشم تو تست ها بگید که به نظر تون تو ادامه داستان کی رو به داستانم اضافه کنم😉💛
اول بالا رو بخون بعد برو سراغ داستان😉🤞💜
من : آلیا من چند روزه که با مرینت آشنا شده ام و باهاش دوست شدم ولی الان یه کاری باهاش دارم / آلیا : مرینت تو خونه هست / من : ممنون / من زود رفتم پشت در خونه مرینت اینا بعد گفتم رینبو سرعت ها رو بپیچ / تبدیل شدم به خودم رفتم در رو زدم مادر مرینت در رو باز کرد / من سلام کردم اون هم بهم سلام کرد بعد آشنایی کامل با خانواده مرینت رفتم در اتاقش رو زدم
مرینت گفت بیا / من : سلام مرینت / مرینت : سلام من شما رو می شناسم/ من : بله من همونی هستم که بهم معجزه گر سرعت رو دادی / مرینت : 😳 عع..... نه..... چی ...... یعنی.......من به کسی معجزه گر ندادم 😳 / من : مرینت آروم باش من همه چی رو می دونم / مرینت: چی؟😱😨 اما تو نباید راز منو بدونی / من : اجازه بده کمکت کنم من یه راز دار خوبی هستم به هیچکس در مورد تو و راز تو چیزی نمی گم / مرینت : من ..... من....... من خیلی بی عُرضه هستم😭😭😭😭
من مرینت رو بغل کردم و گفتم : این چه حرفیه تو کل دنیا رو نجات دادی تو قهرمانی 😀💥 / مرینت : من دارم مدام به همه دروغ میگم به دوستام به خانواده هم به آدرین به لوکا به همه این خیلی سخته من دارم تک تک عزیزانم رو از دست میدم بعضی اوقات با خودم میگم چرا من لیدی باگ انتخاب شدم آخه چرا .... / من: چون تو خیلی قوی و باهوش هستی و کل دنیا به دست تو و کت نوار و بقیه ابر قهرمان ها امانت است
مرینت یکم آروم شد بغلم کرد و گفت : خوبه که هستی🙃😊 / من : خواهش میکنم مرینت هر وقت خواستی تا حرف بزنیم من کنارت هستم بعد با مرینت رفتیم پایین و شب بعد شام از خونه مرینت اینا اومدم بیرون جواهر هایی که بانیکس برای برگشتن به دنیا و خونه خودم داده بود رو استفاده کردم اومدم تو اتاقم
درست ساعت 12:00 شب بود که یه باد سردی منو از خواب بیدار کرد دیدم کت نوار هست گفتم کت تو اینجا چیکار میکنی؟ / کت نوار: سلام من اومدم تا تورو بِبَرَم / من : آخه چرا چی شده/ کت نوار: امروز دوباره شادوماث به پاریس حمله کرده / زود تبدیل شدم ، رینبو سرعت رعد و برقی منو آماده کن😜💥🙃
داشتیم می رفتیم که یکی کت نوار رو زد و اون افتاد ، دیدم یه آکومایی هست زود دست کت و گرفتم و رفتم / کت : من نمی یام / من : چرا کت باید بریم / کت : میریم اما اول باید معجزه گر تو به من بدی / انگار اون آکومایی یه بلایی سر کت آورده بود مجبور شدم زود فرار کنم به لیدی باگ زنگ زدم گفتم کت داره میاد اونجا / لیدی باگ: خب چی میشه ؟ / من : اون آکومایی یه کاری باهاش کرده / کت دیگه ، کت سابق نیست / اون به همه حمله میکنه / لیدی باگ وای نه 😱 / لیدی باگ : باشه من یه نقشه دارم خوب گوش کن / من : باش........ه همون موقع یکی محکم منو زد افتادن زمین سرم گیج میرفت لیدی باگ هی پشت تلفن داد میزد : کویین اسپید ....... کویین اسپید...... منم بی هوش شدم .........
خب تموم شد امید وارم لذت برده باشید😊🙃🤞💙
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی عالی بودددددد
عالی بود معرکه🤩🤩🤩🤩❤❤❤❤
مرسی😍😍😍😍😍
عالییییییی بود خیلی جالبه😀
ممنون
عالی بود.
ولی چرا«رینبو!سرعت رعد و برقی من رو آماده کن.»گفتید؟یکم طولانیه.مثل«تیکی!دختر کفشدوزکی آماده.»
بهتر نبود اگه«رینبو!سرعت رعدآسا»یا «رینبو!سرعت آذرخش»می گفتید؟چون هم کوتاه هستند و هم تاثیر گذار.
سلام ممنون
باشه تو داستان های بعدیم میگم رینبو سرعت رعد آسا