
گفتین ادامه بدم و اینم از ادامه:
تو راه بودم با خودم گفتم باید به کوامیم بگم چی کار کنم یه جای خلوت بود تا اومدم زیپ کیفمو باز کنم که مرینتو دیدم داره میره کوچه جلویی با خودم گفتم اگه بخواد تغغیر شکل بده چی؟ سریع دویدم سمتش گفتم سلام...سلام...یه دفعه پشتشو نگاه کرد منم پشتش بودم...
یه نیشخند ضایعی کرد گفت سلام گفتم سلام چرا اومدمی اینجا اسمت مرینت بود دیگه؟(داره سعی میکنه ضایع بازی در نیاره) مرینت گفت آره اسمم مرینت بود اومدم قایم شم گفتم منم همین طور بیا باهم بریم اونطرف اونجا جای خوبی هست
گفت اممم من نمیتونم گفتم برا چی?فکر کردم خیلی ضایم اما شک نکرد از زبان مرینت من میخواستم تبدیل شم اما ماریا منو گیر انداخته بود گفتم ماریا ببین من باید برم گفت چرا گفتم نمیشه بهت بگم? گفت خوب میشه یه لحظه جایی نری باید یه کاری کنم هیچ جا نرو قول؟ گفتم قول اما باید میرفتم?
از زبان ماریا رفتم گفتم کوامی اسمت چیه اصلا نمیتونم کوامی صدات کنم گفت دامان گفتم خیلی خوب دامان من الان به مرینت هویتمو بگم و بگم هویتشو میدونم گفت میدونی؟ گفتم بعدا بهت میگم گفت خوب من میرم با تیک مشورت کنم از زبان دامان گفتم فعلا و رفتم سمت کیف مرینت اونم یواشکی
گفتم تیکی تیکی منو یادت هست تیکی پرید داخل بقلم گفت دامان دلم بران نتگ شده بود گفتم منم همین طور خوب تیکی یه مشکلی هست صاحب من امروز پاک قاطی کرده تازه نمیدونم چطوری هویتو مرینتو فهمیده گفت بزار حدس بزنم صاحبت ماریاست گفتم آره از کجا فهمیدی گفتم خوب خیلی ضایس
گفتم فقط کوامیا میفهمن مسخره خندید گفتم حالا ماریا چی کنه گفت به نظر من حویتشو بگه به مرینت و بگه که میدونه دامان رفت پشت ماریا و ماری رو نیشکون گرفت و گفت دامان چیکار میکنی؟از زبان مرینت
گفتم وایسا اون چیه؟(میدونه اون کوامیه اما میخواد ضایع بازی در نیاره) میگه مرینت لطفا خودتو به اون راه نزن من میدونم تو دختر کفشدوزکی هست اما الان باید تبدیل شیم درست همین موقع شروره گربه ی سیاه رو هل میده و گربه میوفته پیش ما ما هم میخندیم
و بعد تبدیل میشن و میرن کمک گربه سیاه میگه یه همکار با خودت اوردی خوب بریم شکستش بدیم میگه زیاد تلاش نکنین فقط وقتی آکوما آزاد شد شرارتشو خنثی کن کفشدوزک و بعد تلشو در میاره پرت میکنه بالا و میگه آکو گیر و آکوما میاد بیرون و کفشدوزک میگه واو خیلی عالی بود میگه ممنون و دوتاتون بیاین دنبالم...
که میرن میگه شاخ ناپدید و تبدل میشه به ماریا گربه ی سیاه میگه واو بعد ماریا میگه نوبت گربه سیاهه گربه میگه نه ماریا تو گوش گربه میگه خودم بش میگم آدرینی ها?میگه باشه پنجه ها داخل
کفشدوزک خشکش میزنه( اگه میخواید بدونید چه شکلیه عکس همین پارته عکس آدرین هم هست)میگه خوب نوبته توئه همونجور که ایستاده بود میگه خالها خاموش (عکس آدرین هم رو عکس این پارته) و میرن سمت هم دیگه که ماریا داد میزنه نههههههه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدی رو گذاشتم اما تایید نشد یه با دیگه هم گذاشتم هنوز درحال برسیه به احتمال زیاد امروز قرار بگیره
چرا بعدی رو نمیزاری؟
من چند روزه منتظرم
بعدی رو گذاشتم اما هنوز داره برسی میشه
قشنگ بود