سلام اینم از قسمت چهارم این قسمت فوق العاده هیجانی و باحال امیدوارم بخونید و لذت ببرید نظرات و پیشنهادات فراموش نشه🌹
همه چیز خیلی سریع گذشت اصلا نفهمیدم چی شد من توی یه مکان تاریک بودم کلی شمع خاموش اونجا بود یهو همه شون روشن شدن تازه فهمیدم که توی یه اتاق خیلی بزرگم بیشتر شبیه یه سالن همایش قدیمی بود یهو یکی از توی سقف پرید پایین(سقف اونجا شیشه ای بوده) اون همون دختره بود که برای ناکس کار میکرد😨 ( توی قسمت اول هم بود با کامیون زد به اون خونآشام)اون گفت:«کتاب کجاست؟» گفتم:«من نمیدونم» اون با دستاش یه گلوله ی انرژی درست کرد و اونو به طرف من پرت کرد😰 نتونستم تحمل کنم افتادم زمین😣 اون داد زد:«دروغ میگی» یهو یه نفر گفت:«کافیه اگاتا از اینجا به بعد از روش من میریم جلو» اون از توی تاریکی بیرون اومد و چهره اش نمایان شد اون دختره که ظاهرا اسمش اگاتا بود گفت:«اما هنوز کارم باهاش تموم نشده» مرده دستشو مشت کرد یهو انگار دختره نفسش برید داشت خفه میشد که یهو مرده مشتشو باز کرد و دختره آروم شد اون گفت:«دفعه ی دیگه اگر از دستورات سرپیچی کنی رحمی در کار نیست» دختره نفس نفس زنان گفت:«گستاخی منو ببخشید ارباب دراکو😱» با ترس زمزمه کردم:«دراکو😰؟»(عکس= دراکو هستش)
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالی بود ❤️ 🌹
من تازه با داستانت آشنا شدم و میگم که خیلی خیلی خیلی داستانت قشنگه من عاشقش شدم 😍 ❤️
لطفا پارت بعد رو زود تر بنویس 🙏🏻🌷
عالی مثل همیشه 👌🌸