سلام اومدم با پارت ۷
صبح از خوال بیدار شدم یه قیر و قوز به خودم دادم بلند شدم رفتم تو اشپزخونه الیس خانم داشت غذا میپخت الیس خانم از بچگی با بود وبرای ما غذا میپخت من اونو به اندازه ی مامانم دوست داشتم و بهش مبگفتم مامانی.
با صدای بلند گفتم سلام مامانی سلام مامان که جیسو داد زد خفه خونگی با اون صدای نکرت (๑˙ー˙๑) (눈_눈)
گفتم به تو چه
که بابا گفت اوف بچه ها اروم بگیرید شما نمیتـنید یه روزو باهم خوب باشید؟
گفتم عه شلام بابای کجا بودی ندیدمت
وجی: دختر یه بیتربیت ندیدمتون با ادب باش مثلا پدرته
من: عه کیه اونجا
وجی: منم وجدانت
گفتم عه منم وجدان دارم اون ۲۱ سال کجا بودی؟
وجی: و تند نرو ببین کارخونه ی ساخت وجدان تو اون سالا وجدان کم اورده بود وبرای اینکه تو زیاد مهم نبودی گفتن برات وجدان نزاریم لما الان دیدن تو بدک هم نیستی برات وجدان گذاشتن
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
تقریبا میشع گفت تریلر پارت 4😂
تیکی : بالاخره میفهمی... ولی تو باید برای خودتم وقت بزاری مرینتیا در حال قفل گشایی یا ابر قهرمان بودن یا مدرسه تازه نمره هاتم دارن پایین میان☹️مرینت:تیکی واقعا نمیدونم... اما. من باید برای خودمم وقت بزارم....... ... پلک :خب اسم ابر قهرمانیشو چی انتخاب کرده؟! 😅یا اصلا بزار رک حرف بزنم یعنی عشق قرمز خال خالیت فورا به عشق بخی تبدیل شد😆من که شما آدما رو درک نمیکنم معلوم نیست چی میخواید😄..... .. آدرین :واقعا برای اون شب متاسفم من قصد بدی ند
ام بچه ها یه سوتی
من اون قسمت داستان عالی نیست اسمش ارتان هست پسرت
فوق العاده بود اجی 💖💖😍😍
سلام ممنونم اجی جون