
اینم پارت سه جناب شایسته امیدوارم لذت ببیرید ❤شخصیت اول:مسیح شایسته ❤شخصیت دوم:آرام شایسته
امروز عروسی ریوا و سهنده عمو فرهود پول فرستاده بود آرام لباس بخره منو آرامم رفتیم خریدیم نامردنذاشت لباسشو ببینم☹منم که مثل همیشه کت و شلوار مشکی البته با سلیقه آرام خانوم... این دختر بد قلب منو دزدیده خیلی دوسش دارم کاش مال من باشه دم آراد گرم جام شیفت میده. پیرهن مشکیمو پوشیدم دکمه هاشو زدم کتمو تنم کردم و باعطر تلخی که منو یاد کلی خاطره میندازه دوش گرفتم
موهامو زدم بالا منم قیافه بدی ندارما:/ اما اون علی...علی نه.گفت علی آمینو میخواد ...پس آرام میتونه مال من باشه???ایول... چه ایولی؟ چه میبری میدوزی؟...اصن من سرگرد مسیح شایسته نیستم اگه امروز نگم آرام دیوونتم?????اینه همینجوری خیره به آینه بودم که تصویر آرام اومد تو آینه این بشر چقدر خوشگله؟?الهی من قربونت.
برگشتم:چقدر خوشگل شدی? آرام:ممنون توهم خوشتیب شدی? من:نظرلطفته از شما که بهتر نشدیم بعد از چند ثانیه گفتم:بریم؟ سری تکون داد مانتو شو پوشید منم گوشیمو برداشتم و رفتیم در ماشینو براش باز کردم:بفرمایید مادمازل? خندید و سوار شد درو بستم و خودم سوار شدم و گازشو گرفتم برای باغ لواسون...
دیدم مامان و باباو مهرادو عمو فرهوداینا روی یه میز نشسته بودن? ماهم رفتیم اونجا نشستیم سلام و احوال و روبوسی باهمه نشستیم بعد چند دقیقه رفتم پیش سهند و ریوا با ریوا روبوسی کردم:مبارکت باشه آبجیم به پای هم پیرشین بعد با سهند روبوسی کردم:پیرشین به پای هم داداشم ولی یادت باشه آبجیمو اذیت کنی سه روز میندازمت بازداشتگاه بعد سه تایی خندیدیم رفتم نشستم و با گوشیم ور رفتم همه جفت جفت رفته بود وسط و داشتن میرقصیدن تانگوو
فقط من بودم و...آرام! هه الان علی....اه علی نه علیو آمین رفتن وسط چرا بیاد دوباره با آرام بره؟ پس میدون خالیه وارد شو مسیح...واردشو بلند شدم یکم خم شدم:به منه حقیر افتخار میدین برقصیم؛مادمازل؟ لبخندی زد و دستشو تو دستم گذاشت
این سکوته که بینمون حکمفرماست دوس داشتم بگم آرام دیوونتم خیلی دوست دارم اما...اما داره؟ خو لعنتی بگو حداقل تو دلت نمونه تک سرفه ای کردم:آرام؟ -جانم؟
من:تو کسیو دوست داری؟ آرام:دوست که نه عاشقشم من:خب ببین من الان میخوام حرفیو بزنم که یه ساله تو قلبمه میخوام بهت بگم که اگه روزی با اونی که میگی دوسش داری ازدواج کردی حسودی نکنم بگم میتونستم من باشم ولی نگفتم... پرید توحرفم:چرا؟ من:چون...(تا اومدم بگم دوست دارم آهنگ گفت/برعکس تو من خیلی دوست دارم روبروم عکساتو میزارم/) به بلند گو اشاره کردم:همین دیگه خیلی دوست دارم لبخندی زد:آدم که به خودش حسودی نمیکنه
من:ها؟ آرام:میگی اگه باعشقت ازدواج کردی حسودی نکنم خب من اگه بخوام عروسی کنم با عشقم عروسی میکنم عشقمم خب...(توچشمام زل زد)تویی! اینو که گفت داشتم پر در میاوردم آهنگ ریتمش تند شده بود چرخوندمشو گفتم:قسم میخورم هیچ وقت تنهات نزارم تو مال منی
*** از شادی داشتم میمردم به مامانم گفتم اونم زنگ زد به زنعمو لیلا مامان آرام که خواستگاریو اینا ??? اصن تو دلم عروسی بود فقط گفتم به آرام نگن که امشب میریم خواستگاری چون میخواستم ببرمش بام تهران و خواستگاری کنم چون میخوام خاطره خوب بمونه
پارت سه جناب شایسته تقدیم نگاهتون شد:/عاشقتونم چشم قشنگا? کامنت یادتون نره?
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوب
فقط بگو پارت بعدی کی مینویسی؟؟
نوشته شده عزیزم
Nice baby.
من میدونم الان تو قسمت بعد یه اتفاقی میفته که نتونن ازدواج کنن?