
اینم قسمت 2 تا تنوستم از نظرات استفاده کردم و قصد دارم تا حداقل 30 قسمت ادامه بدم امیدوارم خوشتون بیاد????
لوکا بلند میشه و کاگامی سر لوکا داد میزنه و میگه: تو با چه جراتی میخواستی من و آدرین رو نابود کنی و لوکا میگه : معذرت میخوام من آکومایی شده بودم .بعد آدرین میگه : کاگامی!کاگامی! حالت خوبه و به سمت کاگامی میدوه . لیدی باگ هم میاد پیشه بقیه بعد وقتی کاگامی آدرین رو میبینه میگه: خوبم ممنون تو حالت خوبه آدرین هم میگه :خوبم ممنون .بعد آدرین روشو میکنه به سمت لوکا و میگه : حالت خوبه ؟ لوکا: ممنون خوبم فقط خستمه . بعد وقتی کاگامی آروم میشه از لوکا معذرت خواهی میکنه و لوکا معذرت خواهیش رو قبول میکنه.لیدی باگ : نمیدونم این گربه فضول مشغول چه کاریه که جواب پیام منو نمیده و برای شکست شرور نمیاد?
آدرین : نمیدونم شاید مشغول کار مهمیه ? . بعد گوشواره لیدی باگ صدا میده و میگه : دیگه باید برم خدافظ . و یویوش رو پرت میکنه و میره خونه . وقتی میرسه خونه سریع تبدیل میشه و مامانش از پایین داد میزنه : مرینت بیا شام بخور???. مرینت میره پایین و شام میخوره بعداز چند ساعت به پدر مادرش شب بخیر میگه و میره بالا تو رختخواب به تیکی میگه:تیکی بنظرت چرا امروز کت نیومد؟.تیکی:شاید کار مهمی داشته و نمیتونست بیاد?.مرینت : تیکی بیا تبدیل شیم ببینم کت جواب پیامم رو نداده.تیکی : باشه. مرینت: ?تیکی اسپوتس ان? . بعد از تبدیل یه صدا از گوشی (یا همون یویو)لیدی باگ میاد بعد لیدی باگ گوشیشو چک میکنه و میبینه
کت نوار پیام داده و نوشته : سلام خوبی لیدی من لطفا ساعت 4 صبح به بالای برج ایفل بیا میخوام باهات حرف بزنم . لیدی باگ ساعتو چک مینه و میبینه 30 دقیقه مونده تا چهار و سریع به بالای برج میره. کت نوار: سلام لیدی من ?. لیدی باگ : سلام کت چرا امروز نیومدی نگرانت شدم حتی جواب پیامم رو هم نمیدادی?. کت نوار : کار داشتم نمیتونستم بیام ولی الان پیشتم . لیدی باگ : ممنون. لیدی باگ بخاطر ماجرای آدرین و کاگامی قیافش کش اومده بود . کت نوار : لیدی من مشکلی پیش اومده مثل همیشه نیستی ؟. لیدی باگ( با بغض):نه مشکلی پیش نیومده حالم خوبه . کت نوار:اگر مشکلی پیش اومده بگو شاید بتونم کمکت کنم مگه میشه نفهمم حال لیدی من بده ?
لیدی باگ : نهه .... یعنی آره(با گریه) یادته گفتم گفتم یه نفر رو دوست دارم کت نوار : بله یادم مونده ?.کسی که دوستش داشتم الان یه نفر دیگه رو دوست داره ? کت نوار : لیدی باگ ناراحت نباش (میاد لیدی باگ رو بغل میکنه ) و میگه نگران نباش من کنارتم �?. لیدی باگ : ممنونم کت تو خیلی دوست خوبی هستی . کت نوار اشک های لیدی باگ رو پاک میکنه و اونو با خودش میبره بالای یه ساختمون بلند و با لیدی باگ میشینه لبه ساختمان و لیدی باگ سرش رو میزاره رو شونه کت نوار و به طلوع آفتاب نگاه میکنن (دقیقا همون عکس داستان رو میگم) بعد کت نوار میگه: لیدی من بنظرت ممکنه که من و تو یه روز یه زوج بشیم ؟ . لیدی باگ : نمیدونم شاید یه روز اتفاق بیافته☺. کت نوار خوشحال میشه?. لیدی باگ میگه : کت دوست دارم❤. کت نوار :من بیشتر?. و هم رو میبوسن
فردا ی اون روز (یاهمون روز فقط صبح وقت مدرسه)کاگامی به آدرین زنگ میزنه و میگه : آماده شو دارم میام که باهم بریم مدرسه . آدرین : باشه منتظرتم . بعد از تماس پلگ: آدرین مگه تو لیدی باگ رو دوست نداشتی حالا هم که تو رو دوست داره پس چرا هنوز چسبیدی به این دختره ؟(منظورش کاگامیه). آدرین : خب اون منو دوست ئاره و نمیتونم دلشو بشکنم و لیدی باگ فقط یک بار به من ابراز علاقه کرد حالا وقتی رابطه ام با لیدی باگ بهتر شد بهش میگم (کاگامی). پلگ : باشه ولی مراقب باش از روی احساسات عمل نکنی (منظورش مراقب بودن که دل کاگامی نشکنه) . آدرین : باشه پلگ ممنون که نگران منی . و به پلگ پنیر کممبر داد . قیافه پلگ :?. و از خونه زدن بیرون.
در همین حین در اتاق مرینت. تیکی : مرینت!. مرینت : بله تیکی. تیکی : میگم تو دیگه آدرین رو دوست نداری ؟ مرینت : معلومه که دارم . تیکی : پس چرا دیشب کت را امیدوار کردی و بهش گفتی دوستش داری ؟. مرینت :خب اون خیلی من رو دوست داره و من هم اون رو دوست دارم و اصلا معلوم نیست که کی یا به اون (آدرین) برسم و تا اون روز من کنار کت خواهم بود . تیکی : خب اگر اون روز (روزی که بره سراغ آدرین) کت رو ول کنی فکر نمیکنی به احساسات کت آسیب میرسه? . مرینت : من میدونم کت درک میکنه چون اون در ناراحت ترین حالتش هم میتونه خودشو خوش حال کنه و از کجا میدونی شاید کسی دیگه ای بتونه چشمش رو بگیره. تیکی : باشه ولی مراقب خودت باش . مرینت : باشه ممنون تیکی تو دوست خیلی خوبی هستی. و به مدرسه رفتن.
(میدونم که دو پارت قبلی مثل هم بودن ولی میخواستم جواب بعضی از سوالاتون داده بشه و نشون بدم کوامی ها دوست خوبی برای صاحباشونن) توضیح مرینت (برای شما):آدرین به کاگامی پیشنهاد داده بود که به مدرسه ما بیاد و کاگامی از خدا خواسته اومد و ثبت نام کرد به مدیر گفت که میخواد تو کلاس ما باشه و الان جاش کنار آدرینه?."ادامه داستان"از زبون مرینت امروز که رفتم مدرسه همه تو کلاس بودن رفتم سرجام (کنار آلیا)مرینت : سلام آلیا چطوری؟ . آلیا : سلام مرینت خوبم تو چطوری ؟ . مرینت : عالی .آلیا : خوبه مرینت یه خبر خیلی خیلی مهم و جدید دارم بعد از کلاس بهت نشونش میدم. بعدش خانم بوستیه میاد سر کلاس درس میده
بعد از کلاس آلیا ، نینو و کاگامی و آدرین هم صدا میزنه که بیان ببینن بعد وقتی همه جمع شدیم به آلیا گفتیم :که نشونمون بدتش بعد گفت : اینجا نمیشه میریم بستنی فروشی آندره به حساب من این خبر شیرینی داره . همه گفتیم : باشه . رفتیم بستنی بخوریم آدرین قبول نکرد آلیا حساب کنه و گفت : من دوست دارم حساب کن (چون لیدی باگ گفت دوستش داره،ولی به بقیه نگفت)آلیا قبول نکرد ولی با اصرار آدرین حساب کرد . بعد آلیا خبر رو بهمون رسوند و دیدیم که ...........
ممنون که داستان رو خوندید امیدوارم خوشتون اومده باشه و از اتفاقات احتمالی فصل چهارم کمک گرفتم (ممکنه تو سریال واقعی شبیهش رو ببینید)
بازم میگ امیدوارم خوشتون اومده باشه و حتما نظر بدید و اتفاقاتی که دوست دارید بیافته رو هم بگید دوستون دارم ممنون ????
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوب بود
لطفا به تست من هم نظر بدین
سلام داستان رو به دوستاتون معرفی کنید که اونا هم از دست ندن ممنون❤??
سلام پارت ۳ هم منتشر کردم برید بخونید و امیدوارم خوشتون بیاد و قسمت های بعد رو دنبال کنید داستان داره قشنگ و قشنگ تر میشه ممنون❤
سلام ببخشید جای حساسش تموم کردم این حرکت برای هیجانی تر شدن داستان هستش و اینکه من هر روز میزارم و دیگه اگر مشکلی پیش بیاد حداکثر یک روز دیرتر بزارم و ممنون که داستان رو دنبال میکنید و کسانی که خوششون نیومد یا خیلی باب میلشون نبود داستان رو ول نکنید چون واستون اتفاقات غافلگیر کننده ای دارم از دست ندید ممنون?
سلام لطفا نظر بدید ممنون
عالی از نظر من بزار کشف هویت دیرتر انجام بشه مثلاداخل پارت4,5 یا دیرتر انجام بشه