
در این تست میخوایم یه سری به کارتون ماجراجویی در پاریس بزنیم
شما مرینت هستید و این اتفاق بعد از فصل سوم لیدی باگ اتفاق میوفته ???بعد از اینکه بستنی هاشونو میخورن یک دفعه ارباب شرارت یه آکوما آزاد میکنه بعد دوباره آفتابپرسته که شرور شده یا همون لایلا.بعدش لیدی باگ و کت نوایر باهاش میجنگن ولی تا لیدی باگ میاد وسیله آکوما رو نبود کنه یهو میبینه که مایورا یه آماک آزاد کرده
شما از الان نقش مرینت هستید. یهویی یه چیزی میبینی این بار میبینی که با اون آماک یه کت نوایر دیگه ساخته با هر زور و زحمتی که بود اون دونفر رو شکست میدیم میرم خونه و تا میرسم به حالت عادی برمیگردم و خیلی خسته ام . تیکی میگه : مرینت تازه فهمیدم که عکسای آدرین رو از اتاقت کندی . من میگم :چرا باید عکس کسی که دوست دختر دیگه ای داره رو روی دیوار بزنم و یکم ناراحت میشم
میری پیش پدر و مادرت و شام رو میخوری و میری روتختت و ساعتت رو کوک میکنی تا فردا دیر به مدرسه نرسی . ولی بازم مثل همیشه دیر تر به مدرسه میرسی . از نگاه آدرین یهو دیدم که مرینت با عجله وارد کلاس شد و کنار آلیا نشست اون روز گذشت و من تو ماشین نشستم و به سمت خونه حرکت کردم . رسیدم به خونه رفتم تو خونه دیدم ناتالی نیست ادامه از نگاه پلگ
دیدم در اتاق پدر آدرین بازه رفتم یه سرکی بکشم که یه دفعه نورو رو دیدم که داره با گابربل صحبت میکنه و گابریل یهو میگه نورو دیگه حق حرف زدن نداری و بعد گابریل دکمه های روی عکس امیلی رو فشار داد و به طبقه پایین رفت و من که شکه شده بودم و دلم برای نورو میسوخت
من میرم پیش آدرین و به آدرین میگم آدرین آدرین یه اتفاق خیلی بدی افتاده. آدرین حرفشو قطع میکنه و میگه بزار حدس بزنم امم پنیرت تموم شده??? بعد میگم از اون بدتر من فهمیدم هاک ماث کیه گفت واقعا ؟ گفتم آره . بعد آدرین گفت اون کیه بعد گفتم که اون پدرته . آدرین یه لحظه هیچی نگفت و بعوش خنده اش گرفت و گفت امکان نداره کار مدر من باشه
ادامه از نگاه آدرین:من میگم پدر من امکان نداره هاک ماث باشه چون اون قبلا آکومایی شده و کلی تو خطر افتاده . تازه پدر من میاد به خاطر دو تا معجزه گر جون منو به خطر بندازه اون منو دوست داره و ازم مراقبت میکنه. بعد پلگ تو دلش میگه که بعدا باید برم پیش مرینت و برای اون ماحرا رو تعریف کنم
ادامه از دید مرینت : تیکی امروز روز سختی برام تو مدرسه بود بذار به لوکا زنگ بزنم تا با اون و آلیا و نینو ببینم میتونم برم بیرون یانه مرینت اول به آلیا زنگ میزنه آلیا میگه من پایه ام و لوکا هم همینطور اونا میرن پیش آندره و ازش بستنی میگیرن و میخورن و کلی راجب به زندگی که دوست دارن داشته باشن با هم صحبت میکنن
دیگه نزدیکای شب شده و خورشید داره غروب میکنه از دوستام خداحافظی میکنم و به سمت خونه حرکت میکنم به خونه میرسم چون خیلی خسته ام زود خوابم میبره فردا صبح وقتی که میرم مدرسه میبینم که کلویی داره دوباره سر به سر اون دختر هواشناس میزاره و تا میخوام برم دلداریش بدم میبینم که کار از کار گذشته و هاک ماث اونو شرور کرده من میرم دستشویی و تبدیل به لیدی باگ میشم و میرم به سمت برج ایفل چون آب و هوای طوفانی هم اونجا بود یهویی دیدم یه ابر قهرمان جدید با سرعت فوق العاده بالا از کنارم رد شد اونم مثل بانیکس میتونست تو زمان سفر کنه برام خیلی جالب بود تا منو کت نوایر اومدیم خودمونو یه تکونی بدیم دیدیم که اون وسیله آکوماش رو گرفت و داد به من من تعجب کردم چون بدون استفاده از گردونه خوش سانسی و کت نوایر بدون استفاده از پنجه برنده اش امروز تونستیم پیروز بشیم بعد از اینکه آکومارو گرفتم و گفتم کفشدوزک معجزه آسا همه باهم گفتیم بزن قدش اون از من و کت نوایر اسممونو و ما جواب دادیم و گفتیم من لیدی باگ و ایشون کت نوایر هستن ازش پرسیدیم اسم تو چیه اون گفت فلش . بعد اون گفت اوپس من وقتم تمومه خداحافظ و مثل برق رفتش. من و کت نوایر هم از هم خداحافظی کردیم و به خونه های خودمون رفتیم
ببخشید که جای حساس داستان رو تموم کردم ولی اگه یکم ازم حمایت کنید قسمت های بعد هم میزارم که بسیار حساس و عاشقانه میخوام بسازمشون
ممنون که داستان منو خوندید و خدانگهدار
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بوددد
میگم خیلی خوب بود من هر جا رفام ترکیب این دو تارو نداشت محشر بود😘
سلام منم همه ی تست هات عالییی بودن
چیزی که یک داستان رو جذاب میکنه آوردن موضوعات غیر ممکن در داستان و ترکیبشون با همه. ایده فلش خیلی جالب بود یعنی انتظار هر چیزی رو داشتم غیر از فلش
عالی بود
یعنی واقعا بد بود نه داستانت ها
بلکه فلش رو اوردی اخه لیدی باگ کجا فلش کجا اصلا فلش تو پاریس زندگی میکنه فلش خودش کار و زندگی تو لیگ عدالت نداره
ووه اشتباه کردی فلش و اوردی
خب لیدیباگ میتونه تو یکی از زمین های موازی باشه و فلش هم توانایی اینو داره که به زمین های چندگانه سفر کنه
من قصدهمکاری دارم?اگرقصدهمکاری بامن روداری،بیاتوی تست جاده ی عشق حالاهرپارتی بعداونجااعلام کن ومن حتماجواب میدم مرسی
حالا یه ابر قهرمان با ایده خودم که میراکلس داره ساختم و گفتم چون بامزه و سرعتش زیاده فلش اسم مناسبیه
فلش چی میگه این وسط?میبینی چشم وا کنیم سوپرمن و بتمن و اسپایدرمن و گرینلنترن و هزاران هزار تای قهرمان های کمیک رو اضافش کنی ?پسری یا دختر؟ ولی داستانت خوب بود
سلام مگه تو اسلاید های قبل ننوشتی که کوامی ارباب شرارت نابود شد الان چطوری نوشتی دوباره
این اولین داستان من بود
نمیتونم فلش رو حذف کنم اما تو فصل بعدی تور رو هم وارد میکنم.و اینکه چون بیشتر بچه ها فوتبال دوست دارن یکم دارم فوتبالیش میکنم???
شوخی میکنی؟ یا حضرت میراکلس ?تور رو هم میاری؟