
سلام سلام من اومدم با یه پارت دیگه عشقولیا لایک و کامنت فراموش نشه
از زبان مرینت: داشتم از استرس می پوکیدم وای خدا یعنی ممکنه آدرین بیاد اینجا؟؟؟؟؟؟ من: آلیا به نظرت آدرین میاد تولدمممم؟؟؟؟؟؟ آلیا: اره دیگه اخمق مثل همیشه اگه میخواست ولت کنه و نیاد از همون اول ولت میکرد من: نه اون نمیاد..عهعهعهععهه... آلیا: 😐😐😐😐😐😐😐 من: خب چیه من فقط احتمال میدم که نیاد آلیا: خب بهتره همین احتمالم دیگه ندی....وای مرینت اونجارو ببین اون آقا از لوکا خوش قول تره آدرین اومممددددد😎 من که پشتم به در ورودی بود نمیدونستم آلیا کیو داره میگه که خوش قول تر از لوکاعه😑 ولی چشمتون روز بد نبینه همین که اسم آدرینو شنیدم نفهمیدم چطوری قایم شم من: وای آلیا الان من کجا قایمممم شم اون منو نبینهههههه ......وایییییی..... الان دوباره میبینمش و خجالتی میشمو گند میزنم و آدرین فک میکنه من عقب افتادم و منو ول میکنههه....😭😭
از زبان آلیا: همونجور که مرینت داشت چرت و پرت میگفت من داشتم جلوی آدرین آب میشدم از خجالت مرینت داشت با اون مزخرفاتش آبروی منم میبرد درحالی که داشت پشت من دنبال یه جای خوب برای قایم شدن میگشت ادرین داشت نگاش میکرد و داشت از خنده جر میخورد😂😂😂😂🙊😹 مرینت:اها پیدا کردم میرم زیر میز اون حتی به فکرشم نمیرسه که من اینجا قایم شدم آلیا من..اوم ...دارم این زیر هر طوری که شده خودمو جا میکنم ...اوعم ....اه...تو عم به آدرین بگو مرینت حالش خوب نیست و نمیاد یکی نیست بیاد بگه احمق اخه وقتی تو حالت خوب نباشه و نیاایییی تولدد خودتتتتت من برا عمم تولد بگیرم😐😑😑
زیر زیرکی گفتم مرینت آبرومو بردی بلند شو دیوونه آدرین اومده نمیخوای بش خوش آمد بگی آدرین اومده رو بلند گفتم که بفهمه
از زبان مرینت: همین که آلیا گفت آدرین اومده انگار یه سطل آب سرد سرد ریختن رو سرم وااااای لابد آدرین همه.... وای خدا بازم گند زدم😣 ادرین خم شد و رو میزی رو زد کنار و شد نور علی نور /یا بهتره بگم غوز بالا غوز / آدرین : اوهو سلام مرینت او..... راستی تو اینجا نیستی پس بهتره برم......
من: وای چی نههه !!!....... منطورم اینه نه من داشتم دنبال دستبندم میگشتم (خب چیه میخواسم زایع نشم که شدم -_-) آدرین : اوه......تو گفتی و منم باور کردم من: اها ..... پیداش کردم بالاخره ...... آلیا بگیرش بعدم هوا رو گرفتم و پرت کردم سمت آلیا آلیا هم که فهمید دارم یه کاری میکنم که ضایع نشم چشمک زد و هوا رو گرفت گذاشت تو جیبش و گفت : گرفتمش! میزارمش تو جیبم بعدا بهت میدم آدرینم که معلوم بود میدونسته من دارم اسکل بازی در میارم گفت : وقتی که از جلوی نور رد شد و آلیا گرفتش همه جا نورانی و رنگارنگ شد مرینت......خخخخخخخخخ بلند شو واسه ماست مالی کردن خیلی دیره من: 😶😶😶😶
آدرین دستمو گرفت و بلندم کرد و من از گوجه به لبو تغییر رنگ دادم 😶 آز زبان آدرین: دست مرینت رو گرفتم تا بلند شه و کلی تو دلم به این خل بازیاش خندیدم وای خدا من حتی از این کارای مرینت خوشم میاد😍😑😂😂 بعد از چند ثانیه به چشمای هم خیره شدن من بهش یه ایده دادم من: او مرینت بیا منو تو باهم وایسیم دم ورودی و به هر کسی که میاد تو خوش آمد بگیم چطوره؟؟؟؟ مرینت: هیهیهیهی ....با..باشه.....ایده خوبیه 😉 دستشو گرفتم و کشوندمش سمت ورودی و همونجا وایسادیم و به همه خوش آمد گویی کردیم 😊 وقتی لوکا اومد با کلویی اومد تو 😐💔😂
لوکا به مرینت سلام کرد و خواست بهش دست بده که من رگ غیرتم قلمبه شد و دستمو دارز کردم سمت دستش و به جای مرینت دست دادم باش لابد تو ذهنت داری میگی به به عجب جنتل منیه😎......نمیگی...واقعا که😐
لوکا: وقتی با کلویی رفتیم تو دیدم آدرین و مرینت دستاشون تو هم گره خورده و ایسادن دم در ورودی و دارن با لبخند ملیحی که میتونست هر معنیی بده بهم نگاه میکنن حرصم گرفته بود به آدرین اون که قبلا گفته بود عاشق لیدی باگه ولی چرا الان داره اونجوری مرینتو نگاه میکنه واااییییی....دیوونه شدم ...... اصا حرص نمیخورم.....به هر حال مرینت امشب مال من میشه 😍 . . . . . . . . . به هر حال حرص نمیخورم
این داستان ادامه دارد.....
لایک و کامنت فراموش نشه عشقولیا 😉❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییی فقط لطفا پارت ها رو زود تر بزار
سلام چرا پارت بعدی نمیاد
وای مردم از خنده😂😂😂😂😂😂
اگه دوس داری به بقیه هم معرفی کن
زووووووود بعدی رو بزاااااااار❤❤💕💕💕💕💓💓💓💓💝💝💝💝💝💝
تو راهه
خیلی خیلی خیلی قشنگ بود😍😍
لایک کردم:لایک