
سلاااممم من بازم اومدددممم
بعدم دکتر ایلول بلا به دوری گفت و رفت و چند دقیقه بعد رزیتا رو بردن تو بخش. (یک هفته بعد) توی این یک هفته اتفاقات جالبی نیفتاد ولی متوجه شدم که ادرین روی کلارا زیادی حساس شده دلش نمیخواد حاهایی که میریم بیاد و گاهی هم دست بسرش میکنیم. رزیتا هم یکمی خوب شده دو سه روز پیش رفته بودیم خونه لوکاشون رزیتا هم بود امی و کارمن هم همین طور. لوکا عین پروانه دور رزیتا میگرده😍😂😂😍😍. ولی متوجه شدم رزیتا تمام مدت که با الوین حرف میزنه تیکه بارونش میکنه اخرین بار که اومده بودیم خیلی سر به زیر بود اما بعد از اون روز که تصادف کرد خیلی حاضر جواب شده(حاضر جواب بود رو نمیکرد) در مقابل بابای لوکا که چی بگم اون روز که رفتیم
خونهی لوکا شون مهمون داشت مهمونای خارجی از ژاپن ویه مترجم اورده بود بعد تموم شدن جلسه رزیتا گفت: خوووببب؟ گفته بودید که من زبان بلد نیستم ولی ب جای اینکه الکی مترجم بیارید به خودم میگفتید من ژاپنی بلدم براتون ترجمه میکردم کاری نداشت. یتنی با این حرفش همه ساکت شدن. این حرفش از صد تا فش بد تر بود فکر کن به یکی میگی تو فلان چیرو بلند نیستی یا درست بلد نیستی ولی خودت دیگه حتی نمیدونی اون چیز چی هست.
خونهی لوکا شون مهمون داشت مهمونای خارجی از ژاپن ویه مترجم اورده بود بعد تموم شدن جلسه رزیتا گفت: خوووببب؟ گفته بودید که من زبان بلد نیستم ولی ب جای اینکه الکی مترجم بیارید به خودم میگفتید من ژاپنی بلدم براتون ترجمه میکردم کاری نداشت. یتنی با این حرفش همه ساکت شدن. این حرفش از صد تا فش بد تر بود فکر کن به یکی میگی تو فلان چیرو بلند نیستی یا درست بلد نیستی ولی خودت دیگه حتی نمیدونی اون چیز چی هست. یعنی قدرت تخریبی که این حرف رزیتا داشت بمب اتم نداره. زبونش ب موقع نیش در میاره😂😂😂😂😂
(یک هفته بعد) یک هفته گذشته توی این یک هفته گابریل اگراست زیادی با ادرین صمیمی شدهحتی ادرین هم شک کرده. رزیتا هم چند روزی به هر بهونه ای میره خونهی ادرین شون یبار که پیش ادرین بودیم متوجه شدم رزیتا رفت تو اتاق گابریل اگراست اما یواشکی منم به یه بهو نه ای رفتم دنبالش درو یکم باز کردم و از لای در دیدم که تابلوی عکس امیلی اگراست رو مثل در زد کنار و کتاب گرین وورا رو بر داشت😱😱😱😱😱😱وای این یعنیییی گابریل اگراست ار بابا شرارتههههه. بعدشم نقاشی رو بست و پنج تا مثلث روی عکس رو با هم فشار داد و مثل اسانسور رفت پایین منم نتونستم دنبالش برم.
(یک هفته بعد) یک هفته گذشته توی این یک هفته گابریل اگراست زیادی با ادرین صمیمی شدهحتی ادرین هم شک کرده. رزیتا هم چند روزی به هر بهونه ای میره خونهی ادرین شون یبار که پیش ادرین بودیم متوجه شدم رزیتا رفت تو اتاق گابریل اگراست اما یواشکی منم به یه بهو نه ای رفتم دنبالش درو یکم باز کردم و از لای در دیدم که تابلوی عکس امیلی اگراست رو مثل در زد کنار و کتاب گرین وورا رو بر داشت😱😱😱😱😱😱وای این یعنیییی گابریل اگراست ار بابا شرارتههههه. بعدشم نقاشی رو بست و پنج تا مثلث روی عکس رو با هم فشار داد و مثل اسانسور رفت پایین منم نتونستم دنبالش برم.
برگشتم پیش بچه ها چند دقیقه بعد رزیتا اومد و گفت که باید بره ماهم ازش پرسیدیم ک چرا اونمگفت که پروازم دیر میشه. کلی سوال پیچش کردیم و اخرشم گفت که......... برای کار ما که باورمون نشد. بعد از گوشهی چشمش ی قطره اشک چکید. شاید بخواطر لوکا باشه. اخه چند روزی میشه مه میونشون شکرابه ولی دلیلشو نمیدونیم لوکا هم له ادرین نمیگه. فقط جولیکا میدونه که اونم بکشی هیچی نمیگه. بعدش هم یه عکس بهم نشون داد که لوکا با........ ب....... با لایلا توی کافه نشستن و حرف میزنن دست تو دست چشم تو چشم. همون لحظه برای منم از یه شماره نا شناس یه پیام اومده بود: خوشبختیت زیاد طول نمیکشه مرینت. K . میدونستم کار کلویی نیست کلویی دیگه دختر خوبی شده بود رزیتا کلا اونو از این رو به اون رو کرد. حتی مادر کلویی هم اومده پاریس و میونشون باهم خیلی خوبه تازشم کیم و کلویی باهم نامزد کردن امکان نداره کار کلویی باشه چون اون دختریه که اگه نخواد بله نمیگه.(یکم فکر کن ببین بین دشمنات دیگه اسم کی با K. شروع میشه جز اون دخترهی ژاپنی) درزم کلویی به لطف رزیتا با خواهرش زویی هم خوب شده ولی فقط در حد دوتا دوست نه خواهر چون خود زیتا هم از زویی خوشش نمیاد😂😂😂. همون لحظع برام یه عکس اومد بازش کردم و یکم شک شدم و بعدش که ادرین پرسید چی شده یه سیلی محکم بهش زدم. با گریه از اونجا رفتم بیرون.
رزیتا هم اومد و منو رسوند خونه تو راه هیچی ازم نپرسید. بهتر بود چون حالم خیلی خراب بود. و یه راست رفت سمت فرود گاه.
(2 سال بعد) دوساله که میونم با ادرین شکرابه هر روز برام از یه شماره ی ناش ناس پیام میده. و هر روز برام گل میفرسته و هر تفته یه کادو. رزیتا الان توی کره دونبال ارزو هاشه هر روز باهاش حرف میزنم میگه پیکسی گرل اونجا شده و فرفره گردونی میکنه حتی دوستم پیدا کرده و میگه هر جارو نگاه میکنه یاد کاری که اوکا باهاش کرد میفته من به لوکا نگفتم رزیتا کحا رفته مارک و کارمن و امی هم با رزیتا رفتن مارک اونجا یه نویسنده شده و امی و کارمن و رزیتا هم موسیقی رزیتا در کنار خواننده گی قهرمان مسابقات بین قاره ای فره فره گردونی شده اسم فرفرشم سورا نیکا آر نیوگا پیکسی سیاه هست توی مسابقات جهانی نفر اول بوده و اونجا اونو نیشیمیا صدا میزنن. لوکا هم رفته سفر دور دنیا فقطم برای اینکه رزیتا رو پیداکنه.
دارین هم دوباره رفته با کاگامی😢😢😢😢توی مدرسه اصلا بهش احمیت نمیدم رفتم عقب کلاس و پیش ارورا نشستم برام بهتره. یه دانش اموز جدیدم به اسم پیتر داریم. خیلی هیزه. تابلوعه که هیزه همش میخواد بهم بچسبه یبارم بردتم بیرون براس صبحانه داشتم چاییمو شیرین میکردم . قشنگ تابلو بود که میشمره چند تا قاشق شکر میریزم. خلاصه امروز بازم رزیتا تورنو منت کشوری داره و برمیگرده پاریس و بعد تورنو منت همینجا میمونه. لوکا هم هفته پیش برگشته
حتما اگه بفهمه رزیتا بر میگرده خیلی خوشحال میشه بال در میاره.............
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام داستانت عالیه داستان من هم بخون
پپپپپپاااااارررررتتتتت. ببببععععععععدددددددد ببببببززززززاااااارررررر
واقعن ایلول
مثل اینکه خیلی تحت تاثیر سریال ترکی ضربان قلب قرار گرفتی بچه
من همون کلگه دکتر ایلول اولشو خوندم فهمیدم چرته
ولی کوچولو برا خودت میگم زیاد فیلم نبین برات بده
اگه هم دوست داری حداقل تحت تاثیرشون قرار نگیر 😂چون این فیلما واقعی نیستن👍😐
اگه ربات بودم و جنابانلی کنترلممیکردی شاید ولی من دلم میخواد ببینم درزم عشق واقعیه عشق همه جوره واقعیه. حتی خود جرمی هم این فیلمو برای این ساخته که به نو جوونا بگه که میتونن هرجوری عاشق باشن چه عاشق پنهان و چع عشق اشکار.الان بخواطر این که دنبال کننده هام کم نشن هیچی بهت نگفتم.بچه هم خودتی
من خودم میرا کولریم و اینا هیچ
من میگم چرا فیلم ترکی ضربان قلب رو قلطیش کردی دکتر ایلول و اینا👍😐
ععععععععععااااااااالللللللیییی بود
اکلین کامنت و لایک ۱۷ دقیقه ای از تست اولین بارمه بعدی کی میرسه
اگه تونستی ب تستای من هم سر بزن
پارت بعدی بهد اینکه پارت اون بکی رمانمو نوشتم مینویسم 💋💋💋💋💋