
دوستان من توی اکانت قبلیم که اسمش Armygirl هست پارت ۱ و ۲ رو گذاشتم اگه میخواید بخونید اول اون دو تا رو بخونید☺😚
خب عزیزان بریم که شروع کنیم🍓
پیاده به سمت کمپانی راه افتادی.. داشتی میرفتی که یکهو یه ماشین پیچید جلوت.. توی ماشین کسی نبود جز جیمین.. جیمین شیشه ماشین رو داد پایین و گفت:بیا بالا بدون اینکه چیزی بگی سوار شدی و سوار شدنت فقط یه دلیل داشت:خسته نشی😶 موچی با تمام سرعت راه کمپانی رو پیش گرفت.. وسط رانندگی گفت: -اممم...یونگ...منو ببخش...من...ینی که...پشیمونم.. آخه مگه میتونستی اون چهره به اون کیوتی رو نبخشی؟؟هان؟؟ لبخندی روی لبت نشست و زیر لب گفتی: -باشه کیوتم..بخشیدم. چیمی خوشحال شد و از شدت خوشحالی اشک توی چشماش جمع شد..
__کمپانی__ پیاده شدی و وایسادی که جیمین هم بیاد.. جیمین رفت توی پارکینگ که ماشینشو پارک بکنه.. چند دقیقه گذشت ولی جیمین نیومد.. دلت شور میزد پس به پارکینگ رفتی.. ماشین چیمی رو پیدا کردی و به سمتش دویدی.. جیمین بدون حرکت کنار ماشین افتاده بود.. -جیمین..نه..جیمین پاشو..لطفاً... به آمبولانس زنگ زدی.. آمبولانس اومد و جیمین رو سوار کرد و تو هم سوار شدی.. _بیمارستان_ دکترا بهت گفتن که دیگه امیدی به جیمین نیست و میگفتن که سکته قلبی کرده.. پرستار اومد و گفت: -پارک جی_مین باید چند روز پیش ما بمونه..اگه خوب شد که هیچی..اگه نشدم که..خودتون میدونید... پرستار بیرون رفت...
_صبح روز بعد__ با صدای دکترا که کنار تخت جیمین وایساده بودن بیدار شدی و به همشون صبح بخیر گفتی.. دکترا همون طور که حرف میزدن از اتاق بیرون رفتن و تو تونستی راحت گریه کنی.. صدای ضعیفی گفت: -یو..یونگ..خ..خ..خوبی؟ گریهت قطع شد و از شدت خوشحالی نمیدونستی چی کار کنی.. -جیمین..بهتری؟ -اگ..اگه..ت..تو..پیشم باشی خ..خوب..می..میشم. موچی دستشو به زور بلند کرد و اشک رو از روی گونه هات پاک کرد.. هر دو تون لبخند زدین.. رفتی و به دکترا گفتی که جیمین چشماشو باز کرده و حرف زده.. -اوه! این عالیه!کمکم داشتیم امیدمونو برای آقای پارک از دست میدادیم.. دکترا اومدن و با جیمین حرف زدن.. اونا گفتن که اگه حالش خوب بشه فردا مرخص میشه..
ظهر بود و پرستارا ناهارتون رو آوردن.. بعد از ناهار خواب ظهرتو کردی ولی جیمین نخوابید.. توی خواب ناز بودی که احساس کردی یه نفر تکونت میده.. بیدار شدی.. اون جیمین بود که سر پا شده بود و تکونت میداد که بیدار شی و ببینیش.. ذوق زده شدی و از جا پریدی.. -جیمین..آفرین..آفرین میدونستم میتونی.. محکم بغلش کردی و بعد با هم رفتین پیش دکترا.. اونا چیمی رو مرخص کردن و گفتن بیشتر مراقب خودش باشه.. اون روز رو کلاً با جیمین گذروندی.. باهم رفتی بازار و برای شام هم رفتین رستوران..🙃
The end..🙃
اینم از این🙃 بریم چالش رو ببینیم..🙃
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
گایز اگه توی تست ها سرچ کنید:کیم می_یونگ و پارک جی_مین، خودش پارت ۱ و ۲ رو میاره
گلای تو خونه نظر بدین دیگه😄🙁