10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Vïσℓεŧ انتشار: 4 سال پیش 108 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
های گایز بریم واسه پارت ششم😉به قول فرشاد سایلنت:لتس گووو😜😜
(اول از همه بگم من ی راوی غیر قابل اعتمادم😈اگه نمیدونین چیه بزنین تو گوگل ^_^ و بریم واسه داستان)
آناکوندا ی لحظه ترس رو توی چشمای پسره دید(ایول بابا کارت ب جایی رسیده پسرا ازت میترسن😈😂😂😂)بعدش که داشت صدایی شبیه فش فش مار از خودش درمیورد (کاملا ناخودآگاه) بچه ها دیدن که زبونش دو تیکه شده!درست مثل یه مار!😧
همینکه میخواست به پسره حمله ور شه یه معلم اومد و جلوشو گرفت😑😂😂وقتی آناکوندا سرشو به سمت معلمش برگردوند معلمش دید که چهره ش دوباره طبیعی و خیلی خوشگل شده درست مثل قبل🤤😊معلمه که یه مرد بود گفت آناکوندا دیگه بسه بچه ها بیاین برین آزمونتون الانه که شروع بشه😁و همه ی جوری آه کشیدن که انگار میخوان بمیرن😵😂😂
همه رفتن سر جلسات آزمون. به هر کدوم از دانش آموزا چندتا برگه داده شد که سوالاتشون همشون چهار گزینه ای بودن ^_^ تا شب هم فرصت داشتن!(پشماااام😂)آزمونشون جوری بود که بلافاصله بعد از حل کردن آخرین سوال ، به یه ورق کاملا سفید تبدیل میشد تا جوابا بررسی شن و اسم دانش آموز و نتایج آزمون(یعنی اینکه جادو داری یا نه و اگه داری چ نوعیه) و کلاسایی که باید برن و زمان کلاسا و تایم نهار و شام و استراحت رو بعدا نشون بده😁همه ورق هاشون رو به معلما دادن و از خستگی میخواستن از پا در بیان😂😖 ولی یادشون افتاد که الان پارتی دارن!💃🏻
همه دخترا رفتن به اتاق پروی دخترا و پسرام رفتن به مال خودشون. و پیرهنا و کت و شلوارایی که همراهشون اورده بودنو پوشیدن. از اونجایی که هارپی و آناکوندا چمدونی که توش لباس باشه همراهشون نیورده بودن ، به یکی از دخترا که موهایی به رنگ طوسی سربی و چشمای خاکستری داشت و توی اتاق کنارشون در حال لباس عوض کردن بود سلام کردنو اسمشونو گفتن و گفتن که ماها لباسی همراهمون نداریم :( دختره هم که اسمش تریس بود(😊)به هرکدومشون یه لباس قرض داد و گفت هروقت خواستین میتونین از من لباس قرض بگیرین😁
(عکس این اسلاید تریسه)
همه دخترا لباساشونو پوشیدن و آرایش کردن و موهاشونو درست کردن و خیلی خوشگل شدن، ولی هارپی و آناکوندا و تریس انگار میدرخشیدن😍لباسای ست پوشیده بودن و موهاشونو مثل همدیگه درست کرده بودن! حتی آرایششونم عین هم بود! ^-^ بقیه دخترا دهنشون باز موند چون هرکس به فکر خودش بود و هیچکس به فکرش نرسیده بود که با دوستش لباسشو ست کنه!🤪
دخترا رو بردن پشت یه در بسته متظر گذاشتن. یکم بعد هم پسرا اومدن😝هرچقدر دخترا خوشگل شده بودن پسرا هم به همون اندازه جذاب شده بودن😂😂دخترا و پسرا از دیدن همدیگه تعجب کردن😜😜😜😜😜بعضیاشونم از خجالت سرخ شدن😳😂 (بمیرم الهی براشون🥺😂😂)ی سریاشونم معذب بودن😂😖در بسته که خیلیم گنده بودش و تا نزدیک سقف ادامه داشت باز شد و ی سالن بزرگ نمایان شد که توش آهنگ خیلی خوفی پخش میشد و کاشی های رنگی و لامپای رنگی محیط خیلی خوفی واسه رقص ساخته بودن🤩
و البته ناگفته نماند که حالا پسرا باید به دخترا درخواست رقص میدادن😂😂😂(فکرشو بکن ی پسر خجالتی به ی دختر خجالتی درخواست رقص بده😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂)مکس که نمیتونست به هارپی درخواست رقص بده (چون قبلش ی پسر دیگه با موهای نقره ای و چشمای آبی مایل به نقره ای بهش درخواست داده بود و اون قبول کرده بود و چون به عنوان برادرش نمیتونست باهاش برقصه) و چون علاقه ای به آناکوندا نداشت از تریس درخواست کرد😐😂💃🏻💃🏻💃🏻و اما حدس بزن کی به آناکوندا درخواست داد!!!!!!!!!!😲😂😂
(عکس این اسلاید اون پسرس که به هارپی درخواست میده)
بعلههههه!😈 همونطور که حدس زدین ، همون پسری که آناکوندا میخواست باهاش دعوا کنه و اسمشم جکسون بود ازش درخواست کرد!😵😂از زبون آناکوندا:دیدم پسره داره میاد سمتم!با خودم گفتم:احتمالا میخواد از یکی از دخترای دور و بر من درخواست کنه...و دیدم دخترا هم از خوشحالی تو پوست خودشون نمیگنجن😑😂اما پسره به هیچکدومشون اهمیت نداد و مستقیم تو چشمای من زل زده بود!!!
پسره اومد سمتم ، دستشو دراز کرد و با لبخند کجی که روی صورتش نقش بسته بود(بیشتر شبیه نیشخند بودش 😐😂)گفت:آناکوندا میتونی با من برقصی؟!😲(پشم ریزونه هلههه😂)و همه دخترا از تعجب چشماشون از حدقه در اومد😐😂حتی پسرا هم تعجب کردن عررررر😂پسره این دفعه گفت:زود باش! تو که نمیتونی درخواست جذاب ترین پسر و شاخ مدرسه رو رد کنی😎واقعنم دلم میخواست درخواستشو رد کنم😑اما چون همه بم زل زده بودن و چون میخواستم از پسره اطلاعات بکشم بیرون قبول کردم😂و بعد که دستمو گذاشته بودم توی دست حلقه شده پسره و داشتم به سمت سالن میرفتم زمزمه هایی به گوشم رسید که میگفتن:زوج...شاخ...مدرسه!!!😦😬
به زور داشتم جلوی خودمو میگرفتم که آمپرم نره بالا😑😂دستمم که توی آرنج پسره بودش داشت میلرزید😐💔😂پسره متوجه شد که من چقدرررررر عصبیم و زود منو برد توی سالن😆(خدایا یه دونه از این پسرام نصیب ما کن😐💔😂) بعدش همه جفت جفت وارد سالن شدن و شروع کردن به رقصیدن ^_^ منم که دلم میخواست بمیرم😐💔😂😂پسره گفت:خب عامممم اسم من جکسونه.بابت رفتار اون موقعم عذر میخوام...میدونی... منم حرفشو قطع کردمو گفتم:چرا از من درخواست کردی؟چه نقشه ای تو سرته ها؟نکنه میخوای بلایی سر من بیاری؟!😠همون اول که دیدمت شناختمت🙂تو از اون دسته پسرای احمقی هستی که دخترا و پسرای دیگه رو اذیت میکنن و فکر میکنن خیلی باحالن و یه مشت آدم ابله همش دنبالشون میکنن😏اما من دارم درونتو به وضوح میبینم! جکسون هم گفت:خب... این اون چیزی نبود که مد نظرم بودش...بهتره از اون راه دوم پیش بریم!😏
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
خیلی خوب بود💖💖💖 میخوای از داستان حذفش کنی؟
مرسی 💕💕
نچ اگه فقط یه شخصیت اصلی وجود داشته باشه اون آناکونداست
چون داستان بیشتر راجع به اونه 😁
راستی عزیزم من چند تا تست از کتاب school for good and evil ساختم ممنون میشم انجام بدی💖💖💖 داستانت هم که محشره من داستان های توی تستچی را زیاد دوست ندارم ولی داستان تو خیلی جالب و هیجان انگیز است.💋💋💋💋
حتما انجام میدم ^^♥️
مرسیییی♥️♥️♥️
وای خدا😂
خیلی خوب بوددد
مگه قراره بلایی سر آناکوندا بیاد؟
از همین الان حدس میزنم جکسون از قلدرای مدرسس
مرسیییی
آره توی پارت بعدی میفهمین😂من بدجنسم😈😂
بعله درست متوجه شدی😆
از اونایی که دخترا آرزو میکردن کاش ظاهرش مثل باطنش بود😂
ن میدونی
از اوناییه که دخترا بخاطر قیافش عاشقشن و اصلا از درونش خبر ندارن
مثل تدروس توی اولین کتاب مدرسه ای برای خوب ها و بدها
اووووو
😂💛
هرچه زودتر پارت بعد را بگذار ❤️❤️❤️
توی بررسیه تا چند روز دیگه میاد 😊
تستت خیلی خیلییییی خیلیییییییییی محشررررررر بود 💖💖💖💖
مرسی عزیزممم🤩🤩🤩