درود من برگشتم (این پست به عنوان عضوی از دایره بنیانگذار ساخته شده است و ما خیلی خوشحال میشیم اگه بهمون بپیوندید) دوستان متن اول پست ممکنه کمی آرمانی به نظر برسه و اغراق آمیز و این برای حفظ حالت ادبی متنه
در زمانهای که چین به پارههایی از خاک و خون تقسیم شده بود، پسر نوجوانی در سایهٔ دود جنگ رشد کرد؛ پسر«یین ژِنگ»، که بعدها جهان او را با نام چین شی هوانگ شناخت پادشاهی که تصمیم گرفت، میان آشوب، نظمی از جنس اراده بیافریند.از همان روزهای نخست، در چشمانش آتشی بود که آرام نمیگرفت؛ آتشی که به او میگفت: پادشاهی، یعنی زانو نزدن در برابر هیچ قدرتی، تکیه نکردن بر هیچ کسی وهرگز تسلیم نشدن حتی در برابر تقدیر. در بیستودو سالگی، او آغاز کرد بیپروا و بیرحم در تصمیم، اما وفادار به رؤیای یک چین واحد. ایالات متفرق را یکییکی فتح کرد، و هنگامی که آخرین پرچم دشمن فرود آمد، زمین لرزید از صدای فرمانش: «از امروز، یک چین، یک پادشاه.» او خود را نخستین امپراتور یا پادشاه همه اغازها نامید، چون میخواست نه فقط حکومت کند، بلکه مفهوم زمان را از نو تعریف کند: آغاز تازهای برای ملتی که از خاکستر برخاسته بود. در سالهای فرمانرواییاش، دیوار عظیمی را بنا کرد نه فقط از سنگ و خاک، بلکه از ترس و امید، تا مردمانش در سایهی آن از هجوم بیگانگان در امان باشند. او میدانست پادشاه بودن یعنی نگهبانی از آرامش مردمش، حتی اگر بهای آن، از دست دادن آرامش خود او باشد.اما در دل آن شکوه، سایهای از تنهایی همواره همراهش بود. او فرمان داد به جستجوی اکسیر جاودانگی بروند، چون باور داشت پادشاه باید تا همیشه بماند تا نگهبان سرزمینش باشد.
ولی جاودانگی، همیشه خواب فریبندهای است؛ و چین شی هوانگ، در مسیر آن خواب، جانش را در جاده گرفت.وقتی رفت، برای خود آرامگاهی از افسانه گذاشت، همراه با سپاهی از هزاران سرباز سفالین، که نگهبان او در جاودانگی باشند. او رفت، اما افسانهاش زنده ماند در هر سنگِ دیوار بزرگ، در هر نفسِ مردمان یکپارچه چین. چین شی هوانگ، پادشاه آغازها بود؛ کسی که پادشاهی را نه در قدرت، بلکه در پایداری و محافظت از مردمش معنا کرد. او زانو نزد، به کسی تکیه نکرد، و هرگز تسلیم نشد… زیرا میدانست، زانوی پادشاه اگر خم شود، در تاریخ دیگر سر بلند نمیکند. و وقتی سفرش در میان افسانهها آرام گرفت، تاریخ، نامش را به عنوان پادشاه آغازها نوشت؛
چین شی هوانگ، چهرهای برجسته در تاریخ چین، به عنوان اولین امپراتور چین متحد، تاثیری عمیق بر ساختار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این کشور گذاشت. دستاوردهای او، از جمله آغاز ساخت دیوار بزرگ چین و ارتش سفالی، هنوز هم الهامبخش و مورد توجه هستند. با این حال، دوران حکومت او با خشونت، سرکوب و نابودی نیز همراه بود و میراث او همواره موضوع بحث و بررسی بوده است. آغاز حکومت :پادشاه جوان تنها 13 سال داشت که تاج و تخت را به دست گرفت. به همین دلیل، نخست وزیر او ، لو بویی، به مدت هشت سال به عنوان نایب السلطنه حکومت کرد شورش لائولای:پیشنهاد میکنم این مورد رو اگه علاقه مندین خودتون مطالعه کنین نبردهایی با ایالتهای همسایه:تلاشهای ترور، تا حدی ناشی از ناامیدی در پادشاهیهای همسایه بود. پادشاه چین قدرتمندترین ارتش را داشت و حاکمان همسایه از تهاجم چین میترسیدند. این ترس، آنها را به انجام اقدامات خشونتآمیز و غیرقابل پیشبینی سوق میداد
چین متحد: تولد یک امپراتوری با شکست شش ایالت جنگطلب دیگر، چین شی هوانگ شمال چین را متحد کرد. ارتش او به گسترش مرزهای جنوبی امپراتوری چین در طول زندگیاش ادامه داد و تا جنوب، جایی که اکنون ویتنام است، پیشروی کرد. پادشاه چین اکنون امپراتور چین متحد شده بود. به عنوان امپراتور، چین شی هوانگ نظام اداری را سازماندهی مجدد کرد، اشراف موجود را منحل کرد و آنها را با مقامات منصوب خود جایگزین کرد. او همچنین شبکهای از جادهها را ساخت که پایتخت، شیانیانگ، در مرکز آن قرار داشت. علاوه بر این، امپراتور خط چینی نوشتاری را ساده کرد، اوزان و مقیاسها را استاندارد کرد و سکههای مسی جدید ضرب کرد. این اقدامات، پایههای یک امپراتوری متمرکز و قدرتمند را بنا نهاد. از اقدامات بزرگ اون :شروع ساخت دیوار بزرگ چین یکی از مهم ترین آنهاست و ارتش سفالی اشاره کرد طمع جاودانگی:شین چی هوانگ که در جوانی پادشاهی خردمند و دانا بود با ورود به میانسالی، اولین امپراتور بیش از پیش از مرگ هراسناک شد. او وسواسگونه به دنبال یافتن اکسیر حیات بود، اکسیر که به او اجازه میداد تا برای همیشه زندگی کند. پزشکان و کیمیاگران دربار تعدادی معجون ساختند، بسیاری از آنها حاوی "جیوه" بودند، که احتمالاً اثر طعنهآمیزی در تسریع مرگ امپراتور داشت تا جلوگیری از آن. فقط در صورتی که اکسیرها کارساز نبودند، امپراتور در سال 215 قبل از میلاد دستور ساخت مقبرهای غولپیکر برای خود را صادر کرد. برنامههای مقبره شامل رودخانههای روان جیوه، تلههای کمان زنبورکی برای خنثی کردن غارتگران احتمالی و ماکتهایی از کاخهای زمینی امپراتور بود. این تلاش برای غلبه بر مرگ، نشان از بلندپروازی و ترسهای پنهان چین شی هوانگ داشت.
ارتش سفالی: محافظان ابدی امپراتور برای محافظت از چین شی هوانگ در دنیای پس از مرگ، و شاید برای اینکه به او اجازه دهد همانطور که زمین را تسخیر کرده بود، آسمان را نیز فتح کند، امپراتور ارتشی سفالی متشکل از حداقل 8000 سرباز گلی را در مقبره قرار داد. این ارتش همچنین شامل اسبهای سفالی، همراه با ارابهها و سلاحهای واقعی بود. هر سرباز یک فرد منحصر به فرد بود، با ویژگیهای صورت منحصربهفرد (اگرچه بدنها و اندامها به صورت انبوه از قالبها تولید میشدند). این ارتش سفالی عظیم، نه تنها نشاندهنده قدرت و ثروت امپراتور، بلکه نمادی از اعتقاد او به زندگی پس از مرگ و تلاش برای حفظ سلطنت خود در جهان دیگر بود. مرگ: پایانی ناگزیر در سال 211 قبل از میلاد، یک شهاب سنگ بزرگ در دونگجون سقوط کرد—نشانهای شوم برای امپراتور. بدتر از آن، کسی کلمات "اولین امپراتور خواهد مرد و سرزمین او تقسیم خواهد شد" را روی سنگ حک کرد. برخی این را نشانهای از دست دادن فرمان آسمانی توسط امپراتور میدانستند. از آنجایی که هیچکس به جرم خود اعتراف نمیکرد، امپراتور دستور داد همه افراد در آن حوالی اعدام شوند. خود شهاب سنگ نیز سوزانده و سپس به پودر تبدیل شد. با این وجود، امپراتور کمتر از یک سال بعد، در حالی که در حال بازدید از شرق چین بود در سال 210 قبل از میلاد درگذشت. علت مرگ به احتمال زیاد مسمومیت با جیوه بود، به دلیل درمانهای جاودانگی او. تلاش برای فریب مرگ، در نهایت به مرگ او سرعت بخشید. اینکه چین شی هوانگ باید بیشتر به خاطر آفرینشهای بزرگ و پیشرفتهای فرهنگی خود به یاد آورده شود یا به خاطر استبداد وحشیانهاش، موضوعی مورد اختلاف است. با این حال، همه محققان توافق دارند که چین شی هوانگ، اولین امپراتور سلسله چین و چین متحد، یکی از مهمترین حاکمان در تاریخ چین بود. میراث او، هم به عنوان بنیانگذار و هم به عنوان مستبد، برای همیشه در تاریخ چین ثبت شده است.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
از نشانت استفاده کردیی
مبارکت باسهه
آره میخواستم منتشر شد بهت خبر بدم
مرسیی
خواهش میکنم
من اکانتاتونو هفته ای یه بار چک می کنم اشکالی نداره
فرصت
بله مبارکه