میخوام بگم شب یلدا چطور به وجود اومد
طولانیترین و تاریکترین شب سال، شب یلدا است. جشن شب یلدا در ایران و کشورهایی مانند آذربایجان، افغانستان و تاجیکستان که در گذشته بخشی از ایران باستان بودهاند هم برگزار میشود. در این شب همه اعضای خانواده دور هم جمع شده، شعر حافظ میخوانند و داستانهای هزارویکشب را روایت میکنند. درواقع شب یلدا، آغاز اولین دوره (چهلروزه) فصل زمستان است و به همین دلیل به آن شب چله نیز گفته میشود. شب چله نام دیگر شب یلدا است. بهطورکلی در هر سال، 3 چله در بین مردم گرامی داشته میشود که شامل 1 دوره چهل روزه در تابستان و 2 دوره چهل روزه در زمستان میباشد. چله تابستان که با نام "چله تموز" نیز شناخته میشود، برابر با چهل روز اول تابستان است. طبق رسوم ایران باستان، روز 1 تیرماه (بلندترین روز سال)، آغاز چله تموز میباشد و تا 10 مرداد ادامه دارد. چله تموز نیز همچون شب یلدا از اهمیت ویژهای نزد ایرانیان برخوردار بوده است. دو دوره چله زمستانی با عنوان چله بزرگ و چله کوچک شناخته میشوند. چله بزرگ از 1 دیماه تا 10 بهمن شامل چهل روز کامل و چله کوچک نیز از 11 تا 30 بهمن شامل بیست روز و بیست شب است که درمجموع چهل روز و شب میشود. شب یلدا در واقع شب آغازین چله بزرگ و مابین آخرین روز پاییز و اولین شب زمستان میباشد.
واژه Yaldā از مسیحیان سریانی زبان گرفته شدهاست. طبق لغتنامه دهخدا، یلدا واژهای سریانی و به معنای تولد است و ازآنجاکه شب چله با میلاد مسیح همزمان است، به آن شب یلدا نیز میگویند. اما اگر میخواهید بدانید که واژه "یلدا" چطور وارد زبان فارسی شده، ادامه مقاله را مطالعه کنید. در قرن اول میلادی، تعداد زیادی از مسیحیان شرقی در قلمرو اشکانیان و ساسانیان ساکن شدند. در این دوره، ایرانیان با "یلدای مسیحیان نسطوری" آشنا میشوند. یلدا در زبان سریانی (گویش ارامی میانه) به معنای "تولد" است و مسیحیان سریانی این واژه را برای کریسمس بهکار میبردند. ازاینجا بود که نام یک جشن مسیحی وارد فرهنگ غیرمسیحی شد و ازآنجاکه با شب چله مترادف بود، بهتدریج ایرانیان نیز برای توصیف آخرین شب پاییز از هردوی این واژهها استفاده کردند.
شب یلدا یکی از مهمترین شبهای سال در ایران باستان بوده و امروزه نیز توسط ما مردم ایران گرامی داشته میشود. شب یلدا حدود 500 سال پیش از میلاد، در زمان پادشاهی داریوش در تقویم رسمی ایران ثبت گردید. مردم دوران قدیم بهواسطه تجربههایی که درگذر زمان بهدست آورده بودند، خود را با تغییرات فصول تطبیق داده و کارها و فعالیتهای خود را مطابق با چرخش خورشید و تغییر فصلها تنظیم میکردند. آنها پی برده بودند که برخی روزهای سال طولانیترند پس در این اوقات میتوان از روشنایی روز بیشتر استفاده کرد. به این ترتیب اعتقادی شکل گرفت مبنی بر اینکه نور خوشید نماد خوبی و سازگاری بوده و با تاریکی شب در نبرد است. مردم باستان ازجمله آریاییها، هندیها و اروپاییها دریافتند که کوتاهترین روز سال، روز آخر پاییز و مصادف با اولین شب زمستان است و بلافاصله بعد از آن، روزها بهتدریج طولانیتر و شبها کوتاهتر میشوند. پس اولین شب زمستان را شب تولد خورشید (مهر) نام نهادند. شب یلدا در سال 2008 میلادی در مراسمی ویژه، به فهرست گنجینههای ملی ایران اضافه شد. همچنین در سال 2022 شب یلدا بهعنوان میراث فرهنگی ناملموس ایران مشترک با افغانستان در سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) ثبت گردید.
بر اساس تاریخچه شب یلدا ایرانیان باستان میوه های فصل، آجیل و شراب بر سر سفره ها گذاشته و با خوردن و نوشیدن شب را جشن می گیرند. امروزه نیز همچنان این سنت ادامه پیدا کرده است، ولی مطمئنا خوراکی های بیشتر و متنوع تری به سفره ها اضافه شده است. امروزه خوراکی های مختلفی از جمله میوه های فصل که شامل هندوانه و انار می شوند، آجیل، شیرینی و … را بر روی سفره یلدا می گذارند. همچنین به عنوان شام نیز سبزی پلو با ماهی سرو می شود. شما می توانید برای تزیین میز پذیرایی یلدا از شمع، عود و … نیز استفاده کنید. مطابق تاریخچه یلدا، ایرانیان باستان رنگ سرخ را نماد خورشید می دانستند و برای آن ها گرامی بود. به همین علت از آن زمان تا کنون هندوانه و انار جایگاه ویژه ای در سفره یلدا پیدا کرده اس
یه چندتا شعر خوشگل که میتونید تویی یلدا بخونین =
در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام در همان یلدا مرا تا صبح ،دل زد فال عشق فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام فال تا آمد مرا گفتی که دیگر، مرده دل وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام خوب می دانم قماری بیش این دنیا نبود من ولی در حسرت بُردی، خمارت مانده ام سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام
بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سر آید خلوت دل نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست نور ز خورشید جوی بو که برآید بر درِ اربابِ بیمروّتِ دنیا چند نشینی که خواجه کی به درآید تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی از نظرِ رهرُوی که در گذر آید صالح و طالِح مَتاعِ خویش نمودند تا که قبول افتد و که در نظر آید بلبلِ عاشق، تو عمر خواه که آخِر باغ شود سبز و شاخِ گُل به بر آید غفلتِ حافظ در این سراچه عجب نیست هر که به میخانه رفت بیخبر آید حافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)