11 اسلاید صحیح/غلط توسط: VAIROخبیث انتشار: 4 سال پیش 88 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب اینم پارت 5 😁
دیپر : تموم فکر نمیکنم کار کرده باشه... میبل : چرا ؟ دیپر : اخه هنوز داریم سقوط میکنیم ! استنلی : ببین عسلی درسته که داریم سقوط میکنیم ولی یه فرقی با چند دقیقه ی پیش داره.. دیپر : چه فرقی ؟! استنلی : اینکه این دفعه قراره یه فرودی هم داشته باشیم ، ولی..یه فرود دردناک ! میبل : این همون سکانسیه که باید بترسیم ؟ دیپر : و اصلا اشکالی نداره که جیغ بزنیم ؟ استنلی : دقیقا عسلیا !! همه : آآآآآآآآ😫🙏 فورد : یه دقیقه آرم باشید تا بتونم یه راهی پیدا کنم ! « دقایقی سپری شد و هر لحظه به زمین نزدیک تر میشدن » : ( اینجا ها رو سریع بخونید ) میبل : قول میدم دیگه شکر خام نخورم 🙏 دیپر : قول میدم دیگه به زندگی توجه کنم و همش سرم تو کتاب نباشه 🙏
استنلی : قول میدم دیگه سر کسی رو شیره نمالم 🙏 و همچنین اون نفت ها و سوخت های اتمی و بقیه چیز هایی رو که دزدیدم رو به دولت پس بدم 🙏 ( فقط چند ثانیه تا برخورد مونده بود که ) فورد : همینه !! برگ درخت ها رو بگیرید !!! 😫 و بعد گرد و خاک همه جا رو فرا گرفت جوری که هیچ چیز قابل دیدن نبود و فقط میشد گرد خاک هایی رو دید که از زمین بلند شدن ؛ بعد چند لحظه گرد و خاک ها به ارومی پایین میومدند و فضا قابل دید میشد : _هه هه ( سرفه ) همه حالشون خوبه ؟ میبل : کاملا !! دیپر : منم خوبم استنلی : ها اون پولا دارن دور سرم میچرخن هاها مال خودمن !! فورد : اممم 😐 فکر کنم همه حالشون خوبه راستی شما ها موقع سقوط چی داشتنین میگفتین ؟! همه : مطلقا هیچی !!! فورد : باشه..😐
دیپر : خب حالا اینجا کجاست ؟ فورد : دقیق نمیدونم ولی شبیه ابشار جاذبه_ست دیپر : راستی شما یه بویی احساس نمیکنید ؟ استنلی : اره یه بویی شبیه سوسیس سرخ شدست 😋 فورد : عقل کل این بوی سوختگیه !! دیپر : ولی از کجا میاد ؟! فورد : فکر کنم از این طرفه !! ، اونها به طرف منشع اون بو حرکت کردن و متوجه یک اتش سوزی توی یه منطقه از جنگل شدند دیپر : هی اینجا اشنا میزنه ، فهمیدم ما توی ابشار جاذبه هستیم !! میبل : ولی چرا اینجا اتیش گرفته ؟! فورد : نمیدونم ولی دلیلش هرچی که هست باید بریم سمت کلبه و بعد دنبال دلیل این اتفاق باشیم میبل : ولی.. استنلی : ولی بی ولی اتیش بیشتر از حد توان ما هست و نمیتونیم خاموشش کنیم !! در ضمن این اتیش خیلی وقته که روشن شده ولی بنا به دلایلی اصلا از جاش تکون نخورده !!
فورد : تو از کجا این رو میدونی ؟! استنلی : فکر کردی من تمام این 30 سال رو فقط لم دادم رو مبل ، ماشینامو زدم تو درخت و از شهرتت استفاده کردم و پول دراوردم ؟! فورد : اره نمونش اون ماشینه مال تو نیست ؟! میبل : چه بدم مالیده تو درخت 😐 استنلی : چرا یعنی خب نه که نکردم ولی خوب یه مدتش هم داشتم خیلی چیز ها رو میسوزوندم !! فورد : چیی ؟!! استنلی : وایسا ببینم من چیزی گفتم ؟! نه !! اصلا تو کی هستی من کیم ؟! فورد : وایسا حالا به حسابت میرسم !! بچه همه به سمت کلبه حرکت کنید !! ؛ همه داشتند با تمام سرعت به سمت کلبه حرکت میکردن که ناگهان یکی از درخت ها کمی تکون خورد دقیقا جلوی پای استنلی افتاد فورد : استنلی تو خوبی ؟! استنلی : فکر کنم 😶 فورد : بیا اینجا ببینم !! و بعد دست استنلی رو گرفت و به راهشون ادامه دادند
بعد از چند دقیقه راه رفتن کم کم میشد کلبه رو دید دیپر : اونجا رو !! میبل : داریم به کلبه میرسیم !! استنلی : انگار وردی که جناب دانشمند پیدا کرده بود کار کرده ! فورد : معلومه چون من- استنلی : یه شیرین عقلی ؟! 😂 فورد : تمومش کن میبل : میگم کسی متوجه چیزی نشده ؟ فورد : مثلا چی ؟ میبل : اینکه اینجا یکم متفاوته ؟ دیپر : درسته ! یه جورایی شبیه موقعی هست که استنلی : بیل دروازش رو توی اسمون باز کرده بود دیپر و میبل : دقیقا ! فورد : خوب اول باید مطمئن بشیم ولی قبل از باید احتیاط کنیم و با دقت این کار رو میکنم ! دیپر : ایول ! فورد : ولی از توی کلبه !! همه : آهههه فورد : حرف نباشه ! زود باشین ببینم ! همه : چشم 😑 فورد : اول از همه باید شهر رو مورد بررسی قرار بدیم ! دیپر! دیپر : بله ! فورد : اطلاعاتی رو که تا الان داریم بگو دیپر : راستش هیچی نمیدونیم و هیچ سرنخی هم نداریم میبل : من توی این دوربین دارم یه چیز هایی میبینم ! فورد : بده ببینم ، وقتی فورد توی دوربین نگاه کرد ابشار جاذبه رو دید که توی هرج و مرج به سر میبره فورد : ولی این اتفاق فقط یه بار افتاده
میبل : اونم زمانی که بیل اومده بود فورد : حتما اون نور کار خودشو کرده و بیل رو احیا کرده !! از همون اول میدونستم که نمیشه به اون اعتماد کرد !! دیپر : حالا چی میشه ؟ فورد : کاری رو میکنیم که باید انجام بدیم استنلی : یعنی ؟ فودر : یعنی اینکه به سمت شهر میریم و یه بار دیگه نجاتش میدیم !! استنلی : تند نرو !! مگه دیوونه شدی که میخوای این کار رو بکنی ؟! فورد : چه جورم !! استنلی : فقط محض احتیاط بهت میگم من همین جا در امن ترین نقطه از از این اشوب میشینم پس موفق باشی ! فورد : یعنی تو نمیای ؟ استنلی : مگه دیوونه شدم ؟! فورد : الان نه ولی شاید اگه دیگه مشتری گیرت نیاد دیوونه بشی استنلی : اون مثلث 60 درجه کدوم جهنمیه ؟!!
فورد : حالا اروم باش فردا میریم سراغ این کار الان باید استراحت کنیم و برای فردا اماده بشیم ؛ فردا کار اون رو یه سره میکنیم !! 😠 دیپر : ولی با چی باید این کار رو انجام بدیم ؟! فورد : فکر کردی من دست خالی اومدم ؟! استنلی : مگه نیومدی ؟ ، بعد فورد کتش رو کنار زد و دستگاه سایفر کش رو بیرون اورد دیپر : مگه اون خراب نشده بود ؟! فورد : شده بود ولی درستش کردم ! استنلی : سوال بعد اونو چجوری تو کتت جا کردی ؟!! فورد : این دیگه یه راز کوچولوئه 😁 میبل * : باید بفهمم راز عمو فورد چیه !! اینطوری میتونم شل صورتی رو همه جا با خودم ببرم !! 😁 دیپر : خوب ما الان چیکار کنیم ؟ فورد : آفتاب غروب کرده شما برین استراحت کنید
استنلی : درسته عسلیا ! همه باید استراحت کنیم تا فردا پر انرژی بریم سه گوش اون مثلث رو دو گوش کنیم ✊😃 میبل : همینه ! فورد : اممم همینی که این گفت 😐 دیپر : امم همینه ! استنلی : خب دیگه عسلیا همگی متفرق شید !! زود ببینم زود !! ؛ دیپر و میبل تا اتاقشون مسابقه دادند و در نهایت هردو روی تخت هاشون پریدند و کلی خندیدند میبل : دیپر دیپر : بله ؟ میبل : به نظرت همه چیز به حالت عادی برمیگرده ؟ دیپر : نگران نباش خواهری ما یه بار اون مثلث رو شکست دادیم دوباره هم میتونیم این کار رو بکنیم ! میبل : درسته خب دیگه شب به خیر دیپر : شب به خیر « یک ساعت بعد » : میبل خواب بود اما با صدای افتادن چند خودکار و... کم کم بیدار شد
میبل : ( با خوابالودگی ) ها ؟ اون صدای چی بود ؟ دیپر ؟ ؛ و بعد متوجه برخی از وسایل روی زمین شد میبل : عجیبه اینا که اینجا نبودن ! حتما دیپر توی خواب راه رفته یا شایدم خودم این کار رو کردم ! 😂 ؛ بعد اون ها رو برداشت و روی میز گذاشت ، یکم احساس تشنگی کرد پس به ارومی از اتاق خارج شد سعی کرد بی سر و صدا از پله ها پایین بیاد ولی بی فایده بود چون اون پله ها کلی جیر جیر میکردند 😂 خلاصه با هزار بد بختی از پله ها پایین اومد استنلی : همون جا وایسا خانم کوچولو ! میبل : عمو اسی من فقط میخواستم برم اب بخورم راست میگم ! استنلی : اول باید پولاتو بهم بدی بعد میتونی اون ها رو بخری !
میبل : اوه ! عمو اسی که خوابه ولی گناه داره خب بیا این اسکناس های تقلبی رو بگیر ؛ بعد به طرف اشپز خانه راه افتاد یکم اب برداشت و توی لیوان ریخت و خورد بعد لیوان رو روی میز گذاشت و رفت همون لحظه یه صدایی از اشپز خانه اومد میبل : صدایی اومد ؟ خب فکر نکنم ؛ و بعد به راهش ادامه داد میخواست از پله ها بالا بره که یه صدای دیگه اومد ولی این بار از یه سمت دیگه میبل* : مطمئنم اون صدا از طرف ماشین شوکولا اومد ! / یا به عبارتی جایی که ازمایشگاه فورد هم بود میبل دید که درش بازه پس اروم وارد اونجا شد به طور شانسی یکی از دکمه های اسانسور رو انتخاب کرد ؛ در باز شد و میبل با صحنه ای رو به رو شد که فکرش رو هم نمیکرد
این داستان ادامه دارد...
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
عالی
چالش: من خوشگلو دید غش کرد👁👄👁(البنه فکر کنم انقدر زشت بودم غش کنه😂😂😂)
چالش:دید دیپر و فورد
دارن بندری میرقصن والا😐
و اما جایزه ی بهترین جواب چالش میرسد به...
: میبل و کاترین 😐
اصلا با جواباتون حال کردم خیلی خوبین شما خوبان اداتونو در میارن 🔫😂
عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللییییییییییییییییییی 😍
پارت بعدی پلیر😌
ج.چ: چم من در حال شانه بالا انداختن¯\(◉‿◉)/¯
صحیح 😂
جواب چالش:عمع ی منو دید خوب اخه من از کجا بدونم؟😐😂
ممنون از حدس و گمان های بی نظیز 😂
قربانت😂
عالیییییییییییییییییی بود!!!!!!!!!!!!!
پارت بعدی ور زودتر بنویسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
نه دیگه اثر نداره اخه هنوز ننوشتمش 😂
بنویسسسسسسسسسس
پارت پنج هم اومد
هوراااااااااااااااااااااااااااااااا
جواب چالش : چمدونم 😂
بازم عالی
ممنون 😂
گرفتی مارو؟ بعدییییییییییی
چه کنیم 😂 خودم هم غافلگیر شدم 🔫😂
ولی منطق میگفت باید چهار روز دیگه میومد 😑
تقصیر شماهاست دیگه گفتین پارت بعد رو زززووووددددد بزار اخرم یک ساعت بعد پارت بعدی اومد 😐
خیلی هم خوبه
میدونستم همتون با هم دستتون تو یه کاسست نامردا 😐😂
😂اوهوم😂