در سال ۲۰۱۵، زمانی که باستانشناسان در مرکز تاریخی مکزیکوسیتی مشغول حفاری بودند، با یکی از شگفتانگیزترین کشفهای تاریخ باستانشناسی آمریکای لاتین روبرو شدند. آنچه از زیر خاک بیرون آمد، نه یک گنجینه درخشان، بلکه صحنهای هولناک بود: برجی عظیم از جمجمههای انسان که به دقت در کنار هم چیده شده بودند. این کشف، آغازگر فصل جدیدی در درک ما از تمدن آزتک بود.
🎥 برج جمجمه در دل شهر پرجنبوجوش دهلی، در محوطهٔ مسجدی بزرگ به نام «قطبالدین بختیار کاکی»، برجی عجیب و هراسانگیز وجود دارد که تاریخ از آن با نام «کلهمنار» یا «برج جمجمه» یاد میکند. این برج، قصهٔ خونین لشکرکشی بیرحم و انتقامی سهمگین را در خود نهفته دارد. سال ۱۳۹۸ میلادی بود. جهان در آستانهٔ یورش یکی از خونخوارترین فاتحان تاریخ قرار داشت: امیر تیمور گورکانی، معروف به «تیمور لنگ». او که از آسیای مرکزی برخاسته بود، با ارادهای آهنین و لشکری بیرحم، قصد داشت تا جهان شناختهشده را به زیر پرچم خود درآورد. هدف بعدی او، سلطنت دهلی بود؛ شهری ثروتمند و پرزرقوبرق که تحت فرمانروایی سلطان ناصرالدین محمودشاه تُغلَق اداره میشد. تیمور به بهانهای—یا شاید بیبهانه—راهی هند شد و مانند توفانی از صحرا، به سوی دهلی تاخت. نبرد در دشت شمالی دهلی درگرفت. اگرچه ارتش دهلی از نظر تعداد برتر بود، اما در برابر تاکتیکهای جنگی بیرحمانه و سوارهنظام زبدهٔ تیمور تاب نیاورد. سپاه دهلی شکست خورد و شهر ثروتمند و بیدفاع، دروازههایش را به روی فاتحی گشود که هیچ ترحمی در چشمانش نبود. «و اینجا بود که فاجعه رخ داد.»
پس از تسخیر شهر، تیمور در اردوگاه خود در خارج از دهلی مستقر شد. اما بین سربازان او—که بیشترشان از نوادگان مغول و ترک بودند—و مردم شهر تنشهایی ایجاد شد. گزارشها به تیمور رسید که اهالی دهلی در حال شورش هستند و حتی برخی از سربازان او را کشتهاند. خشم تیمور زبانه کشید. او که به بیرحمی شهره بود، نمیتوانست چنین «بیحرمتی» را تحمل کند. فرمانی صادر کرد که تا ابد نام او را در تاریخ به سیاهی میآلاید: «هر سرباز من باید دستکم یک اسیر هندی را بکشد.» این فرمان، جنایتی بیسابقه بود. سربازان تیمور به شهر ریختند و هزاران—و به روایتی، دهها هزار—تن از ساکنان بیگناه دهلی، از جمله جنگجویان اسیر شده، شهروندان عادی، هنرمندان و صنعتگران را گردآوردند. آنها را به صحرای بیرون شهر بردند و در برابر چشمان وحشتزدهٔ بازماندگان، سر بر تنشان نیست کردند. اما قصه به این جا ختم نشد. تیمور، که میخواست قدرت و قهر خود را برای نسلهای بعد به نمایش بگذارد، دستور داد تا از جمجمهٔ کشتهشدگان برجی بلند بسازند. سربازانش جمجمهها را یکی یکی روی هم چیدند و به مرور، برجی هولناک و pyramidal (هرممانند) از سرهای بیجان مردان، زنان و حتی گاهی کودکان، در برابر آسمان دهلی سر برآورد. این «برج جمجمه» یا «کلهمنار» نمادی شد از قدرت مطلق، وحشت و هشداری برای تمام کسانی که ممکن بود روزی به فکر مقاومت در برابر تیمور بیفتند. بوی مرگ برای ماهها در آن منطقه پیچیده بود و منظرهٔ آن، روح هر بینندهای را میآزرد. اما زمانه چرخید. امپراتوری تیمور دوام نیاورد و خود او نیز دو سال پس از این واقعه درگذشت. برج جمجمه برای سالها پابرجا ماند و توسط جهانگردان و تاریخنگاران بسیاری دیده و توصیف شد. با گذشت دههها و سقوط امپراتوریهای مختلف، کمککرد این جمجمهها توسط بازماندگان قربانیان، انسانهای نیکوکار و حتی حکومتهای بعدی جمعآوری و به طور رسمی دفن شد تا روح مردگان آرام گیرد. امروز، از آن برج هولناک خبری نیست. در محل احتمالی آن، بناهای دیگری سر برآوردهاند. اما داستان آن، همچنان در لابهلای صفحات تاریخ زنده است. داستانی که یادآور میشود: «تاریخ، نه تنها روایت فاتحان، بلکه سوگنامهٔ مغلوبان نیز هست. و گاه، بزرگترین بناها، از خونبریترین سنگها ساخته شدهاند.»
🎥کشف تدریجی یک راز کشف این برج به صورت مرحلهای انجام شد. در اولین مرحله، باستانشناسان موفق به کشف ۴۸۴ جمجمه شدند. اما با ادامه کاوشها، این تعداد به بیش از ۷۰۰ جمجمه افزایش یافت. برج به شکل استوانهای با قطر حدود ۵ متر طراحی شده بود و جمجمهها با استفاده از ملات آهک به یکدیگر متصل شده بودند. موقعیت مکانی برج - در مجاورت "تمپلو مایور" (معبد اصلی) و روبروی هویی تزومپانتلی - نشان از اهمیت مذهبی و سیاسی آن داشت. 🎥شوک باستانشناسان آنچه پژوهشگران را بیشتر متحیر کرد، کشف جمجمههای زنان و کودکان در کنار جمجمههای مردان جنگجو بود. تا پیش از این کشف، تصور میشد که تنها جنگجویان دشمن برای قربانی شدن انتخاب میشدند. این یافته جدید، باورهای پیشین درباره آیینهای قربانی کردن در جامعه آزتک را به چالش کشید و نشان داد که این آیینها پیچیدهتر از آنچه بوده که تاکنون تصور میشد. 🎥کارکردهای چندگانه برج این برج در واقع یک "تزومپانتلی" (Tzompantli) بود - سازهای مخصوص نمایش جمجمههای قربانیان. اما برخلاف تصور اولیه، این سازه تنها برای ترساندن دشمنان ساخته نشده بود. از دیدگاه آزتکها، این برج نماد زندگی و مرگ بود. آنها معتقد بودند که خدایان برای ادامه حیات جهان به "غذای الهی" نیاز دارند و این غذا چیزی نبود جز انرژی حیاتی انسانها. بر اساس اساطیر آزتک، خدای خورشید "هویتزیلوپوچتلی" و خدای باران "تلالوک" برای حفظ تعادل جهان نیاز به قربانی داشتند. بدون این قربانیها، خورشید طلوع نمیکرد، باران نمیبارد و جهان به پایان میرسید.
🎥روش قربانی کردن مطالعات نشان میدهد که روش قربانی کردن به این صورت بود که فرد قربانی را به بالای هرم معبد میبردند، او را روی سنگ قربانی خوابانده و سینهاش را میشکافتند. سپس قلب را خارج کرده و بدن را از پلههای هرم به پایین پرت میکردند. متخصصان مخصوص، جمجمه را از بدن جدا کرده و آن را برای نمایش در برج آماده میکردند. 🎥نگاه فاتحان اسپانیایی "هرنان کورتس" و سربازانش در سال ۱۵۲۱ زمانی که به تنوچتیتلان وارد شدند، با توصیف این برج در خاطرات خود نوشتند: "جمجمهها به قدری زیاد بودند که میشد آنها را شمرد... و همه ما از دیدن این صحنه وحشتزده شدیم." این مشاهدات اگرچه اغراقآمیز به نظر میرسد، اما گویای عمقی است که اروپاییان از این صحنه تجربه کردند. 🎥تحول معنای برج در دوران معاصر امروزه، برج جمجمههای آزتک نه به عنوان نماد خشونت، بلکه به عنوان شاهدی گویا از پیچیدگی فرهنگی یک تمدن پیشرفته مورد مطالعه قرار میگیرد. این بنا نمایانگر جهانیبینی پیچیدهای است که در آن مرگ و زندگی در چرخهای پیوسته و وابسته به هم دیده میشدند.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
کاوررر🛐🛐🛐
نه این جدیده رو بیشتر دوست دارم 🤣🤏🏻
عجب پستییی خوشمان آمددد
نظر لطف شماست 💘
منتشر شدپتانبب
بالاخرههه