تاریخ هنر
هنر یکی از قدیمیترین و اصلیترین ابزارهای بیان انسان است که از همان دوران غارنشینی تا به امروز وجود داشته است. در آن زمان انسانها برای اولین بار بر دیوارهای غارها نقاشی کردند و از طریق این نقاشیها، نه تنها خاطرات و تجربیات خود را ثبت کردند، بلکه به نوعی ارتباط با دیگران برقرار میکردند. هنر یک زبان جهانی است که از مرزهای فرهنگی ، ملی و جهانی فراتر میرود و به عنوان ابزاری برای خودشناسی و بازتاب درونی عمل میکند. وقتی هنرمند اثری خلق میکند ، در واقع از درون خود از احساسات، ترسها، آرزوها و خاطراتش چیزی را به بیرون میآورد و به نوعی با خود و جهان اطرافش در دیالوگ است و نه تنها برای هنرمند بلکه برای مخاطب نیز میتواند یک تجربه شخصی و عمیق باشد
۱) هنر کلاسیک : به دوران یونان و روم باستان باز میگردد و به شاخه های نقاشی و اکثرا معماری و مجسمهسازی تقسیم میشود که بر به تصویر کشیدن آثار طبیعی و انسانی با تناسبات هندسی و تقارن تاکید دارد. هنرمندان این دوره تلاش میکردند انسانها را با جزئیات دقیق و براساس قدرت و کمال بدن انسانی را به تصویر بکشند که در آثارشان مشهود است و اشاره به هنرمندان برجستهای مانند فیدیاس دارد. فلسفه زیباشناسی بر این اساس است که : زیبایی یعنی هماهنگی میان اجزا
۲) هنر قرون وسطی (مسیحی_بیزانسی_گوتیک) : هنرمندان این دوره بر اساس یک مثلث که خداوند در راس آن ، مردم عادی در پایین ترین سطح و در این میان پیامبران و راهبان به عنوان واسطه ای میان انسانها و خدا قرار دارند ، آثار خود را به تصویر میکشیدند. معماری کلیساها و نقاشیهای مذهبی این دوره در خدمت ایمان بودند. تصویرسازان از تصاویر مذهبی و داستانهای کتاب مقدس برای یاد دادن مفاهیم دینی به مردم استفاده میکردند چرا که در آن دوره اکثر مردم از سواد بی بهره بودند. همچنین معماریهای عظیم این دوره نمایانگر کوچکی انسان در برابر خدا بودند. فلسفه این دوره میگوید : زیبایی باید در خدمت ایمان باشد نه لذت چشم
۳) رنسانس : دوره هنری رنسانس از قرن ۱۴ تا ۱۶ میلادی ، تحول عظیمی در تاریخ هنر و نگرش انسان ایجاد کرد. به طوری که آنها با حفظ اساس مثلث ، انسان را در راس و خداوند را در پایینترین سطح قرار دارند. این دوره مفهوم جدیدی را معرفی کرد : انسان به عنوان موجودی با ارزش قادر به کشف است. پس در این دوره هنرمندانی همچون داوینچی ، رافائل و میکل آنژ به انسان گرایی و بررسی ابعاد انسانی همچون آناتومی و طبیعت پرداختند به طور مثال برخی براساس دوره هنری قرون وسطی این تصویر اثر میکل آنژ را چنان توضیح داده اند که خداوند در آن توسط فرشتگان حمل میشود و سرچشمه زندگی را با سر انگشت خود به حضرت آدم میدهد. اما در دوره رنسانس مردم میگویند شکلی که خداوند و فرشتگان آن را تشکیل داده اند شبیه مغز است پس این خرد و دانایی است که زندگی را به انسان میدهد ، و این به نوعی انسانگرایی و توجه به ویژگیهای انسان است
۴) باروک : دوره باروک از قرن ۱۷ شروع شد این دوره دراماتیک بر جنبش و احساسات انسانی تاکید دارد از این رو هنرمندان ازجمله کاراواجو ، روبنس و رامبرانت با هدف ایجاد تاثیرات بصری قوی از حرکات شدید ، کنسترات یا همان نور و سایه قوی و ترکیب رنگهای معمولا روشن استفاده میکردند و قدرت و شکوه را نمایان میکردند و احساسات انسانی را برمی انگیختند. فلسقه این دوره بر این اساس است : زیبایی با اغراق و تاثیر احساسی به وجود می آید
۵) روکوکو : روکوکو در قرن 18 به اوج رسید در این دوره هنرمندان از جمله وانتو و فرگونار لذتهای زندگی رومزه و زندگی اشرافی از جمله عشق ، جشنها و لذتهای زندگی را به تصویر میکشیدند. آنها با استفاده از رنگهای ملایم و با توجه به ظرافت و جزئیات تزئینات پر زرق و برق را از سقف و دیوارها گرفته تا لباسها به تصویر میکشیدند. فلسقه این دوره بر این اساس است : زیبایی در ظرافت و شیرینی زندگی روزمره است
۶) نئوکلاسیسیسم : دوره نئوکلاسیسیسم پایان قرن ۱۸ شکل گرفت. هنرمندان نئوکلاسیسیت با الگوبرداری از دوره کلاسیک ، آثار خود را با الهام از داستانهای اساطیری یونان و روم باستان معمولاً صحنههای تاریخی و میهنپرستانه را با هدف احیای ارزشهای اخلاقی همچون فضیلت ، شجاعت و مسئولیت اجتماعی با به تصویر میکشیدند. فلسفه این دوره میگوید : زیبایی باید در خدمت اصول اخلاقی و عقل باشد
۷) رمانتیسیسم : همیشه قهرمان داستانها احساسات شما را برمیانگیزند. دوره رمانتیسیسم که قرن ۱۹ شکل گرفت ، به جای تاکید بر عقل و منطق ، از قالبهای سنتی و اجتمعای عبور و آزادیهای فردی و احساسات عواطف انسانی را در اولویت قرار میدهند. در این دوره هنرمندان برخلاف دوره باروک به جای استفاده از کنسترات ، از قهرمانان و روایتهای انسانی الهام میگرفتند که نوعی قهرمانگرایی است. فلسفه این دوره میگوید : زیبایی باید در طبیعت و احساسات عمیق انسانی است.
۸) رئالیسم (واقع گرایی) : دوره رئالیسم به عنوان واکنشی بر دوره رمانتیسیسم که بیشتر به احساسات و خیالبافی توجه دارد از میانه قرن ۱۹ شکل گرفت. دوره رئالیسم واقعیات زندگی روزمره بدون آلایش و واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی از جمله فقر ، کارگران و قشر پایین جامعه را نشان میدهد. فلسفه این دوره میگوید : هنر باید آینه جامعه باشد ، نه خیالبافی
۹) امپرسیونیسم (تاثیرگرایی) : بر خلاف دوره کلاسیک ، لحظه های گذرا و داینامیک بودن زندگی همچون طلوع خورشید را به تصویر میکشیدند. از این رو با هدف تاثیرگذاری نور بر رنگها و ظاهر اشیا ، از ضربات رنگی کوتاه و ناپیوسته استفاده میشد که به آثار حرکات و احساسات بیشتری میداد. امپرسیونیستها از جمله مونه ، دگا و رنوار با هدف اثرات نوری زنده و طبیعی ، به جای ترکیب رنگها ، رنگها را به طور خالص کنار هم قرار میدادند. فلسفه این دوره بر این اساس است : زیبایی در تجربه شخصی و لحظه ای است
۱۰) اکسپرسیونیسم (بیان گرایی) : اکسپرسیونیسم در اروپا به ویژه در آلمان شکل گرفت. هنرمندانی از جمله ادوارد و مونک تلاش میکردند مشکلات اجتماعی و روانی عصر خود را به تصویر بکشند. اکسپرسیونیسم تاکید بر احساسات و عواطف معمولا منفی انسان همچون ترس ، غم و اضطراب دارد. اکسپرسیونیستها برای بیان ذهنی و احساسی انسانها ، از اشکال تغییر یافته و نامنظم برای نشان دادن غم و تنش درونی ، و رنگهای تند ، پررنگ و اغراق آمیز استفاده میکردند. فلسفه این دوره بر این اساس است : زیبایی در حقیقت روانی است نه ظاهری
۱۱) کوبیسم (مکعب گرایی) : کوبیسم در اعتراض به هنر اروپایی که در آن معمولاً اشیا از یک زاویه عمودی یا افقی نمایش داده می شد به وجود آمد. در کوبیسم، هنرمندان از جمله پیکاسو و براک با هدف ارائه تحلیلی واقعیت، اشیاء را از زوایای متعدد به نمایش می گذاشتند، شکل طبیعی آنها را به اشکال هندسی و تجزیه شده تبدیل می کردند و آنها را کلاژ می کردند. از این رو تماشاگر میتوانست یک شی را از زوایای متعدد ، درون و بیرون ببیند. در کوبیسم اولیه عمدتا از رنگهای خاکی و بعدها در کوبیسم تحلیلی از رنگهای پیچیده تر استفاده میشد. فلسفه این دوره میگوید : زیبایی در کشف ساختار درونی اشیا است
۱۲) سورئالیسم (فرا واقع گرایی) : سوررئالیسم با هدف کاوش در دنیای درون و رویا و با ویژگیهای رهایی ذهن از قید و بندهای منطقی برای انتقال پیامهای عمیقتر ، اشیای روزمره را به طور غیرمعمول به تصویر میکشد. سوررئالیسم دنیای ناخودآگاه و خوابها را بهطور آزادانه در هنر به نمایش میگذارد و مرز بین واقعیت و خیال را با ساخت تصاویر معنادار اما ناشی از خیال ، درهم میشکند. این دوره هنرمندانی از جمله سالوادور دالی و ماکس ارنست را به خود دیده است فلسفه این دوره بر این مبنا است که : زیبایی در رازهای پنهان ذهن انسان است
۱۳) دادائیسم : دادائیستها از جمله مارسل دوشان و هارنس ارپ به شدت مخالف جنگ جهانی اول و پیامدهای آن ، و معتقد بودند عقل و منطق بشری باعث ایجاد چنین فاجعهای شدهاند ؛ بنابراین با نادیده گرفتن استانداردهای هنری به دنبال ایجاد بینظمی و بیقانونی در هنر برای نشان دادن ناتوانی عقل در حل مشکلات انسانی و دور کردن مردم از هنرهای کلاسیک و آکادمیک که در ان زمان غالب بودند دور کرده و ذهنیت مردم را بی پروا به نمایش درآورند. فلسفه این دوره بر این اساس است که : زیبایی میتواند در بی نظمی و اعتراض باشد
۱۴) مینیمالیسم : مینیمالیسم بر سادگی، حذف جزئیات غیرضروری و تمرکز بر عناصر اصلی تأکید دارد. در طراحی ، هنر و معماری ، این سبک معمولاً از فضاهای باز، خطوط ساده، رنگهای خنثی و اشیاء کم استفاده میکند تا حس آرامش و شفافیت ایجاد کند. فلسفه این دوره بر این اساس است که : زیبایی در کمترینها و سکوتها است
۱۵) پستمدرن : پست مدرن معتقد است که حقیقتها نسبی و بستگی به دیدگاههای مختلف دارند پس هر کسی میتواند برداشت خودش را از آثار پستمدرنیسم داشته باشد. آثاری که با هدف شکستن مرزهای هنر و معنا خلق شدهاند. در پستمدرنیسم معمولاً به ارجاعاتی همچون هجو یا طنزآمیز از سبکها، فرهنگها و تاریخهای مختلف اشاره میشود. پستمدرنیسم به شدت مدرنیته را به چالش میکشد و بر این باور است که ایدههای مدرن نتوانستهاند مشکلات انسانها را حل کنند. در پستمدرنیسم، تضادها، متناقضگوییها و پرسش از معانی ثابت بسیار شایع است. فلسفه این دوره بر این اساس است که : زیبایی در تضادها ، شوخیها و نقدهای فرهنگی پنهان است
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)