ببخشید که دیر شد این هم از قسمت چهارم داستان جایی تمام شد که جیسون داشت درباره نفرین ملکه سرزمین ترسناک میگفت
وقتی داشت صحبت میکردبغضی تو صداش بود که اگه دقت نمیکردی متوجه اش نمیشدی انگار غم بزرگی روی دلش سنگینی میکرد میپرسی : نفرین چی بود اروم و زیر لب میگه: مرگ میگی او واقعا متاسفم ادامه میدی میگه پس سرزمین های دیگه برای چی نابود نشدند میگه: به کمک مادر بزرگت ادامه میده سرزمین رمانتیک که شاهش پدر من بود اسیب جزئی دید سرزمین ماجراجویی کلا نابود شد سرزمین علمی تخیلی که ملکه اش مادر من بود میتونم بگم از بیم رفت و ملکه سرزمین تخیلی فانتزی به طور عجیبی ناپدید شد ولی سرزمینش اصلا چیزیش نشد و بقیه هم با مردمش نابود شد چی میگی ؟
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
پاسخ نامه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
کارت خیلی قشنگه ولی سعی کن یکم بیشتر به ماجرا شاخ و بدگ بدی تو میتونی خیلی بهتر از این صحنه هارو توصیف کنی و مطمئن باش اگر اینکار رو کنی بازخور بیشتری داره ... البته ببخشید این رو براساس تجربه میگم من راضی بودم ادامش بده
اوفففف نمیدونم نامه از طرف کی بوده ولی فقط لطفا بعدی رو بزار