
رمانی با ژانر درام و عاشقانه
قسمت چهارم: روزهای خاکستری خورشید هنوز طلوع نکرده بود که صدای زنگ ساعت قدیمی روی میز، آدری را از خواب پراند. چشمهایش را به سختی باز کرد. دوباره همان سردرد همیشگی و همان احساس سنگینی روی سینه. شال خاکستریاش را دور خودش پیچید و به زور از تخت بلند شد.
کارگاه سرد و تاریک بود. بخاری کوچک گوشه اتاق از کار افتاده بود و هوای زمستانی همهجا را پر کرده بود. آدری فنجانی قهوه درست کرد و بیاشتها چند جرعه نوشید. بعد روی چهارپایه نشست و به بوم سفید روبهرویش نگاه کرد. مثل هر روز، ساعتها گذشت اما حتی یک خط هم نکشید. به خودش گفت شاید بیرون رفتن کمی حالش را بهتر کند. کتش را پوشید و به سمت فروشگاه کوچک سر خیابان رفت تا چند وسیله ضروری بخرد. وقتی وارد مغازه شد، نگاه فروشنده پیر روی او ثابت ماند. زن با صدایی آرام گفت: «دخترم… خیلی لاغر شدی. خوب نیست اینقدر خودتو تنها کنی.»
آدری فقط لبخند محوی زد. حرفی برای گفتن نداشت. خریدش را انجام داد و بدون خداحافظی بیرون رفت. هوای سرد خیابان گونههایش را سرخ کرده بود. مردم در رفتوآمد بودند، اما او خودش را میانشان مثل سایهای بیهویت احساس میکرد. به خانه که رسید، بسته خرید را روی میز انداخت. گوشیاش را برداشت و دوباره عکسهای لیا را نگاه کرد. هر عکس خاطرهای را زنده میکرد و هر خاطره مثل خنجری در قلبش فرو میرفت. گوشی را روی تخت پرت کرد و زمزمه کرد: «لیا… کاش میشد فقط یه بار دیگه ببینمت.»
ساعتها گذشت. به سختی خودش را مجبور کرد چیزی بخورد. شامش تنها یک تکه نان و کمی پنیر بود. سکوت خانه دیوانهکننده بود. هیچ صدایی جز تیکتاک ساعت نمیآمد. حتی تلویزیون را هم روشن نکرده بود؛ چون صدایش بیشتر از سکوت آزارش میداد.
شب که شد، روی تخت دراز کشید و به سقف خیره ماند. نور ضعیف چراغ خیابان از پنجره به داخل میتابید و سایههای درخت روی دیوار افتاده بود. ذهنش پر بود از تصویر لیا و شب حادثه. هر شب همین بود؛ بازگشت به آن لحظه لعنتی. در دل شب ناگهان صدای تقهای از کوچه شنید. آدری کمی گوش داد، اما وقتی صدایی نیامد، خودش را قانع کرد که خیالاتی شده. پتو را روی سرش کشید و چشمهایش را بست. اما نمیدانست که آن بیرون، در تاریکی کوچه باریک، سایهای بیصدا در کمین بود. کسی که مدتی بود زندگی او را زیر نظر داشت…
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
کاش یه ناظر تست منو ببینه زود تایید کنههههههههه
اولین کام پین ندارهه؟