MBTI زندگی برات چه تعبیری داشت؟

INTJ: "زندگی؟... یه پروژه ای بود که بقیه خرابش کردن." INTP: "یه معمای بی‌جواب؛ معمایی که گاهی حس میکردم حتی منم جزوش نیستم." ENTJ: "یه جنگ مداوم که اگه وایستی، له میشی؛ من وایستادم، ولی خستم." ENTP: "با همه شوخی هام، تهش هیچی جدی نبود... حتی خودم."

INFJ: "جایی که همه رو فهمیدم؛ ولی هیچکس منو نفهمید." INFP: "یه رویای نصفه کاره که بیدار شدم و دیدم واقعیت داره نابودش می‌کنه." ENFJ: "والله حاجی نمیدونم؛ از بس که غصه بقیه رو خوردم، یادم رفت خودمم زندگی دارم!" ENFP: "هی میرفتم دنبال دونستن معناش... ولی انگار فقط حواسمو پرت کردم از خالی درونم!"

ISTJ: "یه دفترچه قوانین که همه زیر پا گذاشتن... جز من." ISFJ: "مثل اون اجرایی که همیشه از عوامل پشت صحنه‌اش بودم... و آخرش هیچکس برنگشت بگه: isfj هم اون پشت خیلی تلاش کرده!" ESTJ: "یه لیست از کارایی که باید انجام میشد... همه رو انجام دادم؛ ولی هنوز انگار هیچی سرجاش نیس." ESFJ: "جایی که تمام عمرمو صرف خوشحال کردن بقیه کردم... ولی هیچکس نفهمید من کی بودم."

ISTP: "فهم خاصی ازش نداشتم؛ فقط میخواستم خرابش نکنم." ISFP: "یه تصویر قشنگ که مدام خراب میشد؛ و من هی دوباره می‌کشیدمش." ESTP: "نظری ندارم... در واقع نفهمیدم دنبال چی بودم تا معنی خود زندگی رو هم بفهمم!" ESFP: "جایی که اکثر آدما می‌خندیدن... منم همینطور؛ ولی کاش حداقل یه نفر میدید بعد همون خنده ها داشتم گریه میکردم."